در شماره های قبل درباره اهمیت بازاریابی و برنامه بازاریابی براتون گفتم و به روش های بازاریابی اشاره کردم و درباره نکات مهم برای موفقیت در بازاریابی توضیحاتی دادم. در این قسمت می خواهم به سایر نکات مهم در بازاریابی بپردازم.
تو اگه کارت در زمینه صنعت ساختمان است باید در نمایشگاه های تهران و شهرستان ها شرکت کنی تا تو و...
در شماره های قبل درباره اهمیت بازاریابی و برنامه بازاریابی براتون گفتم و به روش های بازاریابی اشاره کردم و درباره مهم ترین نکات برای موفقیت در بازاریابی توضیحاتی دادم.
در این قسمت می خواهم بگم تو هر کسب و کاری رو با هر سرمایه ای شروع کردی اینا رو رعایت کن:
سرمایه بازاریابی
تو هر کاری رو که شروع کردی بخشی از سرمایه...
در سه شماره قبل درباره اهمیت بازاریابی و برنامه بازاریابی براتون گفتم و به روش های بازاریابی اشاره کردم و درباره نخستین نکته برای موفقیت در بازاریابی توضیحاتی دادم. در این قسمت می خواهم به سایر نکات مهم در بازاریابی بپردازم.
دوم: کالا یا خدماتی که می خوای ارائه کنی چه مزیتی داره که این مزیت تو شرکت رقیب نیست. تو چه ک...
در دو شماره قبل درباره اهمیت بازاریابی و برنامه بازاریابی براتون گفتم و تو این قسمت می خوام به بازاریابی با توجه به نوع کسب و کار بپردازم.
به طور کلی دو نوع کسب وکار وجود داره. کسب و کارهایی که ارتباط مستقیم با مردم دارن مثل گل فروشی و سوپرمارکت و خشکشویی و . . . و دوم کسب و کارهایی که ارتباط با خواص داره مثلاً اگه پ...
در شماره قبل درباره اهمیت بازاریابی براتون گفتم و این شماره می خواهم به اهمیت برنامه بازاریابی و مشتریان هدف اشاره کنم.
متاسفانه در ایران خیلی ها فکر می کنن بازاریابی یعنی هدر دادن پول، اما این جوری نیست. کسانی در بازار موفقند که بتونن تو دل بازار هدف نفوذ کنن. دوستان من حاضر بودن بابت منشی و اجاره دفتر و شارژ ساختما...
در شماره های قبل به محورهایی که باید در راه اندازی یک کار تولیدی، خدماتی و تجاری توجه شود اشاره کردیم. در این شماره می خواهم به اهمیت بازاریابی و نقش آن در موفقیت یک کسب و کار اشاره کنم.
اهمیت بازاریابی
در بازار شلوغ و پرازدحام امروز، کسب و کارهای مختلفی راه افتاده و هر کس می خواد با شیوه های خودش کاسبی کنه و پول به...
در شماره های قبل به محورهایی که باید در راه اندازی یک کار تولیدی و خدماتی توجه شود اشاره کردیم. در این شماره می خواهم به نکاتی مهم درباره موفقیت در راه اندازی کار تجاری اشاره کنم.
کار تجاری
دسته سوم کارای تجاری و بازرگانیه یا خرید و فروشه. اگه خرید و فروش رو دوست داری می تونی به عنوان کسی که حلقه واسط تولید کننده و م...
در شماره های قبل به محورهایی که باید در راه اندازی یک کار تولیدی توجه شود اشاره کردیم و مقدماتی هم در بابت کار خدماتی گفتیم. در این شماره می خواهم به آخرین موضوع مهم دیگر درباره موفقیت در راه اندازی کار خدماتی اشاره کنم.
ششم: دانش و اطلاعات اولیه
یه مشاور املاک خودش ساختمون نمی سازه اما می تونه مشاور خوبی برای افرا...
در شماره های قبل به محورهایی که باید در راه اندازی یک کار تولیدی توجه شود اشاره کردیم و مقدماتی هم در بابت کار خدماتی گفتیم. در این شماره می خواهم به دو موضوع مهم دیگر درباره موفقیت در راه اندازی کار خدماتی اشاره کنم.
چهارم: از امکانات مدرن استفاده کنید
برای اینکه کارت سرعت بگیره و بتونی با رقبات برابری کنی باید از...
در شماره های قبل به محورهایی که باید در راه اندازی یک کار تولیدی توجه شود اشاره کردیم و مقدماتی هم در بابت کار خدماتی گفتیم. در این شماره می خواهم از یکی از مهم ترین عناصر موفقیت در کار خدماتی براتون بنویسم.
سوم: اخلاق حرفه ای
در کار خدماتی اخلاق خیلی مهمه. تو چیزی برای فروش نداری باید اخلاق و ادب و صمیمیت و مهربان...
شماره های قبل براتون نوشتم که یک شبه نمیشه پولدار شد و این خیلی مهم است که صبر و حوصله داشته باشید. گفتم برای راه اندازی یه کار تولیدی به چه مواردی باید توجه کنید. تو این شماره می خواهم درباره کسب و کارهای خدماتی براتون بنویسم.
کار خدماتی:
کار خدماتی دارای اصول و قاعده های خاص خودشه. اگه مایلی در این زمینه کار کنی با...
شماره های قبل براتون نوشتم که یک شبه نمیشه پولدار شد و این خیلی مهم است که صبر و حوصله داشته باشید. گفتم که اول باید انتظارتون را از کسب و کار روشن کنید و یه ایده مشخص هم داشته باشید. همچنین یادآوری کردم ایده ات نباید اون قدر بزرگ باشه که نتونی زود بهش برسی.
ایده در ابتدای راه باید کوچک باشه تا با سرمایه کم تو قابل اج...
دیروز براتون نوشتم که یک شبه نمیشه پولدار شد و این خیلی مهم است که صبر و حوصله داشته باشید. گفتم که اول باید انتظارتون را از کسب و کار روشن کنید و یه ایده مشخص هم داشته باشید. همچنین یادآوری کردم ایده ات نباید اون قدر بزرگ باشه که نتونی زود بهش برسی. ایده در ابتدای راه باید کوچک باشه تا با سرمایه کم تو قابل اجرا باشه....
اگه به دنبال یه کسب و کاری هستی که زودبازده باشه و بتونی در مدت زمان کم به سود برسی و دستت تو جیبت باشه باید راه اون یاد بگیری. شاید تو بخوای یه کارخونه ماکارونی یا کارخونه فولاد راه بندازی در این صورت مسئله فرق می کنه. اما اگه به دنبال یه کسب و کاری هستی که بتونی درآمدی کسب کنی و بازار رو تجربه کنی باید خیلی با احتیاط...
خاله شهین خانم هر بار که به خونه می اومد یه خبر تازه داشت. این بار هم خیلی هیجان زده بود و هنوز مامان جلوش ننشسته بود که گفت: خواهرجون حیف حیف حیف. مامان تعجب کرد و گفت: چی چی حیف؟ خاله شهین لبخند تلخی زد و گفت: عمر رو می گم خواهرجان مثل برق و باد داره می گذره. آدم اگه 100سال نمیره چه چیزایی که نمی بینه. مامان مهین خند...
هنوز وارد گاراژ نشده بودم که آقا منصور به استقبالم اومد و گفت: ای بابا دستور می دادید ما خدمت می رسیدیم. خندیدم و گفتم: متشکرم آقا منصور می خواستم چند تا ایراد ماشین رو خدمت شما توضیح بدم. از ماشین پیاده شدم و آقا منصور با اشاره به شاگردش فهماند که ماشین رو یه گوشه ای درست پارک کنه.
درحالی که دست در دست من داشت،...
شیرینی فروشی بزرگی بود و با اینکه یک ماه از افتتاحیه اش می گذشت از شیرینی فروشی های دیگه محله شلوغ تر بود. آقا ارسلان همسایه طبقه بالایی هفته گذشته به من سفارش کرد که اگر شیرینی می خوایم حتما از قنادی بهار خرید کنیم.
عصر پنج شنبه شیرینی فروشی شلوغ بود. به محض ورود جوانی خوش تیپ و خوش بیان به سمت ما آمد و با مهربانی گف...
از در که وارد شدم سلام کردم، اما اصلاً متوجه حضور من نشدند. دوباره با صدای بلندتری سلام کردم. سخت مشغول بازی تخته نرد بودند. یکی از آن دو نفر که کمی چاق تر بود چند ثانیه نگاهی بهم کرد و دوباره مشغول بازی شد. کمی ایستادم تا شاید مرا ببینند.
مردی که پیراهن چارخونه داشت از جفت شش اش می گفت، اما مردی که کمی چاق بود، می گف...
تقریبا چند کیلومتری از شهر خارج شدیم و پرسان پرسان آدرس فرش فروشی را گرفتیم. خواستیم وارد پارکینیگ بشیم که یه نفر با لباس انتظامات به طرف ماشین ما اومد و گفت: جا نیست آقا بفرمایید. درحالی که از برخورد نه چندان خوب اون ناراحت شده بودم، گفتم: ببخشید شما مدام در تلویزیون تبلیغ می کنید که به مرکز خرید فرش شما بیاییم اون وق...
یه بار دیگه خودم رو تو آینه نگاه کردم و دستی به موهام کشیدم و گفتم: من آماده ام. فرزاد جوان 32ساله ای که لیسانس نقاشی داشت، اما عکاس ماهری بود پشت دوربین قرار گرفت و گفت: دستاهامو نگاه کن. اینجا و بعد برق فلاش اتاق نیمه تاریک آتلیه رو روشن کرده بود.
از بچگی عکاسی و عکس گرفتن رو دوست داشتم. اون وقتا که فیلم های 12 تای...