این یکی از جالبترین عبارتهای زبان ماست؛ یک کاریش بکن. یعنی شمای گوینده نمیتوانید جواب همه اما و اگرها و اشکال وارد کردنها و کمبود برشمردنهای مخاطبتان را بدهید و نهایتا حکم صادر میفرمایید که یه کاریش بکن، یعنی برو این کم و کاستیهایی که گفتی را یا حل کن یا منحل کن یا با آنها کنار بیا یا به توافق برس یا زور کن یا...
- یعنی تو جوون یهلا قبا الان داری به من پیرمرد کار یاد میدی؟ تو الان یعنی دو نفر و نصفی آدمو یک روز و نصفی گردوندی دیگه فکر کردی اومدی قاطی آدم بزرگا؟ طفلکم؟ (یکسری جوابهای مبهم و ترسخورده و دستپاچه از اینجانب!) نه واقعا میخوام بدونم تو تو اون کلهات چی گذشت که فکر کردی بیای واسه من یه همچین نطق غرایی بکنی هان؟ پا...
- ببخشید رییس جان... خیلی ببخشید!! نمیشه حالا من این کارو...- نه بچهجون، پاشو پاشو برو دنبال کارو کاسبیت، بهت میگم ورمیداری خودت زنگ میزنی، سفت و سختم وایمیستی میگی نمیشه که نمیشه، تو قرارداد نیست، اینا دفعه قبلم یه کار اضافی از ما خواستن بعدا موقع صورت وضعیت کردن و پول گرفتن زدن زیر حرفشون.- من آخه رییس جان...
البته واضح و مبرهن است که رفاقت خوب چیزی است. از دشمنی که حتما بهتر است، ولی از خیلی چیزهای دیگر هم بهتر است. رفاقت در کار و کاسبی هم خیلی بهتر است. باعث افزایش اعتماد میشود، باعث صرفهجویی در وقت و هزینههای روانی و شخصیتی میشود، فضای کار را تلطیف و قابل تحمل میکند و بسیاری منافع و محسنات دیگر دارد. اما همین رفاقت...
یک خصلت اینجایی هست (حداقل من فقط آن را اینجا دیدهام) به نام دقیقه نودی بودن یا وقت اضافهای بودن یا شب امتحانی بودن. به جد عرض میکنم، یکی از مهمترین خصوصیات شغلی، مدیریتی اینجایی را همین خصوصیت میدانم. یکور خیلی بد این خصیصه آن است که هر وظیفهای، هر کاری و هر پروژهای را ت...
اصل قضیه از یک چیز بهزعم من خیلی پیشپا افتاده و مضحک شروع میشود. یک شرکت فروشنده لوازم و قطعات صنعتی یک دوره آموزشی کوتاهمدت هشت ساعته در محل دفتر خودش در همینجا تدارک دیده و از شرکتهای مشتری و طرف حساب درخواست کرده هر کدام دو، سه نفر متخصص زبر و زرنگ و تشنه علم و دانش را به این دوره آموزش...
- خب تو نباید قبول کنی جوون! اون که معلومه میخواد همینجوری بشه دیگه، چی از این بهتر برا اون؟ شما نباید کوتاه بیای.
- چه کار کنم رییس؟ یه آدمه سن پدربزرگ من. خیلی مهربون و باکلاسم هست. شما باشی حریفش میشی؟
- تو به من کار نداشته باش بچه جون، من اگه لازم بشه حریف همه میشم. برو فعلا به این بنده&z...
من نمیدونم والا مهندس... نه به خدا... من نمیدونم. این یه چیزیه کارفرمامون گذاشته تو قرارداد الانم داره قضیهرو به ما میندازه.. آره... آره دیگه... مثل اینکه یه جور کارشناس ایمنی و بهداشت و نمیدونم این حرفهاست، درسشم خونده... میفرستیم تو منطقه انجام پروژه هست، حالا یا در محل مقیم...
برای انجام بخشی از یکی از پروژههای شرکت مجبور شدهام از یکی دیگر از گروههای تخصصی کمک بگیرم. مدیر آن بخش که از دوستان نسبتا قدیمی هم هست لطف کرده و مهندس جوانی از اعضای تیمش را به بنده معرفی کرده تا در همکاری با بخش بنده این جای قضیه را جمع و جور کنیم. یکی، دو هفته پیش توضیحات کافی و وافی برای او داده&...
- تو خودت تصمیم گرفتی بگی ما پرداخت میکنیم آره؟ چی شد تو یه الفبچه فکر کردی میتونی در مورد یه همچین خاصه خرجیهایی تصمیم بگیری؟ کارفرما زنگ زد که زد، تو مگه مدیر بالا سر نداری؟ تو باید به طرف بگی یا من؟ ای خدا... من برم به کی بگم دردمو یه فسقلبچه برای من بذل و بخشش میکنه، حالا وقتی کل...
گروه متبوع بنده از ابتدا اینطور پر احشام و پرهیمنه و مفصل نبوده است. ما هم در ابتدا از یک اتاقک کوچک نمور و با سه، چهار نفر آدم و چهار تا تیر و تخته که به هیچ عنوان برازنده نامهای میز و صندلی نبود شروع کردیم. بعد از آن بود که بر اثر بزرگتر شدن گروه و کم آمدن جا طی یک حرکت بزرگ به صورت دستهجمعی ب...
طبق معمول روال اینجایی، به یک شکل مرموز که کسی سردرنمیآورد یک نوع قرارداد غریب با یک سازمان دولتی منعقد گردیده که طی آن مقرر شده بنده به عنوان نماینده شرکت خودمان به مدت یک ماه به محل سازمان دولتی مذکور رفته و در آنجا رحل اقامت افکنده و کارهای فنی مربوط به پروژه ایشان را در محل رتق و فتق کنم! یک جور درونسپا...
- این جوانک فکر کرده کیست؟ برای من متذکر میشود؟ شخص شخیص مدیریت محترم عامل تاکنون چیزی را به بنده متذکر نشدهاند، حداکثر مثلا خاطرنشان ساخته یا یادآوری کردهاند، حالا یک جوانک یکلاقبا با دو روز سابقه که هنوز نتوانسته سر از تخم بیرون بیاورد، به من متذکر میشود؟ آدم برود به که بگوید؟... ا...
- ببین مهندس جان، یه چیزیو به من بگو، اینا خود تو رو اذیت کردن یا شرکتتونو اذیت کردن؟ این مهمهها...
- چه اهمیتی داره؟ حالا ما الان یه موقعیتی گیر آوردیم یهکم اذیتشون کنیم دیگه...
- نه مهمه،شما به من بگو لطفا، مشکل شخصی باهاشون داری یا شرکتی؟
- نه، شخصی که نیست، کسی به خود من که کاری نداشته....
اشتباه خصلت آدمی است. بخواهیم یا نخواهیم از خطای انسانی گریز و گزیری نیست. در بهترین حالت فقط میشود بهصورت مستمر تلاش کرد که با انباشت تجربیات ناشی از خطاهای قبلی، ضریب خطا را در آینده پایینتر آورد. میتوان امیدوار بود که خطا به سمت صفر میل کند اما طبعا هیچگاه به صفر مطلق نخواهد رسید....