یکشنبه, ۱۱ آذر(۹) ۱۴۰۳ / Sun, 1 Dec(12) 2024 /
           
فرصت امروز

جوان شیر دوست

9 سال پیش ( 1394/3/12 )
پدیدآورنده : سعید هوشیار  

روزی جوان شیر دوستی که بسیار دوست داشت زندگی‌اش را برمبنای شیر پیش ببرد، خدمت پیر دانایی رسیدو گفت: «ای دانا! ‌ای خفن! مدتی است که در شیر موادی سمی پیدا شده که نگرانی‌ام را زیاد کرده! مشکل کار کجاست؟ » پیر دانا به جوان شیردوست گفت: «این روزها شیر از بزرگ‌ترین مشکلات روزگار است، مشکل سم موجود در شیر از خود گاو است! » جوان شیری که بسیار جوگیر و اسکول بود، سریع خوشحال شد و کلی نعره کرد و فریاد زد و بعد از 145روز سرگشتگی در صحراهای اطراف شهر، دوباره به نزد پیردانا بازگشت و گفت: «ای دانا! ‌ای دانش پژوه! ‌ای این‌کاره! می‌گویند که مواد سمی موجود در شیر بیش از پیش گشته! این‌بار مشکل از کجاست؟ » پیر دانا که از وضعیت تراژیک شیر حیرت زده بود، چنین گفت: «طبق تحقیقات یاران من از سایت خبرآنلاین، مشکل مواد سمی بیش از پیش موجود در شیر، از خود گاو است که هر آشغالی را می‌خورد! » 

325467656858768

جوان که جوگیری را از پدرش به ارث برده بود، بازهم به شکل ضایعی منقلب شد و شروع به گریه کردن کرد و سمت بیابان پیش گرفت و همین‌طور نان استاپ گریه می‌کرد و می‌دوید تا اینکه در مرز گرجستان به هندوراس، توسط نیروی گشت مرزی و به ضرب گلوله متوقف و به کشور بازگردانده شد، او که چندی قبل نیز به‌خاطر وجود روغن پالم نزد پیر رسیده بود دوباره جایی بهتر از منزل پیردانا را برای خود برنگزید (انتخاب نکرد) جوان خام بدون اذن دخول وارد شد و پیر را در حال خوردن شیر یافت، جوان پرسید: «ای پیر! ‌ای دانا! ‌ای گوگل! ‌ای بینگ! استیو جابز! ‌ای ویکی پدیا! چگونه است که تو شیر می‌خوری و ما نه! چگونه است که شیر تو سمی نیست و شیر ما پُر سم؟ »  پیر که هنوز دور لبش از خوردن شیر سفید بود، کمی از شیر خنک را نوشید تا بشورد ببرد پایین و سپس گفت: «گاو داریم تا گاو! هر گاوی شرایط خود را دارد! از گاوی بنوش که گاو نباشد، یا اگر هم گاو بود آنقدر گاو نباشد که مواد سمی بخورد! » جوان که چیزی از حرف‌های پیر دانا نفهمیده بود، برای خالی نبودن عریضه سمت بیابان گرفت و کلی الکی و بیخودی نعره زد و دوباره برگشت و گفت: «ای پیر نفهمیدم! »  

پیر در جواب گفت: «گاو! کل مشکل از گاو است! گاو‌ها نمی‌فهمند!»، جوان باز هم درست و درمان منظور پیر را نگرفت، ولی چون دید خیلی ضایع است اگر منقلب نشود، دوباره با اجازه یاران پیر سمت بیابان گرفت و 12 روز در وسط کویر لوت نعره زد و دوباره برگشت نزد پیر و چنین گفت: «باورت می‌شود که باز هم نفهمیدم چی گفتی! ؟ »، پیر که از میزان نفهمی جوان برآشفته شده بود، گفت: «مشکل تویی عزیزم! گاو بی‌شعور، نفهم! »، جوان که تازه دوزاری‌اش افتاده بود، از 4 به 3 یک معکوس کشید و با سرعت تمام سمت بیابان گرفت و آنقدر رفت که کسی او را نیافت، الان که 46 سال از ماجرا می‌گذرد، هنوز هم که هنوز است جوان رفته و برنگشته!

* طنزنویس

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/RE2AszZj
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
خرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهخرید از چینخرید فالوور فیکدوره رایگان Network+MEXCتبلیغات در گوگلقصه صوتیریل جرثقیلخرید لایک اینستاگرامواردات و صادرات تجارتگرامچاپ فوری کاتالوگ حرفه ای و ارزانکمک به خیریهسریال ازازیللوازم یدکی تویوتاماشین ظرفشویی بوشآژانس تبلیغاتیتعمیرگاه فیکس تکنیکتور سنگاپورتولید کننده پالت پلاستیکیهارد باکستالار ختمبهترین آزمون ساز آنلایننرم افزار ارسال صورتحساب الکترونیکیقرص لاغری پلاتینirspeedyیاراپلاس پلتفرم تبلیغات در تلگرام و اینستاگرامگیفت کارت استیم اوکراینمحصول ارگانیکبهترین وکیل شیرازخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلقیمت ملک در قبرس شمالیچوب پلاستضد یخ پارس سهندخرید آیفون 15 پرو مکسمشاور مالیاتیقیمت تترمشاوره منابع انسانیخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختاکستریم VXدانلود آهنگ جدیدلمبهخرید جم فری فایرتخت خواب دو نفرهکابینت و کمد دیواری اقساطی
تبلیغات
  • تبلیغات بنری : 09031706847 (واتس آپ)
  • رپرتاژ و بک لینک: 09945612833

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه