خاموشی مجددا در هفته های گذشته افزایش یافته و وقوع این خاموشی ها در میانه پاییز باعث شگفتی افکار عمومی شده است. با توجه به آغاز موج سرما و احتمال کمبود گاز همچون سال های گذشته، شاید با قطعی همزمان برق و گاز در هفته های آینده مواجه شویم. هرچند دولتمردان و متولیان صنعت برق، توقف مازوت سوزی در چند نیروگاه کشور و جلوگیری از آلودگی هوا را دلیل خاموشی های پاییزی عنوان کرده اند، (مثل چند سال قبل که ارزهای دیجیتال، متهم اصلی خاموشی ها معرفی شدند و بحران استخراج غيرمجاز رمزارزها، فراتر از بحران خاموشی ها اعلام شد) اما اصل ماجرا به سرکوب قیمتی برق و عدم سرمایه گذاری بخش خصوصی در این صنعت برمی گردد. تراز تولید و مصرف برق در حالی در این سال ها بهم خورده و به بیشترین ناترازی ممکن رسیده است که برخی از تحلیل ها، راهکار کنترل مصرف برق را در گران شدن قیمت انرژی عنوان می کنند، اما این راهکار چندان درست به نظر نمی رسد و دست کم یافته های علمی نشان می دهد که گران شدن انرژی لزوما به کاهش مصرف مردم نمی انجامد.
یکی از اهداف سیاستگذاری در ایران، مصرف بهینه انرژی از جمله انرژی الکتریکی است که برای نیل به این هدف، دو دسته سیاست افزایش کارایی و افزایش قیمت برق مطرح می شود. پژوهشگران در مطالعه ای تلاش کرده اند این دو سیاست را در قالب یک مدل تعادل عمومی محاسبه پذیر با یکدیگر مقایسه کنند و اثر هر سیاست را بر متغیرهای کلیدی نظیر مصرف برق و انرژی، سطح فعالیت های تولیدی، نرخ ارز، صادرات و واردات بررسی نمایند. اگرچه انتظار می رود سیاست افزایش کارایی همانند سیاست افزایش قیمت برق سبب کاهش مصرف شود، اما سیاست افزایش 10 درصدی کارایی به دلیل وجود اثرات بازگشتی نه تنها سبب کاهش مصرف نشده بلکه باعث افزایش 4.7 درصدی مصرف برق شده است. این در حالی است که سیاست افزایش 10 درصدی قیمت برق سبب کاهش 0.02 درصدی مصرف برق می شود. افزایش مصرف برق پس از افزایش کارایی این حامل به دلیل افزایش سطح فعالیت تولیدی بخش های اقتصاد و افزایش صادرات است. همچنین اثر این دو سیاست بر مصرف بخش های مختلف اقتصادی متفاوت است، اما مصرف بخش های تولید برق، تولید فلزات اساسی و کشاورزی با اعمال هر دو سیاست کاهش می یابد.
خاموشی پاییزی همچنان ادامه دارد
خاموشی های پاییزی همچنان در تهران و سایر شهرهای ایران ادامه دارد و متاسفانه این باور در سطح عمومی شکل گرفته که توقف مازوت سوزی در نیروگاه های کشور و جلوگیری از آلودگی هوا، دلیل اصلی این بروز این خاموشی هاست. این در حالی است که معمولا خاموشی ها در ماه های گرم سال به واسطه افزایش مصرف برق شکل می گیرد و به نظر می رسد بروز این خاموشی در پاییز امسال، آخرین زنگ های خطر را به صدا درآورده است. در سالیان اخیر برای تأمین برق موردنیاز کشور از سیاست جایگزینی گاز طبیعی به جای سوخت مایع استفاده شد و با افزایش مصرف برق، مصرف گاز نیز به عنوان خوراک تولید برق افزایش یافت که با آلایندگی زیادی همراه بوده و هست.
به طور کلی، سیاست های کاهش مصرف برق را می توان به دو دسته سیاست های قیمتی و غیرقیمتی تقسیم کرد. سیاست های قیمتی در ایران، نزدیک کردن قیمت برق به هزینه تمام شده و کاهش یارانه های آن است. یارانه های انرژی سبب انحراف قیمت های نسبی از مقادیر تعادلی می شود که این انحراف، تخصیص ناکارای منابع را به دنبال دارد. اختلال در قیمت ها توسعه در بخش انرژی یک کشور را کاهش می دهد، زیرا انگیزه های کافی برای سرمایه گذاران داخلی و خارجی را برای سرمایه گذاری در تکنولوژی های به روز و افزایش کارایی انرژی کاهش می دهد. مصرف بیشتر از حد مطلوب ناشی از پایین بودن قیمت انرژی، سبب افزایش واردات یا کاهش صادرات انرژی یک کشور خواهد شد؛ در نتیجه ارزآوری یک کشور را کاهش می دهد. یارانه های انرژی موجب خواهد شد که هزینه های انرژی در قیمت کالاها لحاظ نشود، در نتیجه استفاده از انرژی و انتشار آلاینده های ناشی از آن افزایش می یابد. در یک چشم انداز پویا، قیمت های کالا که در آن هزینه انرژی به درستی وجود دارد، شفافیت و اطمینان لازم را در بازار ایجاد می کند و سرمایه گذار را به این بازار جذب می کند و به صورت ضمنی این اثرات پویا در میان مدت بسیار مهمتر خواهد بود. بنابراین یکی از مهمترین سیاست های کاهش مصرف برق، کاهش یارانه و به عبارتی افزایش قیمت است. از سیاست های غیرقیمتی کاهش مصرف برق نیز می توان به سیاست های بهبود کارایی اشاره کرد. افزایش کارایی عبارت است از افزایش خروجی مفید هر فرآیند به ازای یک واحد انرژی دریافت شده.
تاثیر افزایش کارایی بر مصرف انرژی
به نظر می رسد که بهبود کارایی انرژی باعث کاهش مصرف انرژی می شود، اما هم در اقتصاد و هم در زمینه سیاست های انرژی، بحث گسترده ای در مورد تأثیر واقعی چنین بهبودهایی در کارایی انرژی وجود دارد که متمرکز بر مفهوم اثر بازگشتی است که در آن، اثرات بازده انتظاری ناشی از بهبود کارایی انرژی روی شدت انرژی، در نتیجه عکس العمل سیستم های اقتصادی به کاهش در قیمت مؤثر (قیمت ضمنی) خدمات انرژی همزمان با بهبود کارایی انرژی کاهش می یابد. اثرات بازگشتی زمانی رخ می دهد که بهبود کارایی برق، تقاضا را برای انرژی الکتریکی به طور مستقیم یا غیرمستقیم در بخش های مختلف تولیدی و مصرفی افزایش دهد. اهمیت بررسی اثرات بازگشتی از آنجا ناشی می شود که تا حدودی منافع حاصل از بهبود کارایی مصرف انرژی کاسته می شود و چه بسا اثربخشی چنین سیاست هایی را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین اثر بازگشتی کاهش در مصرف برق را خنثی می کند و سبب می شود که افزایش کارایی برق نتواند به هدف غایی خود که حفاظت از محیط زیست همگام با افزایش رشد اقتصادی است برسد. از جمله اقدامات انجام شده برای افزایش کارایی به و یژه برای برق، می توان به پروژه های به بهره برداری رسیده سازمان انرژی های تجدیدپذیر و بهره وری انرژی برق (ساتبا) در سال 1396 با عنوان طرح پایلوت جایگزینی یخچال فرسوده با محصولات با رتبه انرژی A و بالاتر و طرح افزایش کارایی و بهینه سازی واحدهای نیروگاهی و بهینه سازی شبکه توزیع برق اشاره کرد.
در یک مطالعه تلاش شده تا اثرات سیاست افزایش کارایی بر مصرف انرژی محاسبه شود. بهبود کارایی انرژی معمولا به همان نسبتی که روابط فنی نشان می دهد موجب کاهش مصرف انرژی نمی شود زیرا ارتقای کارایی استفاده از خدمات انرژی را ارزان تر می کند و بنابراین مصرف این خدمات افزایش خواهد یافت. مثلا زمانی که کارخانه از انرژی به صورت کاراتری استفاده می کند برای کارخانه سودآور خواهد بود تا سرمایه گذاری خود را افزایش دهد و سطح بیشتری از محصول را تولید کند و افزایش تولید سطح محصول باعث افزایش مصرف انرژی خواهد شد. بنابراین بخشی از کاهش مصرف انرژی به دلیل بهبود کارایی خنثی خواهد شد. به این میزان افزایش مصرف انرژی در نتیجه بهبود کارایی اثرات بازگشتی می گویند. اثرات بازگشتی بیانگر حالتی است که در آن بهبود کارایی انرژی موجب مصرف بیشتر آن انرژی می شود و بخشی از کاهش مورد انتظار اولیه در مصرف را خنثی می کند.
لزوم استفاده از سیاست های غیرقیمتی
با توجه به آنکه مصرف انرژی الکتریکی در ایران همواره روند صعودی داشته، لزوم سیاست هایی برای کاهش مصرف انرژی به شدت احساس می شود. برای نیل به این هدف، سیاستگذاران می توانند از سیاست های قیمتی نظیر افزایش قیمت برق (نزدیک کردن قیمت های داخلی به هزینه تمام شده) و سیاست غیرقیمتی ارتقای کارایی انرژی استفاده کنند. برای بررسی اثرات این دو سیاست از مدل تعادل عمومی محاسبه پذیر براساس ماتریس حسابداری اجتماعی سال 1390 استفاده شده است. ابتدا تغییرات مصرف برق با افزایش قیمت برق بررسی شده و اثرات افزایش قیمت بر متغیرهای کلان اقتصادی ارزیابی شده که نشان می دهد با افزایش قیمت برق، مصرف برق به میزان کمتری افزایش خواهد یافت. همچنین نرخ ارز کاهش خواهد یافت که سبب کاهش واردات خواهد شد، اما صادرات افزایش نمی یابد.
یافته های این پژوهش نشان می دهد سیاست افزایش 10 درصدی قیمت برق سبب کاهش 4.91 درصدی مصرف انرژی می شود، اما سیاست افزایش 10 درصدی کارایی برق به دلیل اثرات بازگشتی باعث کاهش مصرف انرژی نمی شود، بلکه مصرف انرژی را 1.2 درصد افزایش داده است. بنابراین توصیه می شود سیاستگذاران، صرفه جویی برق ناشی از سیاست افزایش کارایی را بیش از حد برآورد نکنند و انتظار کاهش مصرف به میزان افزایش کارایی را نداشته باشند. سیاست افزایش کارایی در مقایسه با سیاست افزایش قیمت انرژی سبب افزایش تولید بخش های اقتصادی می شود، اما سیاست افزایش قیمت تولید را کاهش داده است. بنابراین در صورت اعمال سیاست افزایش قیمت برق بهتر است سیاست های مکملی برای جلوگیری از کاهش تولید اعمال شود.
در بین بخش های اقتصادی و در صورت افزایش کارایی برق، بخش های برق، حمل ونقل، سوخت های فسیلی و محصولات شیمیایی اثرات بازگشتی بیشتر از 100درصد دارند و سیاست افزایش کارایی به هدف اصلی کاهش مصرف انرژی منجر نمی شود؛ چراکه با افزایش کارایی، تولید این بخش ها افزایش یافته است. اما سیاست افزایش کارایی در بخش های تولید منسوجات، تولید فلزات اساسی، تولید کانی های غیرفلزی، کشاورزی و تولید وسایل نقلیه موتوری موثر بوده و سبب کاهش مصرف انرژی می شود. حال آنکه سیاست افزایش قیمت برق، سبب کاهش مصرف برق تمامی بخش های اقتصادی خواهد شد. این پژوهش با عنوان «مقایسه سیاست افزایش کارایی با سیاست افزایش قیمت برق در ایران با استفاده از مدل تعادل عمومی محاسبه پذیر» در فصلنامه «سیاستگذاری اقتصادی» منتشر شده است.
ارتباط با نویسنده: [email protected]