هر بار که صحبت از جریان های فکری در اقتصاد ایران می شود، عمدتا از دو طیف اقتصاد بازار و نهادگرا نام برده می شود، اما در سال های گذشته دیدگاه سومی هم مطرح شده است که نمایندگان آن غالبا دانش آموخته دانشگاه امام صادق هستند و حضور پررنگی در دولت سیزدهم دارند. اگرچه جریان های فکری در اقتصاد ایران و جهان در دو طیف کلی چپ و راست قرار می گیرند، اما در میان این دو پارادایم فکری نیز جریان های متعددی سربرآورده اند. با این حال، تقابل چپ و راست در اقتصاد ایران در قالب دو جریان نهادگراها و اقتصاد بازار متبلور شده که هر کدام در دوره های مختلف سکان اقتصاد کشور را به دست داشته اند. البته طیف فکری دیگری هم در سال های اخیر مطرح شده و در دولت حاضر نیز حضور پررنگ و مشهودی دارد. چهره های شاخص این جریان که اقتصاد اسلامی نام دارد، اکثرا از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق هستند.
با وجود این مرزبندی آشکار اما در اقتصاد سیاسی ایران تقسیم بندی های رایج دنیا آنچنان به چشم نمی خورد و از قضا هر دولتی که در این سال ها بر سر کار آمده است، معجونی از سیاست های اقتصادی مختلف و گاه متضاد را به اجرا گذاشته که هر کدام از یک مکتب فکری در حوزه اقتصاد سرچشمه گرفته است. بنابراین نمی توان خط سیر مشخصی را برای ردیابی مکاتب فکری در آشفته بازار اقتصاد ایران ترسیم کرد و هر دولت را نماینده راستین یک مکتب و جریان فکری برشمرد. در گزارش حاضر، مهمترین جریان های حاضر در اقتصاد ایران معرفی شده اند که میتوان از آن به «پنج ضلعی اقتصاد ایران» یاد کرد.
طیف اول؛ اقتصاددانان نئولیبرال
نئولیبرال ها از همان ابتدای انقلاب، حضور مستمری در دولت داشته و نقش پررنگی در سیاست گذاری اقتصادی کشور ایفا کرده اند. احتمالا شاخص ترین و رسانه ای ترین چهره های حال حاضر این جریان، مسعود نیلی و موسی غنی نژاد هستند و البته چهره های دیگری مانند محمد طبیبیان، حسین عبده تبریزی، علی نقی مشایخی، عباس آخوندی، محمد نهاوندیان، مسعود کرباسیان، سیدعلی مدنی زاده و محمود سریع القلم نیز در همین طیف قرار می گیرند. مبنای نظری این جریان را دو اندیشمند نئولیبرالیسم یعنی «فردریش فون هایک» و «میلتون فریدمن» تشکیل می دهند و سیاست های اصلاح ساختاری در دولت های هاشمی، خاتمی و روحانی براساس همین تئوری دنبال شده است. از منظر این جریان، تنها راه حل مشکلات اقتصادی ایران، قرار گرفتن در مسیر اقتصاد آزاد و اعتماد به دست نامرئی بازار است. دولت در این مسیر باید تا سر حد امکان کوچک شود و مهمترین کارش همانا نظارت بر عرضه پول در اقتصاد باشد. سیاست در های بازار، آزادی جریان سرمایه و نیروی کار، خصوصی سازی، سرمایه گذاری خارجی و نرخ شناور ارز از مهمترین مؤلفه های این جریان فکری است و اعتقاد دارد که بدون اتخاذ این موارد، اصلاح ساختار اقتصادی امکان پذیر نیست.
مؤسسه عالی آموزش و پژوهش در مدیریت و برنامه ریزی یا همان «مؤسسه نیاوران»، مهمترین نهاد پژوهشی این طیف از اقتصاددانان است که در سال های اولیه دولت هاشمی به ابتکار «مسعود روغنی زنجانی»، رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه و با کمک «علی نقی مشایخی» پایه گذاری شد و قرار بود بازوی پژوهشی سازمان برنامه در آن زمان باشد. برنامه های پنج ساله اول و دوم دولت هاشمی و برنامه پنج ساله سوم دولت خاتمی با محوریت تعدیل ساختار اقتصادی با همکاری این طیف از اقتصاددانان نئولیبرال نوشته شد. پایگاه اصلی این اقتصاددانان در دولت ها همیشه سازمان برنامه و بودجه بوده و از خلال بودجه و برنامه های پنج ساله، مسیر تعدیل ساختاری را در پیش گرفته اند.
طیف دوم؛ اقتصاددانان نهادگرا
طیف دوم، منتقد نئولیبرال ها هستند و بر این باورند که جریان نئولیبرالیسم و تعدیل ساختاری نمی تواند عدالت اجتماعی را در کشور برقرار سازد، به همین دلیل حضور دولت و نهاد ها در سیاست گذاری اقتصادی و برقراری عدالت اجتماعی ضروری است. اگر نئولیبرال ها روی فرد و آزادی فردی تکیه می کنند و آزادی فردی در نظر آنها بنیان نوسازی اقتصادی است، این طیف برعکس، بر نقش نهاد ها در شکل گیری رفتار اقتصادی تاکید می کند و معتقدند دولت های کارآمد می توانند نقش مهمی در سیاست بازتوزیعی و ایجاد عدالت اجتماعی ایفا کنند. محسن رنانی، فرشاد مؤمنی، حسین راغفر، احمد میدری، عباس شاکری، محمود توسلی و علی طیب نیا از مهمترین چهره های این جریان هستند. این طیف فکری به اقتصاددانان مشهوری همچون «آمارتیا سِن»، «گونار میردال»، «سیمون کوزنِتس» و «لارس پالسون» استناد می کنند و از نظریات افرادی مانند «جوزف استیگلیتز» و «پل کروگمن» بهره می برند. ارجاع عملی اقتصاددانان نهادگرا به دولت رفاه برآمده از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده است، دوره ای که در سال ۱۹۴۵ آغاز و تا میانه دهه ۱۹۷۰ طول کشید و از آن به عنوان عصر طلایی سرمایه داری یاد می شود. به همین دلیل، آنها در صحبت های شان خواهان ایجاد دولتی شبیه دولت رفاه هستند؛ دولتی که نقش مهمی در کنترل تبعیض اقتصادی و کاهش شکاف طبقاتی دارد. در مجموع، رابطه این دو طیف با دولت ها در ایران خوب و دوستانه بوده و دولت ها نیز از تفکرات آنها در راستای سیاست گذاری اقتصادی استفاده کرده اند، اما دو جریان دیگر نیز وجود دارند که برخلاف دو طیف قبلی تماما خارج از ساختار دولتی قرار گرفته و منتقد شدید سیاست های اقتصادی دولت به ویژه نئولیبرال ها هستند، چراکه معتقدند این سیاست ها منجر به ایجاد شکاف طبقاتی عمیق در جامعه شده است. این طیف از اقتصاددانان تحت عنوان اقتصاددانان چپ گرا شناخته می شوند.
طیف سوم؛ اقتصاددانان سوسیالیست
اقتصاددانان سوسیالیست متأثر از کارل مارکس و فردریش انگلس هستند و دیدگاه آنها تحت عنوان نظریات اقتصاد مارکسیستی مشهور است. این طیف بر این عقیده اند که شکاف طبقاتی و تبعیض های ساختاری نتیجه پیاده سازی سیاست های نئولیبرال در ایران بوده و به همین دلیل خواهان تغییرات انقلابی در اقتصاد هستند. در حالی که نئولیبرال ها سیاست های اقتصادی دولت در ایران را دارای رگه های سوسیالیستی می دانند، اما این طیف برعکس، سیاست های دولت را در حوزه اقتصاد سرمایه داری و انباشت سرمایه تعریف می کند و می گوید نظام یارانه ها در ایران یک سیاست نئولیبرالی است. این جریان فکری رادیکال که البته هیچ جایگاهی در سیاست گذاری دولت نداشته خواهان از بین بردن مالکیت خصوصی و اشتراکی کردن تولید است و مبارزه طبقاتی را موتور محرکه تاریخ و عاملی برای رسیدن به عدالت اجتماعی می داند. مبارزه با سیاست های امپریالیستی آمریکا با محوریت نئولیبرالیسم، کلید اصلی تفکرات این طیف از اقتصاددانان است و آنها معتقدند گذار به سوسیالیسم، تنها راه نجات بشریت و محیط زیست از تهاجم همه جانبه سرمایه داری است، تفکری که برگرفته از اندیشه «کارل مارکس» است. مهمترین چهره این جریان، مرحوم «فریبرز رئیس دانا»ست. او منتقد سرسخت نظام یارانه ها بود و عقیده داشت که آزادسازی اقتصادی و نظام یارانه ها در نهایت باعث ورشکستگی نظام پولی و بانکی کشور خواهد شد و در همین حین بیشترین فشار به لایه های پایینی جامعه وارد خواهد شد.
طیف چهارم؛ اقتصاددانان چپ میانه
طیف دیگری از اقتصاددانان چپ گرا در ایران اگرچه متأثر از اندیشه مارکس و انگلس هستند، اما رادیکالیسم سیاسی آنها به اندازه سوسیالیست ها نیست و راه میانه روتری را برای گذار از این وضعیت اقتصادی ارائه می دهند. این طیف از اقتصاددانان نیز منتقد اساسی نئولیبرالیسم هستند و به مانند طیف قبلی عقیده دارند که یکی از عوامل شکاف طبقاتی در ایران، سیاست های نئولیبرالی بوده است. منبع فکری این طیف از اقتصاددانان به غیر از مارکس شامل اندیشمندانی مانند «دیوید هاروی»، «کارل پولانی» و «ریچارد وولف» آمریکایی است. احتمالا شاخص ترین چهره این جریان در ایران، «محمد مالجو» استاد پیشین اقتصاد دانشگاه علامه است. مالجو می گوید که اقتصاد ایران بر اثر ابتلا به نوعی گرایش ساختاری، دیرزمانی است که مستعد بحران کنترل ناپذیری شده است. او همچنین چارچوبی تحلیلی برای فهم مناسبات سرمایه دارانه در ایران ارائه داده که تحت عنوان نظریه «حلقه های شش گانه زنجیره انباشت سرمایه در ایران» شناخته می شود. تفاوت این طیف فکری با چپ های رادیکال در نحوه گذار به ساختار جدید اقتصادی است. طیف سوسیالیست های رادیکال بر عاملیت طبقه کارگر به عنوان نیروی تغییر اتکا می کنند، اما این طیف بر ائتلاف طبقه کارگر با سایر گروه ها و طبقات به عنوان عاملیت تغییر دست می گذارند و احتمالا آلترناتیو سیاسی آنها، سوسیال دموکراسی اروپای شمالی است.
طیف پنجم؛ اقتصاددانان اسلام گرا
در این سال ها همچنین جریان دیگری ظهور کرده که در تلاش برای نظریه پردازی اقتصاد اسلامی و ارائه یک چارچوب فکری سیاست گذاری اقتصادی برای جوامع مسلمان است. این طیف قصد دارد که فقه اسلامی را با روش شناسی علمی اقتصادی ترکیب کند. احتمالا شاخص ترین چهره این طیف، «حسن آقانظری» عضو هیأت علمی گروه اقتصاد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است که با کتاب «نظریه پردازی علمی اقتصاد اسلامی» این پروژه را کلید زده است. البته بحث اقتصاد اسلامی از همان ابتدای انقلاب با کتاب «اقتصاد ما» نوشته محمدباقر صدر آغاز شد و حسن آقانظری نیز در کتابش به آن استناد کرده است. نقطه کلیدی اقتصاد اسلامی، بحث بهره و ربا در بانکداری است و شاید بیراه نباشد اگر بگوییم که این بحث، هسته اصلی اقتصاد اسلامی را تشکیل می دهد. مهمترین مراکز آموزش و پژوهش در اقتصاد اسلامی، نهاد هایی مانند پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دانشگاه امام صادق، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و دانشگاه مفید هستند. در عرصه سیاست گذاری نیز کمیته فقهی سازمان بورس از جمله نهاد هایی است که مستقیما در راستای اسلامی کردن بازار سرمایه فعالیت می کند و در این کمیته می توان به غلامرضا مصباحی مقدم و سیدعباس موسویان اشاره کرد که در راستای مطابقت قوانین بازار سرمایه با قوانین اسلام فعالیت می کنند.
ارتباط با نویسنده: [email protected]