اگر بخواهیم نگاه ریشه ای به این موضوع داشته باشیم که چه مسایلی اقتصاد کشور ما را به این سمت وسو کشانده که شاهد تاثیرگذاری و نقش آفرینی بانک ها در پرونده های فساد اقتصادی هستیم باید نگاهی به گذشته داشته باشیم.
نخستین مسئله اینکه ما پس از اتمام جنگ تحمیلی اقتصاد را با چه جهان بینی ای آغاز کردیم، زیرا پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثاری در اقتصاد پدید آمد که ناشی از اعتقاد امام (ره) در مورد این موضوع بود که ما می توانیم. در همین راستا وزارت دفاع و وزارت صنایع سنگین به وجود آمد. اما باید ببینیم که چه اتفاقی افتاد که پس از ارتحال امام(ره) این نگاه استقلال خواهانه و «ما می توانیم» کنار گذاشته شد و به این سمت رفتیم که با اقتصاد جهانی ارتباط برقرار کنیم و در آن ادغام شویم. این ادغام شدن در موارد مختلف را نشان می دهد.
می توان گفت اقتصاد ایران از 100 سال پیش روی صدور نفت خام مزیت یافته بود، البته تا پیش از کودتای 28 مرداد فرآورده صادر می کردیم و پس از آن صادرات نفت خام مورد توجه قرار گرفت. نکته بسیار مهم این است که ما در مسیری رفتیم که توسعه را در عمل در مصرف دانستیم. یعنی ما نفت خام و مواد پتروشیمی صادر می کنیم و در ازای آن نیازهای خودمان را تامین می کنیم.
البته اگر بحث فقط این بود، ما کمتر آسیب می دیدیم اما مسئله این است که گروهی در کشور به وجود آمدند که مهم ترین مسئله آنها واردات است و واردات را هم دولت با دلار ارزان در اختیار آنها قرار می دهد.
اینها به تدریج طی نزدیک به 30 سال اخیر حدود یک هزار و 500 میلیارد دلار کالا و خدمات وارد کشور کرده اند و این اتفاق در جهت از میان رفتن استقلال اقتصادی ایران و وابسته شدن تغذیه ایران به خارج و ایجاد صنایع مونتاژ و انتقال سرمایه ها به خارج بوده است.
در نهایت عده ای از این موضوع بهره مند شدند و گروه قدرتمندی را تشکیل دادند که این گروه آنچنان اقتصاد ایران را هدایت می کنند که به عنوان مثال قیمت دلار پایین بماند و ما نیازهای خود را از خارج تامین کنیم و هرطور شده نفت خام را صادر کنیم تا درآمد عاید کشور شود. اینها در چارچوب اندیشه های فلسفی سرمایه داری است و هر چه هم زمان می گذرد این فلسفه در کشورمان تقویت می شود و یکی از عوامل تاثیرگذار در فسادهای اقتصادی و نقش آفرینی بانک ها در آن است.
اما غیر از نفت خامی که می فروشیم و به واسطه آن درآمدهایی را به دست می آوریم، یکی دیگر از منابع ثروت بانک ها است. مردم در بانک ها پس انداز می کنند و بانک ها بخشی از سود خود را به مردم می دهند و بخشی را که متعلق به خودشان است، از دید حداکثر سود نگاه می کنند.
زمانی که از این دید نگاه می کنند، تمام ثروت مردم را در فعالیت هایی که سود آنها زیاد است، وارد می کنند. فعالیت هایی مانند واردات و مغازه داری و خریدوفروش مسکن و احتکار و از همه مهم تر وام گرفتن و پس ندادن و به خارج منتقل کردن. این در حالی است که از آنجا که مجازاتی هم وجود ندارد مسئولان بانک ها به راحتی این کار را انجام می دهند و آنهایی هم که مجازات شده اند، مجازاتی نبوده که اهمیتی داشته باشد.
بنابراین اگر بخواهیم یک جمع بندی در مورد دلایل نقش آفرینی بانک ها در فساد اقتصادی داشته باشیم، نخستین عامل رشد خودخواهی است و اینکه برخی از افراد برای خود، حداکثر و بالاترین میزان سود را می خواهند. از آنجا که مجازاتی هم وجود ندارد، این عده گروهی عمل می کنند، به عنوان مثال یک فرد که 200 میلیون تومان حقوق می گیرد، در عین حال 500 میلیون تومان وام کم بهره هم به او می دهند.
اما اگر قرار باشد یک بازدارندگی در این رابطه ایجاد شود، باید به این موضوع توجه کنیم که وام های کلان و چند صدمیلیاردی به عده خاصی اعطا می شود. بنابراین بحث بر سر این است که در دولت افراد ویژه با توجه به توصیه هایی که انجام می شود این وام های کلان را دریافت می کنند. در بخش خصوصی هم نه هر کسی بلکه افراد معینی می توانند این وام ها را بگیرند.
بنابراین فساد اقتصادی در بسیاری از وجوه ریشه دوانده است. به نظر می رسد برای مقابله با این موضوع باید انقلاب مدیریتی کنیم و هیچ کار اصلاحی تاثیرگذار نیست مگر مبارزه با مدیران فاسد به شکل ریشه ای.
کارشناس اقتصادی و مدرس دانشگاه