اگر بخواهیم در مورد کیفیت دانشگاه ها صحبت کنیم، باید آنها را از لحاظ محتوای درسی تفکیک کنیم. به ویژه باید دانشگاه هایی را که در آنها علوم انسانی تدریس می شود از دانشگاه هایی که علوم غیرانسانی تدریس می کنند، مجزا کنیم، زیرا در علوم انسانی، مسئله بسیار مهم مبانی و جهان بینی هر کشوری نهفته است.
این در حالی است که در کشور ما برنامه ریزی آموزشی از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست و در اثر این برنامه ریزی آموزشی مشکلاتی به وجود آمده است. در همین رابطه یک نکته این است که اگر دانشگاه ها مفید و کارآمد باشند، حتی المقدور باید رشد کنند، ولی نکته این است که دانشگاه ها مفید نیستند و حتی برخی از دانشگاه ها ضد منافع ملی هستند. در مورد اساتید دانشگاه ها هم باید ببینیم که هر استاد در تخصص خود چقدر مقاله، مطلب، جزوه، کتاب و سخنرانی دارد و از رشته اش دفاع کرده است.
این در حالی است که بسیاری از رشته هایی که در دانشگاه ها تدریس می شود، وارداتی است و کتاب های آنها ترجمه شده، بدون اینکه نقدی در مورد آنچه وارد شده است، انجام شود. در واقع در دانشگاه ها هیچ انتقادی نسبت به آنچه از خارج کشور وارد شده است، انجام نمی شود. به عنوان مثال در مورد اقتصاد صرفا این موضوع مطرح می شود که اقتصاد دانشی جهانی و فرا ملی است.
اما این موضوع نیز مطرح است، در حالی که تعداد دانشگاه ها در کشورمان بسیار زیاد است، هم بودجه و هزینه های بسیار زیادی را به دولت و کشور تحمیل می کند و هم مدرکی که برخی از این دانشگاه ها اعطا می کنند، بعضا معتبر نیست، زیرا در برخی از دانشگاه ها آموزش محکم و درستی پشت این مدرک وجود ندارد. البته باز هم این موضوع بستگی به آن دارد که در مورد کدام دانشگاه و چه رشته ای صحبت می کنیم.
این در حالی است زمانی که یک فرد به عنوان دانشجو وارد دانشگاه می شود، آموزش، یک بخش موضوع است و بخش دیگر تربیت و پرورش است که آن تربیت و پرورش یا انجام نمی شود یا تربیت و پرورش، وارداتی است.
شرایطی که در دانشگاه ها حاکم است به گونه ای است که امکانات جامعه را به جای اینکه صرف تأمین عدالت کنیم، صرف دانشگاه ها می کنیم و بعضا افرادی در برخی از دانشگاه ها پرورش پیدا می کنند که آشنایی چندانی با فرهنگ ملی ندارند. این در حالی است که باید مدیرانی را در دانشگاه ها تربیت کنیم که الگوی زندگی ساده داشته باشند و مانند اتفاقی که در مورد فیش های نجومی برخی از مدیران رخ داد، دیگر اتفاق نیفتد.
از آنچه که اشاره کردم می توانیم به این نتیجه برسیم که باید اساتید دانشگاه ها کنترل شوند و اینکه علومی از کشورهای اروپایی یا آمریکایی آمده است برای آنکه در دانشگاه ها تدریس شود، کفایت نمی کند و باید در دانشگاه ها طبق قانون اساسی عمل شود.
در واقع مشکلی که در دانشگاه های ما وجود دارد، این است که مدیرانی تربیت می شوند که بیش از آنچه به فکر مردم و رفع مشکلات آنان باشند، به فکر خودشان هستند. این موضوع احتیاج به یک دگرگونی و انقلاب دانشگاهی دارد.
در کشور ما اتفاق دیگری که به تقلید از فرهنگ غربی افتاده این است که به افرادی که مدرک تحصیلی بالاتری دارند، حقوق و مزایای بیشتری پرداخت می شود و این بسیار بی معنی است. درست است مدرک تحصیلی مهم است، اما نباید به این معنا باشد که اگر یک فرد تحصیل کرده و دارای مدرک تحصیلی بود اما کارایی نداشت، حقوق و مزایای بالایی را دریافت کند.
این در حالی است که اغلب خانواده های ایرانی از همان ابتدا فرزندان خود را در شرایطی قرار می دهند که فقط درس بخوانند؛ چه در دانشگاه های دولتی و چه در دانشگاه های غیر دولتی.
اغلب جوانان هم تمایل به ادامه تحصیل در چند رشته مشخص را دارند و بعضا جوانان چه صدماتی را به خود وارد می کنند برای اینکه وارد دانشگاه شوند و لیسانس بگیرند یا مهندس و پزشک بشوند، زیرا این تصور در میان اغلب خانواده های ایرانی و جوانان وجود دارد که اگر وارد دانشگاه شوند و مدرکی بگیرند، همین مدرک شرایطی را برای آنها به وجود می آورد که جزو طبقات متوسط و پولدار قرار بگیرند.
این در حالی است فضایی که در اقتصاد کشور وجود دارد، به نفع واردکنندگان است نه به نفع تولیدکنندگان داخلی. در عین حال فارغ التحصیلان دانشگاه ها هم اغلب حاضر نیستند با حقوق معمولی و در بخش های تولیدی کار کنند، زیرا متأسفانه اغلب در دانشگاه ها افرادی تربیت می شوند که فقط یک مدرک دارند و هیچ کاری هم بلد نیستند و فقط انتظار دارند. در واقع می توانیم بگوییم مدرک گرایی یکی از مشکلات اصلی کشور ما است.
کارشناس اقتصادی