به میمنت ظهور رسانههای جمعی، کسبوکارها در حال حاضر با بسیاری از شیوههای بازاریابی آشنا هستند. شیوههایی که با عملی کردن آنها کسبوکارها میتوانند به اهداف سازمانی خود برسند. یکی از این شیوههای رایج که بسیاری از کارشناسان معتقدند اجرای آن باعث ارتقای جایگاه کسبوکار خواهد شد، ایفای نقش مسئولیت اجتماعی است. مسئولیتی که کسبوکارها در قبال مشتریان و جامعه پیرامون خود دارند اما معمولا در کشور ما این برداشت وجود دارد که این مسئولیت فقط به عهده کسبوکارهای بزرگ است و کوچکترها در این میان نقشی ندارند. این درحالی است که ایفای این مسئولیت؛ بزرگی و کوچکی نمیشناسد.
هر کسبوکاری که مشتریانی دارد، در قبالشان مسئولیت نیز دارد. حال کسبوکارها باید از طریق رسانههای مختلف این اقدام خود را اطلاعرسانی کنند. ویترین نیز میتواند یکی از این رسانهها باشد. بارها درباره ویترین بهعنوان رسانه تبلیغاتی صحبت کردهایم، رسانهای که برای کسبوکارها هزینهای ندارد و به راحتی با یک برچسب میتوانند از طریق آن؛ پیام تبلیغاتی را به مخاطبان برسانند اما با این همه تکرار درباره مزایای این رسانه هنوز کمتر کسبوکاری سراغ استفاده از آن رفته است.
اینکه چرا این اتفاق نمیافتد شاید به دلیل تعریف و نوع نگاه تغییرناپذیر کسبوکارها نسبت به این رسانه ارزانقیمت باشد. آنها اکثرا به این فکر هستند که با چسباندن برچسب روی ویترین خود از حراجشدن محصولاتشان به مخاطبان خبر دهند. در حالی که مابقی پتانسیل این محصول را بدون اینکه به نیروی جنبشی تبدیل کنند، از بین میبرند. حال کسبوکارهای خارج از کشور نهتنها از این شیوه برای تبلیغاتشان استفاده میکنند بلکه در جهت اهداف سازمانی خود نیز از آن بهره میبرند.
چندی پیش از طریق نرمافزار پیامرسانی که جدیدا همه به فکر استفاده از آن افتادهاند یعنی تلگرام، عکسی از طرف یکی از دوستانم دریافت کردم. عکس تصویری از ویترین یک خشکشویی در خارج از کشور بود که روی آن برچسبی چسبیده شده بود. ترجمه برچسب این بود: «اگر شما بیکار هستید و برای مصاحبه نیاز به یک لباس تمیز دارید، ما آن را رایگان برایتان تمیز میکنیم.» کسبوکار مورد نظر از این رسانه در جهت ایفای اطلاعرسانی عملکرد مسئولیت اجتماعی خود در قبال مشتریانش استفاده کرده بود و با کمهزینهترین روش این پیام را به مشتریان بالقوه و بالفعل خود رسانده بود.
مطمئنا رهگذرانی که از جلوی این خشکشویی عبور میکنند و این پیام را میبینند و برای شستوشو سراغش میروند، در ذهنشان رفتار جالب این کسبوکار حک خواهد شد. اگر مشتری واقعا بیکار بوده و به خدمات این کسبوکار نیاز داشته باشد، بدون شک بعد از یافتن کار مناسب، حتما برای قدردانی سراغ کسبوکار خواهد رفت و اینجاست که سرمایهگذاری نتیجه میدهد و مشتری موردنظر به مشتری دائمی برای کسبوکار تبدیل خواهد شد. پس حتما نیاز نیست که کسبوکارها به فکر سود آنی باشند، آنها میتوانند علاوه بر خدماترسانی به مشتریان قدیمی خود به فکر جذب مشتریان جدید از طریق شیوههای مختلف باشند. این یعنی آیندهنگری سازمانی که شاید در زمان کوتاهی جواب ندهد ولی به هرحال نتیجهبخش خواهد بود. علاوه بر این عملکرد این کسبوکار کوچک نشاندهنده این است که تمام کسبوکار چه کوچک و چه بزرگ وظایفی درقبال مشتریانشان دارند.
کسبوکار نباید بزرگ باشد که برای جلب نظر مخاطب یا در جهت مسئولیت اجتماعیاش کارهای خیرخواهانه کند. کوچکترهای بازار نیز وظایفی دارند که نباید از آن شانه خالی کنند. وظایفی که میتوانند با اجرای آن به محبوبیت کسبوکار خود کمک کنند. محبوبیتی که در این بازار پررقیب به داد خیلیها خواهد رسید. پس کسبوکارها هر اندازه که باشند باید اقداماتی برای جذب مشتریان انجام دهند و این افکار قدیمی را که مشتری خودش میآید دور بریزند.