هر روزه در کشورمان شاهد شکلگیری یک کمپین جدید در حوزه مسائل زیستمحیطی مانند بحران آب یا بحث تفکیک زباله هستیم. به نوعی اکثر برندهای ایرانی یکبار هم که شده این شیوه مسئولیت اجتماعی را در جهت تبلیغات خود بهکار بردهاند. حال این بار رامبد جوان از طریق برنامه پرمخاطب این روزها یعنی خندوانه اقدام به راهاندازی کمپینی در جهت ترغیب مردم به صرفهجویی در مصرف آب کردهاست. این کمپین «قطرهقطره» نام دارد که مخاطبان به منظور عضویت در این کمپین باید از سامانه «ستاره هف هشتاد مربع» حامی مالی برنامه خندوانه استفاده کنند که در زمینه بانکداری الکترونیکی فعالیت دارد. در ادامه به منظور بررسی این کمپین سراغ دکتر حمیدرضا قاضی مقدم، مشاور و مدرس حوزه بازاریابی و تبلیغات رفتهایم.
به نظرتان کمپینهایی مانند قطره قطره میتوانند مخاطبان ایرانی را به صرفهجویی آب ترغیب کنند؟
طی چندین سال اخیر، همه راههای ممکن برای ترغیب شهروندان به صرفهجویی در مصرف آب مورد آزمون قرار گرفته و انواع و اقسام فعالیتها و پیامهای اقناعی و ترغیبی برای گروههای سنتی و بخشهای مختلفی از مخاطبان هدف طراحی شده که متاسفانه یا فاقد هرگونه تاثیری بودهاند یا آنچنان که باید و شاید نتوانستهاند مخاطبان را به واکنش وادارند و بر تغییر و اصلاح الگوی رفتاری یا مصرفی آنها تاثیرگذار باشند. اینجاست که گزینه طرح موضوع در قالب ترکیبی از شوخی و جدی، بهگونهای که نه مخاطب احساس کند بهطور مستقیم در معرض نصیحت و سرزنش قرار گرفته و نه احساس کند موضوع مورد نظر طنز و غیرجدی است، میتواند رویکرد دیگری برای حل مسئله بحران آب محسوب شود و خوشبختانه از این منظر، برنامه خندوانه بهواسطه جذب تعداد زیادی از مخاطبان و نیز شیوه بیان موضوع، سکو و ابزار مناسبی برای انتقال این پیام محسوب میشود و از این نظر، استفاده از ظرفیتهای این برنامه و رامبد جوان در راهاندازی «کمپین قطره قطره» تصمیمی هوشمندانه است، اما لزوما بدین معنا نیست که اجرای هر کمپینی با هر ویژگی و خصوصیتی، صِرف طرح در برنامهای پرمخاطب و محبوب نظیر خندوانه یقینا با موفقیت همراه خواهد بود. بیشک موفقیت هر اقدام اینچنینی نیازمند رعایت و توجه به ملاحظات و ظرافتهای دیگری نیز هست که شاید در اجرای کمپین قطره قطره چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند یا میتوانستند به شیوهای دیگر مطرح شوند. البته به سبب سابقه بسیار اندک اجرای کمپینهای اینچنینی در کشور، شاید نتوان چندان بر طراحان این کمپین خرده گرفت.
برای این کمپین یک سامانه نیز به راه افتاده که برای عضویت آن باید چندین مرحله دشوار طی کنید. آیا این شیوه مرسومی در دنیا است یا اینکه این نحوه عضویگیری نیز دستاوردی از برندهای ایرانی است؟
این موضوع یکی از نقاط ضعفی است که در تدوین و اجرای کمپین «قطره قطره» به چشم میخورد. در واقع مبنا و بستر اغلب کمپینهای موفق، راهاندازی و گسترش یک حرکت اجتماعی و همهگیر مثبت و مطلوب بوده و در بسیاری از این موارد، هدفِ دستیابی به نفع مالی و غیرمالی خاصی برای شخص یا سازمان خاصی در بین نیست. یکی از عوامل اثرگذار در موفقیت کمپینهای اجتماعی، القای این حس در مخاطب است که هر مخاطبی در هر جایگاه، منطقه و...، میتواند بنا به توان خود در تحقق هدف کمپین نقش داشته باشد و این حرکت، اقدامی همهگیر است که در نهایت امر همه را از قِبل تحقق هدف منتفع خواهد ساخت اما این موضوع که طراحی کمپینهای اجتماعی اینچنینی به نحوی صورت گیرد که حامی مالی خاصی برای اجرای آن درنظر گرفته شده باشد و آن هم تا این حد گلدرشت که مخاطب را به انجام اقدامی داوطلبانه از طریق حرکتی تجاری و تبلیغاتی برای شرکت و مجموعهای خاص وادار کند، قطعا مخاطب را در همراهی در کمپین دچار تردید و دودلی خواهد ساخت.
در واقع در ارتباط با کمپین «قطره قطره» نیز آنچه در وهله نخست از ذهن مخاطب میگذرد، مثبتبودن نفس عمل صرفهجویی در مصرف آب است و برای اقدام مثبتی مثل صرفهجویی در مصرف آب هم اصولا نیازی به ثبتنام در سامانه خاصی مثل #780*، آن هم با اهداف تجاری و تبلیغاتی نیست. شاید یک راه بهتر میتوانست طرح این کمپین بهعنوان یک حرکت فیالنفسه مثبت و مطلوب نزد مخاطبان باشد و در کنار آن، سامانه «ستاره هف هشتاد مربع» بهعنوان حامی معنوی این کمپین، بخشی از بار اطلاعرسانی و هزینههای رسانهای این کمپین را به عهده داشته باشد و مثلا لوگوی کوچکی از این سامانه در طرحها و تصاویر گرافیکی دعوت به این کمپین بهکار گرفته شود. طبعا با گسترش روزبهروز دامنه نفوذ رسانههای اجتماعی و نرمافزارهای مختلف ارتباطی و پیامرسان، این حرکت نیز میتوانست بعد خبری و اطلاعرسانی گستردهای را تجربه کرده و به اهداف برندســازی و بازاریابی این مجموعه هم کمک کند، بدون آنکه به کلیت کمپین و نیز واکنش مخاطبان نسبت به کمپین لطمه خاصی وارد سازد.
به نظرتان کمپین قطره قطره رامبد جوان راه به جایی خواهد برد یا اینکه مانند مابقی موقتی خواهد بود؟
در ارتباط با موفق یا ناموفق عمل کردن این کمپین دو بعد را باید مدنظر داشت، بعد محوری یا بعد اصلی، همان فراخوانی مخاطبان جهت عمل به مسئولیت اجتماعی کمپین و ترغیب مخاطبان به اصلاح الگوی مصرف آب بوده که البته گذشت زمان نتایج آن را در قالب آمار و ارقام نشان خواهد داد. هرچند متاسفانه در کشور ما به دلیل عدم دسترسی به دادههای دقیق و مناسب، امکان زیادی برای پایش و مانیتور کردن نتایج کمپینهای این چنینی وجود ندارد. در خصوص تاثیر طرح این موضوع در برنامه پرمخاطب و جذابی مثل خندوانه و حضور مجری توانمندی مثل آقای جوان، البته میتوان انتظار داشت این کمپین بهواسطه پتانسیلها و ظرفیتهای برنامه و شخص آقای جوان مدتی در اذهان افراد جای گرفته و تاثیراتی را نیز بر الگوی مصرف به همراه داشته باشد، کما اینکه مدتی بعد از اطلاعرسانی، ثبتنام 200هزار نفر از مخاطبان در این کمپین مطرح و اطلاعرسانی شد، ولی در نهایت، در صورتی که برنامه مدونی برای بهرهگیری از توان و ظرفیت این حجم از مخاطبان علاقهمند و آماده به اقدام در نظر گرفته نشده باشد، فرصت استفاده از پتانسیلهای برنامه خندوانه و مجری توانمند آن هم تحتالشعاع گذشت زمان قرار گرفته و کمپین «قطره قطره» به سرنوشت دیگر کمپینهای ناموفق داخلی دچار خواهد شد. بعددوم کمپین قطرهقطره، همان بعد تبلیغاتی کمپین برای خدمات حامی مالی برنامه خندوانه (سامانه هف هشتاد) است که ناظر به بعد اطلاعرسانی و تبلیغاتی این سامانه و فراهمسازی فرصت استفاده هرچه بیشتر مخاطبان این برنامه از خدمات سامانه هف هشتاد و ترغیب این مخاطبان به استفاده از دیگر خدمات این سامانه است. اگر بخشی از اهداف این کمپین را تنها آگاهسازی مردم نسبت به برند و خدمات ارائه شده توسط سامانه هف هشتاد تلقی کنیم تا حدود زیادی به واسطه گستره بالای مخاطبان این برنامه میتوان این بعد از کمپین را موفق دانست.
به نظر میرسد این کمپین نیز روند برندهای دیگر را طی کرده است، برندهایی که بیش از دغدغه جامعه، دغدغه ارتقای محبوبیت برند خود را دارند، به نظرتان برگزاری این کمپینها به چشم و همچشمی تبدیل شده است؟
با نظر شما در این خصوص موافقم. در واقع اغلب برندها در طراحی و اجرای کمپینهای اجتماعی اینچنینی، به نحو بارز و مشخصی بیش از اینکه دغدغه انتقال یک پیام اجتماعی را داشته باشند، دغدغه ارتقای سطح آگاهی نسبت به برند و دغدغه افزایش جایگاه برند خود را در نزد مخاطبان دارند و قطعا مخاطب آگاه امروزی هم این موضوع را احساس خواهد کرد. در واقع و براساس تجربه، آن چیزی که سبب محبوبیت یک کمپین و موفقیت نهایی آن کمپین خواهد شد، تعهد حقیقی شرکتها به عمل به مسئولیتهای اجتماعی است و بر همین مبنا، بسیاری از برندهای مطرح جهان، هر ساله بخشی از بودجههای خود را صرف اجرای این مسـئولــیتهای اجتماعی میکنند. در حالی که بسیاری از برندهای داخلی در ظاهر امر با هدف نمایش مسئولیتپذیری و در واقع، با هدف دستیابی به جایگاه برتر در بازار این اقدامات را در پیش میگیرند.
اشاره به این نکته هم البته بسیار ضروری است که بسیاری از شرکتهای ایرانی به سختی حاضر به پذیرش هزینههای اجرای اقدامات این چنینی میشوند و عمده تصور بسیاری از دستاندرکاران این شرکتها بر این است که حال که بابت اجرای کمپینی در این راستا هزینه نسبتا زیادی را متحمل خواهیم شد، بهتر است «سیاست یک تیر و چند نشان» را در پیش بگیریم و با گنجاندن محتوای تبلیغاتیِ مستقیم و غیرمستقیم در کمپین، حداکثر بازده تبلیغاتی مورد نظر را نیز از کمپین کسب کنیم (به نظر میرسد ستاره هف هشتاد مربع نیز بهعنوان حامی مالی برنامه خندوانه تاحدودی در این دام افتاده باشد) غافل از اینکه تبلیغاتیکردن این کمپینها چه بسا میتواند به ضرر انتقال پیام محوری و همان دستاوردهای به ظاهر اندک اجرای کمپینهای اجتماعی از سوی شرکت منتهی شود و متاسفانه این قبیل کوتهبینیها به ماهیت اصلی کمپین نیز لطمه میزند.
در صورت امکان پیشنهادات خود را برای سروسامان دادن به چنین کمپینهایی عنوان کنید؟
با تاکید مجدد روی این موضوع که کمپینهای اینچنینی میتوانند از پتانسیل و توان بالایی برای تغییر رفتار مخاطب و به کنش واداشتن جمع کثیری از مخاطبان برخوردار باشند، شاید در نظر گرفتن راهکارهایی که عنوان خواهم کرد، بتواند به تحقق دستاوردهای مطلوبتر این کمپین کمک کند، راهکارهایی مانند:
1. برخورداری از صبوری بیشتر شرکتهای حامی مالی و معنوی کمپین و خودداری از تلاش برای دستیابی به اهداف آنی در حوزه تبلیغات و بازاریابی؛
2. شناسایی صحیح مخاطبان هدف کمپین و انتخاب راهها و سازوکارهای مناسب و متناسب با هرگروه از مخاطبان کمپین؛
3. اتکا و بهرهگیری از سبدی از رسانهها به جای اتکای صِرف به یک رسانهخاص و تلاش برای انتشار هرچه گستردهتر پیام کمپین به مخاطبان بالقوه؛
4. ایجاد محتواهای به دور از لحن خشکورسمی رایج تبلیغات فعلی کشور و تلاش برای برقراری ارتباطی نزدیکتر و صمیمیتر با مخاطب؛
5. ایجاد جذابیتهای ضمنی در محتوای کمپینها بهگونهای که همین محتواها نیز بتوانند به موضوع گفتوگوی میان افراد مختلف بدل شده و حتی آنان را به بازنشر پیام کمپین وادار سازند؛
6. حدالامکان انتخاب موضوع اجتماعیِ متناسب با حوزه فعالیت کسبوکار، بهگونهای که برقراری ارتباط بین موضوع کمپین و شرکتِ حامیِ مالی و معنوی کمپین از سوی مخاطب سادهتر شود؛
7. درصد مستمر کنشها و واکنشهای ناشی از اجرای کمپین (براساس معیارهایی نظیر میزان موفقیت کمپین در آگاهسازی افراد، میزان موفقیت کمپین در ترغیب افراد به انجام واکنش موردنظر و مطلوب، میزان موفقیت کمپین در ارتقای جایگاه برند و نام تجاری در اذهان مشتریان و...) طی دوره اجرای کمپین و بهکارگیری اهرمها و شوکهای مقطعی و هدفمند برای تحریک مجدد مخاطبان به موضوع کمپین.
در نظر گرفتن موارد فوق و موارد دیگری از این قبیل میتواند به اجرای کمپینهای موفق آتی از سوی شرکتها و صاحبان برندها و نامهای تجاری علاقهمند به اقدام در این حوزه کمک بسزایی کند. در پایان اشاره به این نکته ضروریست که این اقدام و اقدامات دیگری از این قبیل، نشانههای مثبتی از ورود کشور به عصر جدیدی از انتقال پیام و دعوت مخاطبان به واکنشی خاص محسوب میشود و همین سطح از فعالیتها از سوی برندها و شرکتهای ایرانی و مبتنی بر رسانههای بومی نیز شایسته قدردانی است و طرح این دغدغه و دغدغههای دیگری از این قبیل صرفا با هدف بسترسازی برای بهرهگیری هرچه بیشتر و بهتر از اقدامات اینچنینی صورت میگیرد.