فکر میکنید دلیل ضرر شما چیست؟ این علامت سوالی است که در ذهن همه معاملهگران وجود دارد. اغلب فعالان در بازارهای مالی تکلیف خود را در این بازارها مبنی بر کسب اطلاعات و دانش معامله انجام دادهاند و ساعتها بابت آموزش به هر نحوی وقت گذاشتهاند یا سیستم معامله خود را به دقت تست میکنند و استراتژی معاملاتی خودشان را با سایر فعالان مقایسه میکنند یا روزهای زیادی استراتژی خود را به دقت زیر نظر گرفته و زمان زیادی برای آموزش گذاشتهاند و پس از کسب اعتماد به نفس لازم سرمایه خود را وارد بازار میکنند و در بازارهای مالی شروع به کار میکنند. نخستین معامله خود را انجام میدهند.
نخستین معامله، نخستین باخت و نخستین ضرر
با نخستین ضرر که در معاملات با آن روبهرو میشویم ابتدا به خودمان دلداری میدهیم که همه معاملهگران و فعالان بازار سرمایه در ابتدا با شکست روبهرو شدهاند و در ذهن خود این جمله را که شکست مقدمه پیروزی است میپرورانیم. برای بار دوم خرید میکنیم باز هم شکست میخوریم ولی این بار کمی به غرورمان ضربه میخورد، چون معامله ما وارد سود شده و حتی میتوانستیم در این معامله با سود خارج شویم ولی معامله را به پایان نرساندیم تا جاییکه پس از گذشت چند روز با زیان از معامله خارج میشویم.
خیلی از دوستان اطلاعات علمی بسیار خوبی دارند و فنی هم هستند، ولی متاسفانه با بازار مشکل دارند، دلیل این امر فقط دخیل کردن احساسات است. بیشترین احساسی که در انجام معاملات بر ما غلبه میکند احساس ترس یا طمع است که افراد را از استراتژی معاملاتی خود دور میکند. در مورد ترس و طمع خیلی جا برای صحبت است که قصد داریم کمی در این مورد صحبت کنیم. همیشه به یاد داشته باشیم معاملهگری برخلاف تفکر افراد مشکلترین و سختترین شغل دنیاست و برای مهارت در آن باید تمرین کرد.
در شغلهای دیگر همه چیز مشخص است، راه و مدت زمان هم مشخص است و قطعیت بیشتری در رسیدن به مقصد وجود دارد، ولی در معاملهگری تنها یکسری قواعد کلی وجود دارد و یک جدول عرضه و تقاضا که افراد با استفاده از هوش و ذکاوت خود در شرایط تاثیرگذار در بازار باید نوع معامله و میزان آن را انتخاب کنند. یادمان باشد که معاملهگری در وجود تمامی انسانها وجود دارد و افراد هیجان خاصی هم نسبت به این امر دارند و دلیل این جذابیت و هیجان وجود زرق و برق در این شغل است که متاسفانه خطرات و مشکلات این شغل از نظرهای افراد عادی دور است.
همین زرق و برق و هیجان باعث جذب افراد زیادی به بازارهای مالی میشود و بیشتر این افراد سودای یکشبه ره صد ساله رفتن را در سر میپرورانند. 90 درصد افراد که وارد بازارهای مالی میشوند این تفکر اشتباه را در سر دارند که پس از مدت کوتاهی با سرخوردگی و باخت سنگین از بازارها خارج میشوند. اما غافل از اینکه در این بازارها باید هدف داشته باشید و با تمرین و ممارست در بهدست آوردن استراتژی فعالان این بازار به سمت موفقیت و کسب سود پیش روید. کسانیکه وارد این بازارها میشوند باید تمام شرایط را بسنجند، متاسفانه افراد خیلی زود جذب بازار شده و خیلی زودتر از آنچه که فکرش را بتوان کرد از بازار خارج شده و تنها ضررهای سنگینی را برای خودشان کسب میکنند. یادمان باشد که ما برای هر کاری به نقشه و برنامهریزی نیاز داریم به مانند زندگی شخصی خود.
مسلما برای انجام هر کاری باید در مورد آن کسب اطلاعات کرد و تمرین و ممارست مکمل مناسب برای این امر است و از قبل خودمان را برای این کار آماده کنیم، مسلما بدون تمرین نمیتوان از عهده کارهای بزرگ بر آمد و با توجه به تمرینات میشود درصد موفقیت را بالا برد. برای این امر به یک برنامهریزی نیاز داریم. یک برنامهریزی که ما از آن بهعنوان سیستم یاد میکنیم و یک چارچوب یا یک نوع قاعده و اصول کلی که بیشتر از آن به نام سیستم معاملاتی یا استراتژی معاملاتی یاد میشود.
حالا باید بدانیم یک استراتژی یا سیستم معاملاتی چه مشخصاتی باید داشته باشد؟ نخستین نکته که هر سیستم معاملاتی به آن نیاز دارد تعیین نقطه ورود و مهمتر از نقطه ورود دلیل ورود در آن نقطه و قیمت هست، بدین معنی که شما بدانید به چه دلیل شما الان وارد بازار شدهاید. یادمان باشد ورود به بازار براساس اینکه ما بگوییم احساس میکنیم بازار میخواهد تغییر مسیر بدهد یا احساس میکنیم که بازار میخواهد به روند خود ادامه بدهد قطعا دلیل مناسبی نیست، باید حتما دلیلی منطقی اعم از تکنیکالی یا بنیادی یا سیستماتیک برای ورود یا خروج از بازار داشته باشیم.
نکته دوم که باید حتما مدنظر داشته باشیم این است که باید برای خودمان حد ضرر را تعیین کرده باشیم. ما باید قبل از ورود به معامله خودمان را بشناسیم که چه مدت زمانی میتوانیم صبر کنیم، چقدر میتوانیم ریسک کنیم، چه قدر تحمل ضرر را داریم. و باید بدانیم حد ضرر را بر چه مبنا و اساسی در سیستم معاملاتی قرار میدهیم. علاوه بر داشتن حد ضرر باید در یک معامله حد سود و قیمت هدف خود را حتما معین و مشخص کنیم. مهمتر اینکه باید بدانیم اگر بازار در جهت دلخواه ما حرکت کرد بدانیم چه نقطهای میخواهیم از بازار خارج شویم.
نکته سوم در بعضی سیستمها و استراتژیها نقاط ورود و نوع حد سود و حد ضرر گذاشتن متفاوت هست که به آن اشاره خواهیم کرد. استراتژی یک معاملهگر باید مدیریت سرمایه باشد و در آن ما باید معاملات خود را براساس درصد اهمیت و درصد ریسک آنها رتبهبندی کرده باشیم. باید بدانیم هر معامله چند درصد ریسک دارد و بتوانیم براساس آن سرمایه خود را مدیریت کنیم، بدین معنی که در هر روز سیگنالهای متفاوتی در بازار مشاهده میکنیم که ریسک انجام هر کدام از این معاملات متفاوت هست و ما باید برای سیگنالها اولویتبندی داشته باشیم. با توجه به درصد ریسک آنها باید براساس این اولویتها سرمایه خودرا مدیریت کنیم. بهطور مثال درصد ریسک نقطه ورود و خروج برای معاملاتی که به قصد نوسانگیری انجام میدهیم، بهطور قطع با معاملاتی که با دید میانمدت انجام میدهیم، متفاوت است. حد ضرر یک معامله در نوسانگیری با حد ضرر همان معامله با دید میانمدت قطعا متفاوت است. همانطور که حد سود این دو معامله متفاوت است. همینطور که نقطه ورود به یک معامله در نوسانگیری با یک معامله به دید میانمدت متفاوت است و نباید هردوی آنها را به یک چشم تحلیل کرد.
نکته بعدی در ترید کردن مدیریت زمان هست و باید سعی کرد از این مدیریت زمان که خودمان آن را طراحی میکنیم براساس رفتار بازار و طبیعت رفتار خود تبعیت کنیم. یادمان باشد ضررهای ما یکشبه به وجود نیامده یا بهتر بگوییم با یک ترید به وجود نیامده که با یک ترید از بین برود یا یک شبه از بین برود. شاید بیشترین مشکل ما تعدد ترید باشد و اگر به همین دوران رکود و ضرر بازار توجه کنیم میبینیم که شاید در برخی از تریدها که به فروش اقدام نمیکردیم و تنها سهامدار بودیم در نهایت تا این لحظه نهتنها ضرر نمیکردیم بلکه شاید در سود هم میبودیم.
* کارشناس بازار سرمایه