در دوران ابتدایی بارها بابت اینکه کلماتی را که در آنها حرف «سین» استفاده شده بود با حرف «صاد» مینوشتم، مورد ندامت معلم و مادرم قرار میگرفتم. این موضوع به حدی برای من بزرگ شده بود که بارها درمورد آن با معلمم بحث میکردم که چه فرقی میکند که سارا چای را با سینی بیاورد یا با صینی. معلمم گاهی با فریاد و گاهی با نوازش به من میگفت این رسمالخط فارسی است و تو چه بخواهی و چه نخواهی باید آن را یاد بگیری. سالها از آن زمان میگذرد و کمکم کاملا این موضوع فراموشم شده بود که چند روز پیش متوجه شدم، دغدغه دوران کودکی من تبدیل به سوژه تبلیغاتی برای تبریک روز معلم توسط یکی از بانکها شدهاست. از انصاف نباید گذشت که امسال بانکها برای تبریک و همذاتپنداری با مشتریان در روز معلم سنگ تمام گذاشتند.
اغلب آنها به شیوههای مختلف این روز را گرامی داشتند و به مشتریان آن را یادآور شدند. البته اکثر آنها ایده یکسانی را با شعاری مشابه استفاده کرده بودند ولی همینکه دقیقا در روز معلم آگهیهای خود را به پخش رسانده بودند، جای قدردانی دارد، چون بارها پیش آمده از مناسبت چندروزی گذشته و برندها تازه یادشان افتاده باید آن روز را به مخاطبان تبریک بگویند اما به هرحال میان هیاهوی تبلیغاتی روز معلم، برنده کسی بود که سوژهای را شکار کرده بود که مابقی بیتفاوت از کنار آن گذشتند.
سوژه این بانک نه تنها دغدغه من بلکه بسیاری از همسالانم بود. این بانک از تکنیک غلطنویسی در شعارش برای جلب توجه مشتریان به مناسبت روز معلم استفاده کرده بود. این تکنیک در تبلیغات داخلی کم استفاده میشود، چون بسیاری از برندها میترسند که مشکلاتی را برایشان ایجاد کند ولی این بانک به موقع و بجا از آن استفاده کرده بود. به نظر بانک مورد بحث، برای روز معلم یک آرم آگهی و یک آگهیتلویزیونی تهیه و اجرا کرده بود. شعار هر دو رسانهای که بانک برای تبلیغش استفاده کرد، متفاوت از یکدیگر بود، تنها نقطه مشترک آگهیهای بانک، استفاده از نام برند در شعار بود که به نظر به درستی انجام شد.
همانطورکه گفته شد این بانک در شعار آرمآگهی از تکنیک غلطنویسی استفاده کرده بود که در آن نام برند را با صاد نوشته بود درصورتی که نگارش درست آن با سین است. شعار به این شکل بود «از صرمایه تا سرمایه یک معلم فاصله است.» نکته جالب اینکه فونت استفاده شده برای کلمه صرمایه متفاوت از کلمه سرمایه بود. فونتی که مخاطب را به راحتی به یاد دوران ابتدایی و معلمان آن زمان میانداخت. این بانک برای آگهی تلویزیونی خود نیز از لوکیشن بانک استفاده کرده بود که پیرزنی با قرارگیری پشت باجه از متصدی بانک میخواهد که فرمی را برایش پر کند. پیرزن میگوید عینک به همراه ندارد و متصدی با شنیدن این جمله و بلند کردن سرش متوجه میشود که پیرزن معلم مقطع ابتدایی خودش است و با احترام به او میگوید شما خودتان به من خواندن و نوشتن آموختید.
در این آگهی کارگردان سعی کرده بود که حس نوستالژیکی را به مخاطبان منتقل کند، حال اینکه چقدر در این زمینه موفق بوده یا نه، نیاز به کارشناسی دقیقی دارد. در شعار آگهی تلویزیونی نیز بانک، معلم را به سرمایه تشبیه کرده بود و آگهی را با همین شعار به پایان برده بود. مناسبتها سرشار از ایدههای خلاقانه هستند، فقط کافی است سازندگان آگهیها کمی با خود خلوت و خاطرات خود را مرور کنند. چنین مناسبتهایی مانند آگهیهای معرفی محصول و خدمات نیستند که نیاز به ایدههای تازه و بکری داشته باشند، کافی است یکی از خاطرات خوب دوران گذشته مشتری ایرانی در مناسبت مورد نظر به یادش بیاید.
اینجاست که برند مورد نظر تیر را به هدف زده و مخاطب را به راحتی راضی کردهاست. اینکه بسیاری از برندها فقط میگویند «روزمعلم مبارک» و در انتهای آگهی نام برندشان را میآورند دیگر برای مخاطبان جذابیتی ندارد. چنین آگهیهایی آنها را به یاد کارتهای مناسبتی میاندازد. چه خوب است که برندها ذهن مخاطب را برای لحظهای هم که شده، درگیر کنند. از اینکار مطمئنا بهرهبرداریهای خوبی خواهند داشت.