دهها سال است که بهترین نوآوران، کارآفرینان و مراکز آموزشی و دانشگاهی دنیا از یک سوی اقیانوس اطلس به سوی دیگر آن میروند و در جستوجوی محیطی حرفهایتر قاره سبز اروپا را به مقصد آمریکا ترک میکنند. این انتقال ایدهها میتوانست نیروی تازهای به اروپا ببخشد و اقتصاد کشورهای این قاره را بهبود دهد. اما اینگونه نشده و بازگرداندن نیروی نخبه از آمریکا به کشورهای اروپایی باید در دستور کار سیاستگذاران اروپایی قرار گیرد.
اروپای بازنده، آمریکای برنده
اساساً آمار دقیقی نمیتوان از فرار مغزهای نخبه ارائه داد. هر سال واشنگتن به حدود 15 هزار اروپایی که دارای استعداد ویژه در هنر، دانش یا کسبوکار هستند ویزا میدهد که 6 هزار نفر از آنها از بریتانیا هستند.
اما آمار سنتی مهاجرت تنها گزارشهایی درباره زمینه آموزشی این افراد میدهد و هیچ اشارهای به خلاقیت یا بهرهوری آنها ندارد. این آمارها فرقی بین کارکنان دارای استعداد معمولی با همتایان برترشان نمیگذارد. این استعدادهای برتر میتوانند اقتصاد را به مسیر درست هدایت کنند، در فناوری پیشرو باشند و هزاران شغل ایجاد کنند. اما وقتی بحث فرار مغزها پیش میآید، ضرر یک قاره از این معضل سرسامآور میشود.
سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) برآورد کرده که بهطور میانگین دانشمندان پیشروی زیادی از اروپا مهاجرت میکنند. این دانشمندان کار تحقیقاتی انجام میدهند که طبیعتا تأثیر زیادی در پیشرفت یک کشور دارند. ایندرحالیاست که آمار ورودی دانشمندان به آمریکا از خروجیها بیشتر است. مطالعات بهترین فیزیکدانها نشان میدهد که اروپاییهای شاغل در آمریکای شمالی از جمله بهترینها در حرفه خود هستند.
در سال 2014، یکی از کارشناسان خبره آلمانی به آنگلا مرکل، صدراعظم این کشور هشدار داد که آلمان بهترین دانشمندان خود را از دست داده است. از سویی، گزارش تازه «مؤسسه مونتنی» در فرانسه که یک اتاق فکر در این کشور است، نشان داد که فرانسویهایی که کشورشان را به مقصد آمریکا ترک میکنند از جمله بهترین و نیرومندترین استعدادهای این کشور هستند و جالب اینکه در مقیاس بینالمللی بسیار خوش میدرخشند.
از بررسی دادههای مربوط به برندگان جایزه نوبل نیز نتایج جالبی بهدست میآید. برآوردها نشان میدهد که 15 درصد جوایز نوبل تاکنون به کسانی رسیده که در آمریکا کار میکنند.
این جوایز در واقع در دستان اروپاییهایی قرار گرفته که برای زندگی و کار در آمریکا جلای وطن کردهاند. این در حالی استکه چهرههای برجسته آمریکایی کمتر از یک درصد همتایان اروپایی خود جایزه نوبل بردهاند. در ابتدای قرن بیستم، آمریکا جوایز نوبل بسیار کمتری نسبت به اروپا میبرد اما از سال 1980 به اینسو، 200 جایزه نوبل به آمریکا رسید که در مقایسه با 75 نوبل تعلق گرفته به فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و بریتانیا بسیار بیشتر است.
پرواز استعدادها به سوی سرزمینهای آن سمت آب باعث افزایش ستارگان دانشگاهی نیز میشود. براساس اعلام صندوق بینالمللی پول، هشت نفر از 25 اقتصاددان برجسته زیر 45 سال جهان اروپایی هستند که شش نفرشان در دانشگاههای آمریکا درس خوانده و تنها دو نفرشان در اروپا باقی ماندند.
دراینحال، هیچیک از اقتصاددانهای غیراروپایی حاضر در این فهرست در اروپا کار نمیکنند. در ایتالیا مدال کارلو آلبرتو که به اقتصاددانهای برجسته زیر 40 سال در این کشور اعطا میشود، از هفت بار آخری که اهدا شده پنج مرتبه به روی سینه اقتصاددانهایی قرار گرفته که در بهترین دانشگاههای آمریکا درس خواندهاند.
در محیطهای غیردانشگاهی نیز اوضاع برای اروپاییها در مقایسه با آمریکا تعریف چندانی ندارد. نسل اول یا دوم اروپاییها هفت شرکت از 25 شرکت برتر فناوری را در آمریکا تأسیس کردند که شرکتهایeBay، IBM و Texas Instruments از جمله آنها هستند. بین سالهای 2006 تا 2012، مهاجران بریتانیا، فرانسه، آلمان و اسپانیا بیش از 20 درصد استارتاپهای نرمافزاری در آمریکا را بنیان نهادند.
هر سال، اروپاییها هزاران اختراع تازه را در بازار آمریکا ثبت میکنند. «دفتر ثبت اختراع و نام تجاری آمریکا» (USPTO) در سال 2013 مجوز 30 هزار اختراع تازه را برای نوآوران فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی و بریتانیایی صادر کرد.
در اروپا اما تنها 2700 حق ثبت اختراع برای شهروندان آمریکایی در همین سال صادر شد. این امر بهخوبی نشاندهنده شکاف میان نوآوری در آمریکا و اروپا است. در سال 2014، «دفتر ثبت اختراع اروپا» حدود 65 هزار اختراع را در مجموع ثبت کرد که در مقایسه با 300 هزار ثبت اختراع در آمریکا رقم ناچیزی است.
اروپا اگر بخواهد از منابع انسانی نخبه خود استفاده کند باید از حس وطنپرستی این افراد در جهت خدمت به جامعه خود استفاده کند. بسیاری از کسانی که در خارج از کشور خود باانگیزه زیاد دانش، پول و نوآوری تولید میکنند، میتوانند در کشور خود نیز این کارها را انجام داده و از همان طریق به بازارهای جهانی راه یابند. برای مثال، برخی از آمریکاییهای بانفوذ ایرلندی موفق شدند که شرکتهای چندملیتی خود در آمریکا را به ایرلند برده و مقر اروپایی آن را در دوبلین تأسیس کنند.