کارمند عادی کیست ؟ کارمند عالی کیست؟

کارمند عادی کسی است که بدون شناسایی، بدون هدف، بدون برنامه ریزی، بدون آینده نگری، بدون انگیزه، بدون در نظر گرفتن علایق و سلایق فردی و بدون تجربه وارد سازمان یا شرکتی می شود و نه تنها موجبات پسرفت خود را مهیا می کند بلکه موجب عقب ماندگی سازمان می شود، اما در برابر آن کارمند عالی قرار دارد که با تجربه و دانش و علاقه و انگیزه و هدفمندی و برنامه ریزی وارد یک شرکت یا سازمان می شود و طبق اصول و قواعد منظم خود را در مدار رشد و توسعه سازمانی قرار می دهد و موجبات افزایش بهره وری سازمانی را به شیوه های مختلف فراهم می کند. 

یک کارمند عالی به اندازه 10 کارمند خوب کار می کند و  اثربخشی بیشتری دارد. هیچ گاه یک مدیر موفق کسب و کار حاضر نیست یک کارمند عالی را از دست بدهد، اما از دست دادن یک کارمند عادی یا حتی کارمند خوب برای او چندان زیان بخش نیست. شما اگر عالی باشید هیچ گاه مدیر شرکت شما را  اخراج نمی کند و حتی اگر زمانی بخواهید ترک کار کنید به شیوه های مختلف رضایت شما را برای ماندن جلب می کند.

مدیران کسب و کار در دنیا سخت ترین کار را انتخاب منابع انسانی می دانند. زیرا هر کارمند دارای تجربه، دانش، اخلاق، رفتار، دیدگاه، انتظار و هدف هستند. تشخیص کارمند خوب و عالی از کارمند عادی در ابتدا کار سختی است. مدیریت این گروه از افراد با ویژگی های مختلف کار سخت تری است. از این رو همه مدیران دوست دارند کارمندانی باهوش، کارآمد، توانا، مسئولیت پذیر، با اخلاق، با ادب، متخصص، با پشتکار، متعهد و... داشته باشند. اگر شما جزو کارمندان خوب یک شرکت باشید و برای عالی شدن قدم بردارید بدون شک مدیران برای همکاری شما لحظه شماری می کنند. 

تقریبا در تمامی سازمان های موفق در مقطعی از زمان، یک کارمند عالی به کار ملحق شده است. خیلی از مواقع این کارمند عالی در نگاه اول یک کارمند عادی به نظر می رسد. شاید این کارمند عالی یک فارغ التحصیل جوان باشد؛ شاید هم شخصی باشد که سابقه کاری چندان درخشانی نداشته است ولی هرچه باشد، این کارمند عالی وارد کار می شود و کسب وکار را روبه جلو حرکت می دهد. یک ضرب المثل قدیمی می گوید: «وقتی به یک برکه بی جان و قدیمی یک قورباغه جدید هدیه دهید، برکه نیز جدید خواهد شد.»

مطلب مرتبط: کارمندی؛ از خوب به عالی

این ضرب المثل دقیقا در مورد کسب وکار صادق است. تقریبا همه کارآفرینان موفق موفقیت های خود را مدیون یک یا دو کارمند عالی هستند که به خصوص در اوایل کار به گروه اضافه شدند. به طوری که عملکرد و کارایی آنها فرهنگ و برخوردها را در شرکت تغییر داده و انتظارات را نیز بالا برده است. این نوع کارمندان به مدیران خود امید و اعتمادبه نفس می دهند. در نتیجه مدیر احساس می کند که سنگینی کار فقط روی دوش خودش نیست.

جالب است بدانید طبق نتایج تحقیقات، این نوع کارمندان معمولا کارمندانی بودند که در ابتدا نه درجه های کاری بالایی داشتند و نه حقوق بالایی می طلبیدند. 

در این فصل به پاره هایی از ویژگی و مشخصات کارمند عالی اشاره می کنیم.

کارمند عالی در کار تیمی  

کارمند عالی کسی است که با تیم حرکت می کند. مدیران هم از افراد که توانایی همکاری با تیم را دارند استقبال می کنند. یکی از نشانه های یک کارمند عالی توانایی او در همراهی با تیم و گروه است. به قول قدیمی ها یک دست صدا ندارد. وقتی دست جماعت به میان بیاید کاری کارستان صورت می گیرد. 

طبق آمارهای عددی، 60 درصد از مسئولان استخدام، به دنبال افرادی هستند که روحیه کار تیمی داشته باشند و به عبارتی تیم گرا باشند.

اکثر شرکت ها و سازمان ها دلیل موفقیت خود را تنها کار تیمی می دانند. چون این گروه از افراد موفق تر از دیگران هستند.

کارمند عالی همیشه به عالی تر شدن فکر می کند

کارمند عالی هیچ وقت به کم راضی نیست. از نظر آنها بهبود کیفیت و رشد کمیت مهمتر از هر چیز در سازمان است. بنابراین سعی دارند تا بهترین نتیجه و کارایی را ثبت کنند. یک معلم عالی هیچ وقت به حداقل آموزش راضی نیست و کم کاری ندارد و حداکثر تلاش را برای یادگیری دانش آموزان به کار می گیرد. یک کارمند شرکت دارویی به فکر نتیجه عالی برای به ثمر رسیدن یک آزمایش یا تولید داروست و به حداقل نمی تواند فکر کند. 

شما در هر موقعیتی باید به عالی شدن فکر کنید تا کارمندی عالی شوید.

کارمند عالی مسئولیت پذیر است

اگه شما یک مدیر باشید که دارد سعی می کند از یک گزارش نادرست و سمبل شده سر دربیاورد آزاردهنده ترین جمله در زبان انگلیسی این جمله  است: «تقصیر من نیست». کارمندان استثنایی مسئولیت پذیرند. آنها به کارشان تسلط دارند و تمام نتیجه هایی که می گیرند به طور مشخص یا خوب هستند یا بد. آنها اشتباهات شان را به مدیر گزارش می دهند، به جای اینکه مخفی اش کنند و امیدوار باشند کسی نفهمد.

کارمند عالی جانشین مدیر است

سرو کله زدن با آدم های مشکل دار و سخت می تواند برای خیلی ها خسته کننده و طاقت فرسا باشد. کارمندهای استثنایی می توانند با کنترل کردن احساسات خودشان، رفتار متقابل با یک فرد مسموم کننده رو تحت کنترل دربیاورند. وقتی آنها نیاز دارند که با یک فرد مسموم کننده مواجه بشوند با موقعیت به  صورت منطقی برخورد می کنند. آنها احساسات خودشان را می شناسند و نمی گذارند عصبانیت یا خستگی، به هرج  و مرج موجود دامن بزند. همچنین آنها نقطه نظر شخص مشکل دار را هم در نظر می گیرند و سعی می کنند راه حل و زمینه های مشترک پیدا کنند. حتی وقتی همه چیز به هم می ریزد، کارمندهای استثنایی با هوش احساسی بالایی که دارند حواس شان به افراد مشکل ‎آفرین هست تا نگذارند آن شخص برای شان مشکل درست کند.

مطلب مرتبط: چگونه می توان کارمند نمونه شد؟

کارمند عالی عملگرا است 

وقتی عصر از شرکت خارج می شود به نتیجه فکر می کند اگر شما روزهاست که هیچ فایده ای برای شرکت نداشتید خودتان را برای اخراج شدن آماده کنید. هر روز شما باید یک اتفاق خوب برای سازمان شما باشد. شما باید کار کنید و نتیجه کار شما باید در سازمان دیده شود. 

متخصص ها خیلی در راه خود برای رسیدن به هدف گیر می کنند! آنها راه دقیق انجام یک کار را به خوبی یاد گرفته اند، اما گوگل نیاز به نتایجی دارد که شاید چندان دقیق نباشند اما قطعا نوآورانه هستند. باک و دیگر مدیران گوگل معتقدند که کسی که تازه به یک رشته  تکنولوژیک وارد شده ایده های بهتری از یک کهنه سرباز در صنعت دارد. بنابراین اگر در یک رشته متخصص نیستید ناراحت نباشید. سعی کنید به جای حرف زدن عمل کنید و با این کار بهره وری سازمان تان را افزایش دهید.

هوش مالی کارمندی 

هوش مالی کارمندان به رشد فردی و سازمانی آنها کمک می کند. کارمند عالی کسی است که از ظرفیت هوش مالی خود برای سودرسانی بیشتر سازمان استفاده می کند. رابرت کیوساکی طراح هوش مالی در این زمینه نیز نظرات عالی دارد. 

کارمندانی که دارای هوش مالی هستند توانایی این را دارند که طرح های اساسی و کارآمدی را انتخاب و اجرا کنند. این طرح ها تاثیرات بسیار زیاد و خوبی را در پیشرفت کار دارد.

هم چنین قانون 10 درصد می تواند به زندگی مالی کارمند کمک کند. قانون 10 درصد به این معناست که از هر درآمد 10 درصد از پول خود را پس انداز کنید. اگر این قانون را استفاده کنید بسیار موفق می شوید. یک حساب جداگانه ای را برای خود باز کنید و از درآمد ماهیانه 10 درصد از آن را پس انداز کنید. بعد از مدتی می بینید که پس انداز شما چشمگیر شده است و از آن می توانید بهترین استفاده ها را کنید. این قانون را کارمندانی که هوش مالی دارند، اجرا می کنند و بسیار موفق هستند.

رساندن بدهی و قرض ها به صفر یکی از مواردی است که می توان به آن اشاره کرد. این مورد و ویژگی ارتباط مستقیمی با قانون 10 درصد دارد. زمانی که شما از هر درآمد خود 10 درصد آن را پس انداز کنید دیگر نیاز ندارید تا از کسانی دیگر پول قرض بگیرید. در نتیجه بدهی های شما به صفر می رسد و علاوه بر اینکه از پس انداز خود استفاده کرده اید، می بینید که مجدد باز هم پس اندازی برای شما مانده است. کارمندان دارای هوش مالی این مورد را به خوبی می دانند.

انتخاب اهداف درست مالی هم مهم است. کارمندانی که هوش مالی دارند برای خود و همچنین سازمانی که در آن کار می کنند اهداف مالی بلندمدت انتخاب می کنند. اهداف مالی هم بلندمدت هستند و هم کوتاه مدت که کارمندان از هر دو برای پیشرفت سازمان استفاده می کنند. کارمند عالی با هوش مالی به خود و سازمان خود سود فراوان می رساند.

کارمند عالی خالق ارزش است 

شاید برخی از افراد به فکر فروش بیشتر و سوددهی هستند که امری طبیعی و قابل پیش بینی است اما کارمندان عالی به فکر خلق ارزش محصول هستند. 

یک کارمند عالی گاهی با ارائه طرحی نوین گامی ارزشمند اما غیر قابل سوددهی ارائه می کند. این یک ارزش سازمانی است که می تواند زمینه ها را برای خلق ثروت در سال های بعد فراهم کند. سازمان های بزرگ با کارمندان عالی همواره به آینده فکر می کنند، اما شرکت های کوچک با کارمندان معمولی فقط همان روز را می بینند. ارائه خدمات به مردم و مشتریان می تواند آینده خوبی برای سازمان فراهم کند.

مطلب مرتبط: راه و رسم قدردانی از کارمندان

کارمند عالی سخت کار می کند 

کارمند معمولی به ساعت نگاه می کند. کارمند عالی به کیفیت کار نگاه می کند.  کارمندی که دیر می آید و زود می رود یک کارمند دون پایه و بی فایده است. شرکت های حرفه ای چنین افرادی را از دایره سازمان خود خارج می کنند. کارمند حرفه ای و عالی جمعه ها هم گاهی به سر کار می رود چون برای او انجام کار و موفقیت در آن مهم است.

علت اینکه این روزها در ایران نگاه خوبی به شغل کارمندی نیست به دلیل فرار افراد از عالی بودن و رفتن در دامن عادی بودن هاست. همه افراد می توانند عادی باشند. شما باید برای تغییر و تحول عالی باشید. سخت کار کنید. به منافع سازمانی فکر کنید. سود و زیان شرکت برای شما مهم باشد. حتی زمانی که در خانه هستید می توانید به فکر سازمان خود باشید. وقتی مدیر متوجه این همه سختکوشی شما می شود شما را در جایگاه واقعی تان می نشاند. 

یکی از دوستان من در کمتر از یک سال از یک کارمند عادی بودن به عضو ارشد یک بانک خصوصی رسید. برای اینکه در تمام یک سال فقط به سازمان و رشد و تعالی آن فکر می کرد، اما گاهی برخی از کارمندان سالیان سال یک کارمند معمولی اند و منتظر حقوق بازنشستگی. 

بسیاری از افرادی که امروز مدیران عالی رتبه در بخش دولتی و خصوصی شرکت ها و سازمان ها هستند روزی یک کارمند معمولی بودند، اما با هوش و درایت و سختکوشی، توانمندی خود را به مدیران خود به اثبات رساندند.

شناسایی اهداف سازمان 

کارمند عالی استراتژی سازمان و اهداف آن را می شناسد او در فرصت های به دست آمده دستورات و اهداف سازمانی شرکت خود را می خواند و یا با مدیر در باره  آن گفت و گو می کند. کارمند عالی از برنامه های آینده شرکت اطلاعات کسب می کند تا خود را در مسیر درست برنامه ها قرار دهد، اما کارمند عادی در اوقات به دست آمده وقتش را در شبکه های اجتماعی هدر می دهد و در پایان سال انتظار دارد به او پاداش های آنچنانی هم بدهند.

کارمند عالی کار خود را می شناسد 

کارمند عالی عاشق کارش است. کارش را دوست دارد و با آگاهی و دانایی به سراغ آن رفته و امکان ندارد کارمندی که کارش را دوست ندارد بتواند از یک وضعیت عادی به یک وضعیت خوب یا عالی برسد. کسانی در کارشان موفقند و می توانند اثرات ثمربخشی برای سازمان خود داشته باشند که شغل شان را دوست داشته باشد. کسی که کار بانکی را دوست ندارد، از اعداد و ارقام خوشش نمی آید، نمی تواند کارمند خوب و عالی برای نظام بانکی باشد و یا کسی که روح لطیفی دارد نمی تواند کارمند خوبی برای کارخانه ذوب آهن باشد.

کارمند عالی قدرت دارد 

قدرت کارمند عالی برخاسته از عشق او به کارش است. او  در میانه تردید بودن و نبودن نیست. او تکلیفش را با خودش روشن کرده و علاوه بر آنکه کارمندی را دوست دارد شغلی را که برای کار انتخاب می کند مورد علاقه اوست. قدرت او در دانایی و آگاهی از کار است. هر چقدر بتواند بر نوع شغل و استراتژی موجود و اهداف و برنامه های آن دسترسی بیشتری داشته باشد، بی تردید از قدرت بیشتری نیز برخوردار است.

 کارمند عالی همیشه در حال یادگیری است 

کارمند عالی به کلاس های آموزشی می رود و هر روز بر میزان دانش و آگاهی خود در زمینه شغلش اضافه می کند. آموزش دارای اهدافی از قبیل توسعه مهارت ها، تغییر رفتار و افزایش صلاحیت ها می‎باشد. اهداف آموزش، سطوح مهارت ها، توانایی ها، دانش و نگرش شرکت کنندگانی که برنامه کامل آموزش آنها را دربر می گیرد مشخص می کند.

 مهارت های مورد نیاز را به سه گروه تقسیم می نمایند: مهارت های فنی، مهارت ایجاد ارتباط با افراد و مهارت حل مسئله. یک از هدف های مهم آموزش کمک به تصمیم گیری راجع به روش های مناسب بر فعالیت کارکنان و نیازهای مربوط به دگرگونی است.

اهداف آموزش آنچه که انتظار می رود از آموزش دهنده و هم آموزش گیرنده را روشن می کند. اهداف آموزش، مبنایی را برای ارزیابی برنامه بعد از اجرای آن فراهم می کند. هدف بیشتر آموزش ها بالابردن سطح مهارت های فنی کارکنان است. با پیشرفت علم و فناوری ضرورت کسب مهارت های نوین هم ضرورت می یابد. با پیشرفت علم پزشکی، پزشکان ملزم هستند از آخرین اطلاعات درمانی مطلع باشند و در تجویزهای خود براساس آخرین یافته ها اقدام نمایند. مهندسان، معلمان، خلبانان و... همه و همه نیازمند تجهیز به آموزش ها و مهارت های نوین هستند. 

چگونگی برقراری ارتباط با همکاران و ارباب رجوع و کسب مهارت حل مسئله با شیوه های استدلالی و منطقی نیز در قالب بسته های آموزشی به کارمندان جزئی از برنامه های آموزش و پرورش کارکنان محسوب می گردد.

ژاپنی ها معتقدند که بهبود کار و روش ها از آموزش شروع می شود و به آموزش ختم می شود. لذا آموزش باید از مرحله نیازسنجی که شامل بررسی و تعیین نیازهای آموزشی است شروع و پس از برنامه ریزی و اجرای نتایج آموزشی و اثربخشی آن روی کارکنان مورد ارزیابی قرار می گیرد.

مطلب مرتبط: چگونه وفاداری کارمندان خود را افزایش دهیم

توانایی رهبری ویژگی یک کارمند عالی است 

رهبری به معنای هدایت تیم از ابتدا تا انتهاست. شما اگر بتوانید رهبر خوبی در اداره یا شرکت باشید کارفرما از حضور شما استقبال کنید. سعی کنید با انرژی و انگیزه بالا و مسئولیت پذیری زیاد امکان رهبری گوشه ای از کارهای سازمان را بپذیرید. رهبری به معنای مسئولیت پذیری نیز هست تا شما با این تعهد  بتوانید سازمان را در جهت اهداف او به پیش ببرید و موفقیت هایی را برای آن رقم بزنید. 

اگر توانایی این کار ندارید انتظار هم نداشته باشید که کارفرما از شما به عنوان یک کارمند عالی تقدیر کند و به شما حقوق بیشتر و یا پاداش های آنچنانی بدهد. مدیران و کارفرمایان عموما آدم های زیرک و باهوشند و باهوش و ذکاوت به توانایی شما در رهبری سازمان خود پی می برند. آنها حتی از نوع رفتارهای اجتماعی و گفتارهای روزانه به درون شما راه می یابند و متوجه نقش و اهمیت شما در سازمان می شوند. 

جان مکسول می گوید: توان رهبری آمیزه ای از مهارت های گوناگون است كه تقریبا می توان همه آنها را آموخت و اصلاح كرد. رهبران موفق هیچ گاه دست از آموختن برنمی دارند. فرآیند آموختن هرگز تمام نمی شود و آموختن پیوسته، پیامد چیرگی بر خویشتن و پشتكار است.

کارمندی که هنوز آداب اولیه ارتباط های اجتماعی را ندارد و هیچ تلاشی برای ارتقای سطح دانش و آگاهی خود نمی کند نباید انتظار داشته باشد که هر سال که می گذرد شاهد شکوفایی رتبه های کارمندی باشد. او  در همه مراحل زندگی یک کارمند ساده و عادی خواهد بود که نتوانسته از تمام توانایی خود برای خلق ارزش های سازمانی استفاده کند.