برند شخصی (Personal Brand) از آن دست دارایی هایی است که همه دوست دارند داشته باشند و پز آن را بدهند، اما کمتر کسی در عمل می داند چطور باید نقشه پیدا کردن چنین گنجی را کشید. هرچه باشد کسانی مثل ایلان ماسک یا جف بزوس از همان روز اول این همه شهرت و اعتبار نداشته اند. پس باید راهی به سوی کسب چنین دارایی مهمی در دنیای کسب و کار وجود داشته باشد.
وقتی صحبت از راهکارهای برندسازی شخصی می شود، فورا کلی ایده و تکنیک مختلف به ذهن آدم می رسد. البته کارآفرینان باهوش می دانند خیلی از تکنیک های بی سر و ته را نباید جدی گرفت. در عوض شما باید مثل یک کارگردان تئاتر فقط و فقط نمایشنامه های اسم و رسم دار را روی صحنه ببرید. وگرنه حتی یک نفر هم به سالن نمایش شما نمی آید.
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم برای اجرای هر استراتژی در عرصه کسب و کار باید بدون معطلی سراغ تکنیک هایی رفت که امتحان شان را پس داده اند. ماجرا در مورد پرسونال برندینگ هم دقیقا به همین شکل است. البته شما لازم نیست خیلی نگران پیدا کردن راه و روش های درجه یک برای خلق برند شخصی تان باشید، چراکه ما در این مقاله صفر تا صد این کار را به شما یاد می دهیم. تنها کاری که لازم است انجام دهید، همراه داشتن یک دست حواس جمع است. پس اگر آب دست تان است، زمین بگذارید و با ما همراه شوید. قول می دهیم دست آخر فوت کوزه گری پرسونال برندینگ را یاد بگیرید.
مطلب مرتبط: 4 دلیل برای ایجاد برند شخصی
انواع برند شخصی در عرصه کسب و کار
این روزها هر کاری برای خودش پیچ و خم های خاصی دارد. مثلا بازاریابی را در نظر بگیرید. تا چند دهه قبل وقتی صحبت از بازاریابی می شد، همه یک بازاریاب همه کاره را تصور می کردند که نهایت خلاقیتش طراحی پوسترهای جذاب و نهایتا تبلیغات تلویزیونی بود. با این حال امروزه نه تنها بازاریابی دیجیتال جایش را بین مردم باز کرده، بلکه انواع و اقسام مدل های اینفلوئنسر مارکتینگ و سوشیال مارکتینگ هم به ماجرا اضافه شده است. دقیقا به همین خاطر ما تصمیم گرفتیم قبل از اینکه با عجله سراغ اصل مطلب برویم، چند تا از رایج ترین انواع برندهای شخصی را با هم مرور کنیم.
• الگوی نوع دوستی (Altruist): برند شخصی وقتی از مدل نوع دوستی باشد بیشتر برای کارهای خیریه طراحی شده و صاحب آن هم معمولا شهرتی در کارهای عام المنفعه به دست می آورد. کسانی مثل بیل گیتس که فهرست بلند بالایی از فعالیت های عام المنفعه دارند، بهترین نمونه برای برند شخصی براساس الگوی نوع دوستی محسوب می شوند.
• الگوی کاری- حرفه ای (Careerist): چنین برندهایی همانطور که از اسم شان می شود حدس زد، موفقیت کاری را در اولویت قرار می دهند. برای کسانی که برند شخصی براساس مدل کاری- حرفه ای دارند، اصلا کارهای خیریه مهم نیست. در عوض کسب سود بیشتر و موفقیت های تجاری برای آنها در اولویت است. کسانی مثل جف بزوس و ایلان ماسک بارزترین نمونه از این دست کارآفرینان با برند شخصی این مدلی هستند.
• الگوی بومرنگ: در الگوی بومرنگ پای کارآفرینانی در میان است که به طور تخصصی مشغول تولید محتوا هستند. چنین کارآفرینانی شاید لزوما محتوای تولیدی شان را قبول هم نداشته باشند، اما برای اطلاع رسانی یا سرگرم کردن مخاطب این کار را می کنند. اجازه دهید قبل از اینکه حسابی گیج شوید به شما درباره مثال های این نوع برند شخصی بگوییم. مثلا پیج اینستاگرامی محبوب تان که کلی میم و محتوای خنده دار آپلود می کند در نظر بگیرید، این اکانت بی برو برگشت نمونه برندینگ براساس الگوی بومرنگ است که صاحب آن شاید حتی تمام محتوای بارگذاری شده را قبول هم نداشته باشد.
• الگوی اتصال دهنده ها (Connector): دور و بر همه ما آدم هایی هستند که عاشق جمع کردن دیگران کنار هم و ساختن انجمن یا تشکل های قوی هستند. چنین کارآفرینانی بیشتر شبیه سرمربی های فوتبالند که وظیفه شان تبدیل مجموعه ای از بازیکنان پراکنده به یک تیم کاردرست است. اینفلوئنسرهای اینستاگرامی تقریبا چنین دسته از این برندهای شخصی را دارند. البته یادتان باشد کسانی که چنین برند شخصی دارند، در ازای دریافت پول اتصال میان افراد مختلف را برقرار می کنند. وگرنه عاشق چشم و ابروی من و شما نیستند!
• الگوی انتخابی (Selective): در دنیایی که اغلب کارآفرینان دوست دارند برندهایی مطابق سلیقه همه مردم داشته باشند، کم و بیش برخی از افراد به دنبال مخاطب خاص می روند. مثلا کارآفرینی را در نظر بگیرید که سال های سال در حوزه آشپزی کار کرده و اسم و رسمی برای خودش دارد. اگر این کارآفرین با یک کانال در یوتیوب شروع به آموزش دستور پخت های مختلف کند، آن وقت نه یک اینفلوئنسر به معنای دقیق کلمه است، نه حتی کارآفرینی صرفا تجاری. در عوض او یک برند شخصی انتخابی دارد و تصمیم گرفته فقط با عاشقان دنیای غذا ارتباط برقرار کند.
حالا که با مهمترین انواع برندهای شخصی آشنا شدید، بد نیست کم کم برویم سراغ اصل مطلب. هرچه باشد شما برای یادگیری تکنیک های برندسازی شخصی اینجا هستید و نباید خیلی منتظرتان بگذاریم. پس اجازه دهید تخته گاز برویم سراغ بخشی که منتظرش هستید.
مطلب مرتبط: چرا برند شخصی برای هر کارآفرینی ضروری است؟
برندسازی شخصی: فوت و فن هایی برای حرفه ای شدن!
کسانی مثل اپرا وینفری، ایلان ماسک یا الن دی جنرس زمانی نه شهرت خاصی در دنیا داشتند نه حتی کسی روی آنها حساب ویژه ای باز می کرد. با این حال در طول نزدیک به سه دهه ورق برای آنها حسابی برگشت. این روزها اغلب مردم دنیا صاحب برند جسور تسلا را مثل کف دست شان می شناسند. از سوی دیگر طرفداران شوهای تلویزیونی هم روزی نیست که یک قسمت از برنامه های الن دی جنرس یا اپرا وینفری را تماشا نکنند. اگر با دقت به شهرت این دسته از افراد نگاه کنید، متوجه می شوید ماهیت فعالیت آنها با برندهایی مثل بنز یا اپل از زمین تا آسمان فرق دارد. کسی مثل اپرا وینفری نه تنها شرکت بزرگی برای خودش ندارد، بلکه حتی یک نفر هم به عنوان کارمند در کنارش نیست. آنچه در این میان به چنین افرادی کمک می کند مانند ستاره های سینمایی بدرخشند، نه یک شرکت فول امکانات، بلکه برند شخصی است.
اگر از مخاطب هدف پر و پاقرص روزنامه فرصت امروز باشید، خیلی خوب می دانید ما قبلا درباره مزایای برند شخصی گپ و گفت صمیمانه ای با هم داشته ایم. شاید فکر کنید یادگیری مزایای پرسونال برندینگ دیگر آخر ماجراست، اما ما همیشه برای شما غافلگیری های مخصوص خودمان را در چنته داریم. اصلا بر فرض که شما تمام مزایای پرسونال برندینگ را از حفظ هستید، تا وقتی که ندانید چطور از این استراتژی برای برندتان استفاده کنید حتی یک سنت هم پول دست تان نمی آید. پس اگر شما هم دوست دارید با چم و خم پرسونال برندینگ آشنا شوید، وقت آن رسیده یکبار برای همیشه از شر این دغدغه ها خلاص شوید. در ادامه ما سعی می کنیم بهترین تکنیک ها برای ایجاد برند شخصی را به شما یاد دهیم تا دست آخر تبدیل به یک پا کارشناس همه فن حریف برای خودتان شوید.
گام اول: تعیین حوزه کاری مورد علاقه
یک دونده المپیک که بعد از چند روز مسابقه نفسگیر موفق می شود از همه رقبا جلو زده و مدال طلا را به چنگ بیاورد، احتمالا از سال ها قبل می دانسته دوست دارد دونده شود. حالا اگر فردی را در نظر بگیریم که فقط دوست دارد ورزشکار شود و اصلا به رشته خاصی فکر نمی کند، تکلیف چه خواهد بود؟ شاید شخصیت داستانی ما بتواند با ورزش بی برنامه تا حدی دستی به سر و گوش تناسب اندامش بکشد، اما بی شک خبری از شرکت در مسابقات المپیک نخواهد بود؛ چه برسد به اینکه رویای کسب مدال طلا هم به سر چنین فردی بزند. خب هرچه باشد شما تا مشخص نکنید به چه ورزشی علاقه دارید، نمی توانید وارد گود رقابت و کسب مدال شوید.
ماجرای بالا هر چقدر هم که عجیب به نظر برسد، دست کم درباره حوزه برندسازی شخصی مصداق دارد. یک کارآفرین نمی تواند بگوید فقط دنبال کسب سود است و دست به هر کاری هم خواهد زد. هرچه باشد شما به عنوان یک کارآفرین باید پرستیژ خاص خودتان را داشته باشید. وگرنه خیلی زود از چشم می افتید و حتی قدرت های ابرقهرمانی هم به دادتان نخواهد رسید، چه برسد به برند شخصی!
اگر شما تازه اول راه هستید و اصطلاحا کارآفرین صفر کیلومتری محسوب می شوید، لازم نیست خیلی به خودتان سخت بگیرید. ما در این بخش مجموعه ای از سوالات کاربردی را برای تان کنار گذاشته ایم تا مثل آب خوردن حوزه مورد علاقه تان را پیدا کنید. پس یک لطفی به خودتان بکنید و سوالات زیر را با دقت کامل و صدالبته صادقانه جواب دهید:
• چه چیزی در دنیای شلوغ و پلوغ کسب و کار به شما انگیزه می دهد و باعث می شود صبح ها با نشاط از خواب بیدار شده و سراغ کار بروید؟
• شما قبلا در چه حوزه هایی کار کرده اید و مهارت دارید؟
• چه کاری به شما کیف می دهد و از انجامش لذت می برید؟
• کدام حوزه های کاری یا صنایع برای شما جذاب و حیرت انگیز هستند؟
• بعد از 30 سال در پایان ماجراجویی تان در دنیای کسب و کار دوست دارید کجا باشید؟
• به عنوان یک کارآفرین دوست دارید چه اثر یا مُهری از خودتان به جا بگذارید؟
مطلب مرتبط: دلایل اهمیت برند شخصی
قبول دارم جواب دادن به سوالات بالا دود از کله آدم بلند می کند، اما بهتر است همین حالا چند دقیقه ای به خودتان سخت بگیرید تا بعدا در میانه کار با کلی علامت سوال و ناامیدی تمام نشدنی دست و پنجه نرم نکنید. به علاوه، لازم نیست شما همین الان یک جواب برای همیشه به سوالات بالا بدهید. همانطور که یک تیم فوتبال در طول فصل اهدافش عوض می شود، شما هم ممکن است در طول زمان اهداف متنوعی برای برند شخصی تان در نظر بگیرید. اتفاقا تغییر اهداف به معنای رشد و توسعه شماست. اگر قرار بود اهداف کارآفرینی تغییر نکند، احتمالا استیو جابز هم هیچ وقت به غیر از کامپیوترهای جمع و جور سراغ آیپد یا آیفون نمی رفت و ما از نعمت گوشی های هوشمند محروم می شدیم.
گام دوم: ارزش افزوده برندتان را مشخص کنید!
وقتی مایکروسافت با سیستم عامل ویندوز پا به بازار رایانه ها گذاشت، کسی حتی فکر سیستم عاملی مثل ویندوز 10 یا 11 را هم نمی کرد. با این حال بیل گیتس و همکارانش خیلی خوب از اهمیت کارشان اطلاع داشتند. اینکه شما بتوانید به سادگی هرچه تمام تر با کامپیوترتان کار کنید و انواع و اقسام اسناد را ویرایش و برای دیگران ارسال کنید، مزیتی است که هیچ کس نمی تواند دست رد به آن بزند. البته ما در اینجا قصد نداریم شما را مجبور کنیم ایده ای در حد و اندازه مایکروسافت داشته باشید. خب هرچه باشد چنین ایده های انقلابی هر چند سال یکبار اتفاق می افتند. در عوض شما می توانید پیش خودتان دو دوتا چهارتا کرده و به این سوال جواب دهید که مزیت برند شخصی تان برای مشتریان چیست؟ به زبان خودمانی، برند شخصی شما چه دردی از مشتریان دوا خواهد کرد؟
شاید پیش خودتان فکر کنید جواب دادن به سوالات بالا بیشتر شبیه اتلاف وقت است تا یک مرحله مهم از برندسازی شخصی. در این صورت باید بگوییم کاملا در اشتباهید. شما تا ندانید برند شخصی تان به چه درد مشتریان می خورد، هرگز نمی توانید نظر آنها را جلب کنید. پس به جای اینکه الکی خودتان را با تکنیک های بی سر و ته سرگرم کنید، در دومین گام از برندسازی شخصی مشتریان را هم وارد محاسبات تان کنید؛ به همین سادگی.
کارآفرینانی که در طراحی برند شخصی شان به مزیت آن برای مشتریان فکر نمی کنند، مثل تنیسورهایی هستند که فکر و ذکرشان فقط کسب پیروزی به هر قیمتی است. در این بین هم بازی زیبا و لذت بردن تماشاچی ها اولین قربانی خواهد بود. شما را نمی دانم، ولی من که حتی حاضر نیستم یک پنی هم برای تماشای چنین مسابقه ای خرج کنم. پس اگر شما دوست ندارید به سرنوشتی شبیه به تنیسورهای مثال بالا دچار شوید، باید کمی به ارزش افزوده برندتان برای مشتریان فکر کنید؛ همین و بس.
فرمول طلایی ما در این بخش برای مشخص کردن مزیت برند شخصی تان برای مشتریان در دو مرحله ساده خلاصه می شود. لطفا شش دانگ حواس تان را به این دو مرحله بدهید:
• شناسایی توانمندی ها: از خودتان بپرسید قبلا در چه کارهایی گل کاشته اید؟ جواب این سوال نقاط قوت شما در بازار کسب و کار را مشخص می کند. اینطوری شما از توانایی تان برای راه اندازی برند شخصی در یک حوزه خاص مطلع می شوید. یادتان باشد شما قرار نیست همه مردم دنیا را راضی نگه دارید. پس لطفا برند شخصی تان را نوعی آچار فرانسه در نظر نگیرید.
• صحبت کردن درباره توانمندی ها با افراد متخصص: بعد از اینکه شما نقاط قوت تان در بازار را به خوبی مورد شناسایی قرار دادید، باید کمی هم درباره شان با کسانی که سری در میان سرها دارند گپ بزنید. بی شک غول های عرصه کسب و کار اصلا وقتی ندارند که به شما بدهند. پس باید به هم صحبتی با کارشناس ها یا کسانی که اندک اعتباری دارند، بسنده کنید. مزیت این کار آشنایی با تجربه کسانی است که چندتا پیراهن بیشتر از شما در عرصه کسب و کار پاره کرده اند.
بعد از اینکه شما با افراد حرفه ای در حوزه کارتان صحبت کردید، ارزش افزوده برند شخصی تان برای مشتریان از پس ابرها نمایان می شود. مثلا اگر شما یک متخصص حوزه برنامه نویسی هستید، می توانید زبان های برنامه نویسی را به شکلی ساده و خودمانی برای مخاطب هدف تان توضیح دهید. این یک مزیت مشخص و کاربردی برای برند شخصی شما خواهد بود که اتفاقا حسابی هم پولساز است.
مطلب مرتبط: ایجاد برند شخصی با 5 راهکار ساده
گام سوم: تعریف مخاطب هدف
در یک خانواده هر کسی برای تماشای تلویزیون برنامه خاص خودش را در سر دارد. مثلا پدر خانواده ممکن است مسابقه فوتبال را به هر چیز دیگری ترجیح دهد. در این میان دختر خانواده احتمالا سریال های مورد علاقه اش را از مدت ها قبل فهرست کرده و حاضر نیست حتی با کسی درباره آن مذاکره کند. وقتی هم که نوبت به مادر و پسر خانواده برسد، احتمالا درگیری بی پایانی بین اعضای خانواده برای انتخاب یک برنامه رخ خواهد داد. ما در اینجا اصلا قصد نداریم مشاوره خانواده به شما بدهیم، بلکه هدف ما نشان دادن تنوع سلیقه مردم حتی در یک خانواده است. به علاوه، برنامه سازهای تلویزیون هم هیچ وقت ادعا ندارند که همه مردم از تماشای برنامه شان لذت خواهند برد. در عوض تهیه کنندگان روی دامنه مشخصی از تماشاگران حساب باز کرده و اثرشان را کاملا اختصاصی برای آنها طراحی می کنند.
شما قبل از اینکه از برند شخصی تان رونمایی نمایید، باید بدون حاشیه رفتن مخاطب هدف تان را مشخص کنید. وگرنه تکلیف برندتان در بازار با خودش هم مشخص نخواهد بود. اجازه دهید یک مثال کاربردی بزنیم. اگر شما سابقه طولانی در همکاری با برند نایک دارید و زیر و بم طراحی کفش های ورزشی را حفظ هستید، احتمالا برند شخصی تان باید در همین حوزه فعال شود. خب همانطور که می شود حدس زد، مخاطب هدف شما در چنین شرایطی نه طرفدارهای فرمول یک، بلکه دونده ها و سایر ورزشکارانی هستند که میانه خوبی با دویدن دارند. نتیجه اینکه شما به جای سرمایه گذاری بر روی تک تک ورزشکاران باید فقط سراغ آنهایی بروید که واقعا به یک جفت کفش ورزشی نیاز دارند.
خیلی از کارآفرینان دوست دارند مثل ابرقهرمان های مارول یک تنه همه مشتریان را میخکوب کنند و دست آخر هم فروش رویایی داشته باشند. اگر شما هم چنین ایده هایی در سرتان است، باید یکبار برای همیشه دور آنها را با خودکار قرمز پررنگ خط بکشید. وقتی شما مخاطب هدف تان را مشخص می کنید، در واقع از مزایای چندگانه بهره مند خواهید شد. برخی از مهمترین این مزایا بدین شرح اند:
• رقابت کمتر: رقابت بر سر بازار فروش کفش ورزشی در رشته دو و میدانی بی نهایت ساده تر از رقابت برای فروش کفش ورزشی به همه ورزشکاران در رشته های مختلف است. اگر شما دوست ندارید فشار بالای رقابت امان تان را ببرد، باید یکبار برای همیشه مخاطب هدف تان را مشخص کنید. البته مشخص کردن مخاطب هدف فقط یک بخش ماجراست، چراکه تکلیف نتیجه نهایی را وفاداری شما به مخاطب هدف و تغییر ندادن آن به طور عجیب و غریب مشخص می کند.
• بهبود روابط با مشتریان: فرض کنید شما قصد خرید یک لپ تاپ برای کارهای روزمره تان را دارید. در این صورت احتمالا قبل از اینکه دست به سیاه و سفید بزنید، ته توی سایت آمازون را درآورده و فهرستی بلندبالا از گزینه های احتمالی آماده می کنید. در این بین اگر مشخصات فنی هر لپ تاپ را فاکتور بگیریم، اینکه کدام برند به طور تخصصی لپ تاپ تولید می کند هم نکته مهمی خواهد بود. شما را نمی دانم، ولی من که ترجیح می دهم از برندی خرید کنم که به طور تخصصی لپ تاپ تولید می کند؛ نه برندی که تقریبا هرچه دم دستش بیاید، تولید خواهد کرد. لُب مطلب اینکه شما وقتی برای برند شخصی تان مخاطب هدف شسته و رفته تعیین می کنید، خود به خود رابطه تان با مشتریان بهبود پیدا خواهد کرد و آنها حساب ویژه ای روی شما باز می کنند.
• تبدیل شدن به قهرمان آن حوزه: فرض کنید گوشی هوشمند شما خراب شده و برای خرید یک اسمارتفون جدید نیاز به راهنمایی کاربلدهای بازار دارید. از آنجایی که این روزها اغلب برندها وبلاگ رسمی دارند و تیم پشتیبانی شان بی وقفه در تلاش برای کمک کردن به مشتریان است، احتمالا شما برای انتخاب یک برند مطمئن دچار دردسر زیادی می شوید. از آنجایی که اپل بیش از یک دهه در دنیای گوشی های هوشمند یکه تازی می کند، بی شک اسم این برند اول از همه در فهرست طلایی شما قرار می گیرد. بعد هم شاید برندی مثل شیائومی با محصولات ارزان قیمتش دل شما را ببرد. حالا اگر قرار باشد بین این دو گزینه فقط به حرف یکی از آنها گوش دهید، به کدام شان اعتماد خواهید کرد؟ یک پاسخ هوشمندانه انتخاب اپل به خاطر اعتبار و محبوبیت بیشترش در بازار است. اگر شما برند شخصی تان را به طور اختصاصی برای دامنه مشخصی از مشتریان توسعه دهید، اسم و رسمی مشابه اپل در حوزه تخصصی تان پیدا خواهید کرد. اینطوری دیگر هیچ کس دست رد به پیشنهاد و مشاوره های شما نخواهد زد؛ همین قدر جذاب و هیجان انگیز!
مطلب مرتبط: 5 گام ایجاد برند شخصی قدرتمند
گام چهارم: طراحی سایت و حضور در شبکه های اجتماعی
در دنیایی که روز به روز ابعاد بیشتری از آن دیجیتالی می شود، کسانی که هنوز به تکنیک های باستانی برندینگ تکیه کرده اند دیر یا زود از دور رقابت حذف خواهند شد. باور کنید یا نه، این دور و برها دیگر جایی برای کارآفرینان کلاسیک نیست. اولین شرط تبدیل شدن به یک کارآفرین مدرن هم داشتن سایتی حرفه ای است؛ از آن دست سایت هایی که آدم با اولین کلیک جذب طراحی و محتوای حیرت انگیزش می شود.
همه مردم در دنیا دوست دارند آنقدر مشهور باشند که حتی بومی های قبایل آفریقایی هم آنها را بشناسند. این عطش در بین کارآفرینانی که برند شخصی دارند، چندین و چند برابر است. البته خیلی از کارآفرینان فقط در آرزوی شهرت بالا باقی می مانند. از آنجایی که ما در روزنامه فرصت امروز دوست داریم شما همیشه بهترین ها را داشته باشید، توصیه طلایی مان راه اندازی سایت رسمی برای شروع کار برند شخصی تان است.
وقتی مشتریان برای اولین بار اسم برند شخصی شما به گوش شان می خورد، احتمالا درک مشخصی از آن نخواهند داشت. هرچه باشد شما یک تازه کار محسوب می شوید و قرار نیست کسی سابقه و وضعیت شما را حفظ باشد. شما را نمی دانم، ولی من که وقتی با یک برند تازه رو به رو می شوم، خیلی زود به گوگل پناه می برم تا بدون دردسر با آن برند آشنا شوم. اگر شما یک سایت رسمی برای خودتان داشته باشید، نان تان در روغن خواهد بود. وگرنه مشتریان دست از پا درازتر مرورگرشان را بسته و بعد هم بی خیال شما خواهند شد.
یادتان باشد شما لازم نیست از همان لحظه اول سایتی کاملا حرفه ای داشته باشید. همین که کاربران با دیدن سایت شما ماهیت کاری و همین طور بعضی از محتوای مفید را مشاهده کنند، ضربه اول قدرتمندانه ای برای جذب مشتریان خواهد بود. در مرحله بعد شما برای ساخت سکانس اصلی برند شخصی تان باید نیم نگاهی به شبکه های اجتماعی هم داشته باشید. هرچه باشد این روزها کمتر کسی حوصله دیدارهای حضوری را دارد و همه از پشت گوشی های هوشمند با هم ارتباط دارند. به زبان خودمانی، سایت و اکانت های شما در شبکه های اجتماعی به نوعی شناسنامه حرفه ای تان محسوب می شود. همانطور که یک آدم بدون شناسنانه هیچ کدام از حقوق شهروندی اش را نمی تواند بگیرد، شما هم بدون شناسنامه دیجیتال برای برندتان همیشه یک جای کارتان لنگ خواهد بود.
شاید پیش خودتان فکر کنید فعالیت در شبکه های اجتماعی راحت ترین کار دنیاست. در این صورت وقتی نوبت به انتخاب پلتفرم ها شود، بی برو برگشت سرتان سوت خواهد کشید. در دنیایی که پلتفرم های اجتماعی حتی بیشتر از تعداد کاربران است، انتخاب بهترین ها دست کمی از صعود به اورست ندارد. فرمول طلایی ما در این میان در واقع نوعی میانبر بی دردسر است. شما لازم نیست مثل پژوهشگران دانشگاهی ماه ها مشغول بررسی و مقایسه شبکه های اجتماعی مختلف با هم باشید. در عوض همان هایی که در طول روز استفاده می کنید، بهترین گزینه هستند. این روزها اغلب مردم از اینستاگرام، توییتر، یوتیوب، لینکدین و صدالبته تیک تاک بیشتر از بقیه پلتفرم ها استفاده می کنند. پس منتظر چه هستید؟ همین الان کارتان در این شبکه های اجتماعی را شروع کنید.
گام پنجم: توسعه استراتژی محتوا
از قدیم گفته اند هر کاری مثل سکه دو تا روی دارد. اگر روی نخست پرسونال برندینگ را طراحی برند در نظر بگیریم، روی دوم استراتژی حفظ مخاطب را شامل می شود. خب مشتریان عاشق چشم و ابروی شما که نیستند، مگر نه؟
ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم بهترین فرمولی که به کارآفرینان برای حفظ برند شخصی شان در آن بالا بالاها کمک می کند، توسعه استراتژی محتواست. به زبان خودمانی، شما برای اینکه همیشه در یاد و خاطره مشتریان باشید باید به غیر از زمینه اصلی کارتان دستی هم بر تولید محتوا داشته باشید. اینطوری دیگر هیچ جوره مشتریان برند شخصی تان را فراموش نمی کنند.
خیلی از کارآفرینان فکر می کنند همین که محصولات رقابتی در بازار داشته باشند، دیگر باید منتظر هجوم مشتریان باشند. راستش را بخواهید، ما اصلا نمی دانیم چنین ایده ای چطور به فکر بعضی ها رسیده است، اما یکبار برای همیشه باید بگوییم اصلا در دنیای کسب و کار از این خبرها نیست. در عوض کارآفرینانی که در قالب برند شخصی شان به غیر از محصولات درجه یک کلی محتوای به درد بخور هم تحویل کاربران می دهند، همیشه مدال طلای محبوبیت در میان مشتریان را کسب می کنند. ماجرا جالب شد، نه؟
مطلب مرتبط: معمای ساخت برند شخصی در شبکه های اجتماعی
استراتژی محتوا که گاهی اوقات استراتژی تولید محتوا هم خوانده می شود، به شما کمک می کند تا بدون آزمون و خطاهای بی پایان کارتان در عرصه برندینگ را پیش ببرید. خب وقتی مشتریان دائما اسم شما را در بازار و حتی شبکه های اجتماعی بشنوند، کم کم به شما عادت خواهند کرد. اگر به این معجون جادویی ترکیب تولید محتوای به درد بخور را هم اضافه کنیم، دیگر مو لای درز کارتان نخواهد رفت.
قبول دارم تولید محتوا برای کسانی که هیچ تجربه ای در این زمینه ندارند، مثل اولین تجربه رانندگی است. البته شما تا وقتی مربی خوبی مثل ما دارید، لازم نیست حتی یک ذره هم نگرانی به دل تان راه دهید. قالب های پیشنهادی ما برای تولید محتوا یک فهرست بی نهایت جمع و جور است. لطفا به این گزینه ها دقت کنید و بدون تعارف موارد مورد علاقه تان را انتخاب نمایید:
• پادکست
• دوره های آنلاین
• اینفوگرافی
• محتوای متنی
• ویدئو
• وبینار
همانطور که می بینید، فرمت های بسیار زیادی برای تولید محتوا در دسترس شما قرار دارد. اگر در چنین شرایطی یک کارآفرین فقط از یک راهکار برای تولید محتوا استفاده کند، بی شک دیر یا زود تیرش به سنگ خواهد خورد. پس سعی کنید همیشه تنوع مناسبی از فرم را در تولید محتوای تان رعایت کنید. این طوری دیگر هیچ ایرادی در کارتان باقی نمی ماند تا منتقدان سختگیر چوب لای چرخ تان بگذارند.
مرحله بعد برای طراحی استراتژی محتوا انتخاب ایده های اصلی است. اینکه شما قصد طراحی ویدئو برای مخاطب تان را دارید، بحثی جدای از ایده اصلی آن ویدئو است. هرچه باشد شما نمی توانید یک فایل خام را پیش روی کاربران قرار دهید و انتظار داشته باشید از آن استقبال کنند. ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم شما برای پیدا کردن ایده محتوای تان لازم نیست از هفت خان رستم عبور کنید. اتفاقات روزمره، تجربیات قبلی یا حتی بحث درباره نحوه کمک کردن تان به مشتریان می تواند به اندازه کافی جذاب و هیجان انگیز باشد؛ به همین سادگی!
گام ششم: ایجاد انجمن برای برند
بهترین برندهای دنیا با محصولات و محتوای بازاریابی درجه یک هم تا وقتی کسی درباره شان صحبت نکند یا خبری از تعامل مشتریان با آنها نباشد، حتی یک دلار هم سود نمی کنند، چه برسد به اینکه رقیبی جدی برای برندهای بزرگ محسوب شوند. اشتباه نکنید، ما اصلا قصد نداریم شما را نسبت به آینده برند شخصی تان بدبین کنیم، بلکه همه حرف مان توجه به جلب تعامل مشتریان است. برای این کار هم باید ایده ای درجه یک در چنته داشته باشید. اگر نظر ما را بخواهید، این ایده ایجاد انجمن برای برند است؛ نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر.
آیا تا به حال پیش خودتان فکر کرده اید فرق بین تیم های مشهوری مثل رئال مادرید یا منچستر یونایتد با بقیه تیم های دست چندمی چیست؟ شاید فکر کنید درآمدزایی این برندها حرف اول و آخر را می زند، اما اگر بخواهیم از چشم انداز برندینگ به ماجرا نگاه کنیم، همه اینها تاثیر انجمن برند است. انجمن برند محلی برای گفت وگوی مشتریان یا طرفداران برند شخصی شما با هم است. مثلا اگر شما یک مربی انگیزشی هستید، می توانید با ایجاد یک انجمن از دوستداران تان بخواهید با هم گپ و گفت داشته باشند. اگر در این بین خودتان هم به بحث ها اضافه شوید، دیگر همه چیز عالی پیش خواهد رفت.
اولین سوالی که برای ایجاد انجمن برند به ذهن آدم می رسد، نحوه اجرای چنین ایده ای است. شاید صحبت کردن درباره ایجاد انجمن برند مثل آب خوردن باشد، اما در عمل انواع و اقسام سنگ ها پیش پای شما قرار دارد. اصلا انجمن برند را در دنیای واقعی باید شکل داد یا این هم یکی از همان مفاهیم مخصوص دنیای دیجیتال است؟ جواب ما برای این سوال ضرورت بی برو برگشت ساماندهی انجمن برند در دنیای آنلاین است. خب اگر کسی را سراغ دارید که هنوز هم در دنیای واقعی دنبال برند مورد علاقه اش می گردد، ما را هم بی خبر نگذارید!
مطلب مرتبط: برند شخصی و نجات کارآفرینان در شرایط کرونا
دستورالعمل ما برای شما در این مقاله استفاده از ظرفیت های دنیای اینترنت است. این یعنی شما باید به جای ایجاد انجمن به سبک روم باستان، دنبال استفاده از نرم افزارها و شبکه های اجتماعی امروزی باشید. بد نیست در این مورد نیم نگاهی به گزینه های زیر داشته باشید:
• گروه های فیس بوک و لینکدین: ایجاد گروه در فیس بوک یا لینکدین شاید کار بی نهایت ساده ای به نظر برسد، اما دست کم می تواند خیال شما را بابت فضایی امن و صدالبته در دسترس برای تعامل مشتریان تان با هم راحت کند. از آنجایی که شما یک برند شخصی دارید، احتمالا بسیاری از مشتریان یا علاقه مندان به شما ارتباط نزدیکی با خودتان دارند. در این صورت عضویت در لینکدین می تواند برگ برنده شما باشد، چراکه کارآفرینی در دنیای مدرن بدون داشتن یک اکانت رسمی در لینکدین هیچ رقمه ممکن نیست!
• وبینار: وبینار در طول سال های اخیر، به ویژه با اپیدمی کرونا، طرفدارهای دو آتیشه بسیار زیادی پیدا کرده است. شما را نمی دانم، ولی من که به جای دنگ و فنگ های حضور در یک مراسم واقعی ترجیح می دهم خیلی راحت در خانه بمانم و به صورت اینترنتی در یک مراسم شرکت کنم. احتمالا اغلب مشتریان در سراسر دنیا هم همین نظر را دارند. پس الکی خودتان را با طراحی یک مراسم حضوری بزرگ خسته نکنید. در عوض می توانید روی وبینارهای حرفه ای برای تعامل با مشتریان و ایجاد انجمنی درجه یک حساب باز کنید.
• کانال های واتس اپی: کانال های واتس اپی یکی از بهترین گزینه ها برای اطلاع رسانی و تعامل با مخاطب هدف محسوب می شود. شما با استفاده از این کانال ها می توانید صرف تا صد حرف تان را در کسری از ثانیه به مخاطب هدف منتقل کنید و در صورت نیاز بازخوردشان را هم دریافت کنید. به علاوه ایجاد گروه های بزرگ و گسترده در واتس اپ هم همیشه دم دست تان قرار دارد. پس اگر وقت مدیریت گروه ها را دارید، هیچ جوره شانس راه اندازی گروهی برای انجمن برندتان را از دست ندهید.
سخن پایانی
ماجراجویی ما در دنیای برند شخصی دیگر به پایان راه رسیده است. اگر یادتان باشد ما قبلا درباره مزایای پرسونال برندینگ در مقاله ای جداگانه با شما گپ زده بودیم. حالا شما نه تنها مزایای این استراتژی، بلکه شیوه های اجرای آن در عمل را هم می دانید. از این به بعد همه چیز در دست شماست. پس لطفا بهانه های مختلف را کنار گذاشته و برای طراحی برند شخصی تان وارد عمل شوید.
قبول دارم خلق یک برند شخصی درجه یک برای کارآفرینان خیلی راحت نیست، اما شما الان یک راهنمای دقیق پیش روی تان دارید که صفر تا صد مسیر را مشخص کرده است. من و همکارانم در روزنامه فرصت امروز امیدواریم این مقاله کمکی هرچند کوچک به شما برای آشنایی با پرسونال برند و ایجاد آن کرده باشد. اگر سوال یا مشکلی در زمینه پیادهسازی استراتژی برندسازی شخصی داشتید، مثل همیشه ما آماده کمک به شما خواهیم بود. پس لطفا تعارف را کنار گذاشته و هر سوال یا مشکلی داشتید، همین جا با ما در میان بگذارید.
مطلب مرتبط: چگونه برند شخصی معتبر و تأثیرگذاری بسازیم
منابع: