اصطلاح «اشتباه» دارای بار معنایی منفی است. معنای آن این است که تصمیمی گرفته یا کاری انجام داده باشیم که طبق طرح ریزی های مان پیش نرفته باشد و حالا باید با عواقب آن دست و پنجه نرم کنیم.
با این وجود اغلب اشتباهات، حتی آنهایی که در ابتدا بسیار فجیع به نظر می رسند، در نهایت وقفه هایی موقتی در مسیر پیشرفت ما خواهند بود. در حقیقت، خیلی از اشتباهات ما در نهایت به دارایی مثبت ما بدل خواهند شد، چرا که برای بهبود کسب و کار یا رویکردمان درس های با ارزشی به ما می دهند.
اما متأسفانه همه اشتباهات تا این حد بی ضرر نیستند. برخی از آنها در دنیای بازاریابی، به مجموعه تلاش های ما آسیب های بلند مدتی وارد می کنند. اغلب این اشتباهات از آنجایی مضر هستند که در حالت عادی به راحتی به چشم نمی آیند.
پس اگر یک کارآفرین تازه کار هستیم و مطمئن نیستیم کمپین بازاریابی مان درست پیش می رود یا نه، برای خواندن موارد زیر اندکی وقت بگذاریم و اطمینان حاصل کنیم هیچ یک از این پنج اشتباه زیان بار را مرتکب نخواهیم شد.
1- بی توجهی به برند
تلاش برای بازاریابی کسب و کاری که برندی ندارد مثل این است که بدون آنکه آدرس را در اختیار کسی قرار دهیم در منزل خود مهمانی بگیریم. برند ما شالوده ای است برای هویت مان؛ هم در برابر مشتریان قدیمی و هم در برابر مشتریان جدید. برند ما باید تمام پیام هایی را که به بیرون منتقل می کنیم برجسته کند و در بر بگیرد؛ از محتوای وب سایت ما گرفته تا تصاویر بنر فیس بوک مان.
وقتی افراد با برند یا لوگوی ما مواجه خواهند شد یا به نحوه حرف زدن و حوزه تخصص ما دقت خواهند کرد، باید ایده ای در مورد ویژگی های خاصی از کسب و کار ما در ذهن شان شکل بگیرد. بدون این ارتباط، داده ها و اطلاعات ما بی آنکه چیزی را در ذهن کسی تداعی کنند در فضا معلق می مانند. به علاوه، هرچه ارتباطات بیشتری بسازیم، مشتریان مان بیشتر با برند ما آشنا می شوند و احتمال خریدشان از ما بیشتر خواهد بود.
2- بازاریابی برای همه
ما باید انتخاب کنیم برای چه کسی بازاریابی خود را انجام می دهیم. با این وجود کارآفرینان بی شماری ساده ترین تصمیم را می گیرند و محصولات یا خدمات خود را برای همه بازاریابی می کنند. هرچه باشد «همه» بزرگ ترین مخاطبان ممکن هر کسب و کاری را در بر می گیرد و بیشترین بازگشت ممکن را در پی خواهد داشت، این طور نیست؟ پاسخ این است که خیر، این طور نیست! حتی اگر می توانستیم به نوعی از مجموعه ای از پلتفرم های مختلف پیام خاصی را به تمام انسان های روی زمین برسانیم، این پیام آنقدر برای همه کلی و عام خواهد بود که هیچ کس برای آن ارزشی قائل نخواهد شد و در ذهن کسی باقی نخواهد ماند.
در عوض، برای آنکه خود را برجسته کنیم، باید منحصر به فرد باشیم و اگر می خواهیم تأثیری روی کسی بگذاریم، باید با او ارتباط پیدا کنیم. این دو ویژگی مستلزم این است که پیام های ما هر بار ویژه بخش خاصی از جمعیت طراحی شوند.
3- رفتار با مخاطب براساس فرضیات
با تمام این حرف ها، بازاریاب هایی وجود دارند که می فهمند باید پیام های خود را برای بخش خاصی از جمعیت طراحی کنند، اما با این وجود این کار را به شکلی اثربخش انجام نمی دهند. بخش اعظم این مشکل به این علت است که به جای آنکه برای تأیید ایده های خود به داده ها و تحقیقات تکیه کنند، به فرضیاتی کلی که در مورد مخاطبان شان دارند اتکا می کنند.
به عنوان یک قانون کلی باید هر فرضی را زیر سوال برد. آیا تصمیمات بازاریابی خود را بر این اساس اتخاذ می کنیم که فکر می کنیم فلان شیوه درست است یا اینکه این موضوع در واقعیت اثبات می شود؟ داده های تحقیقاتی تنها مسیر درست برای رسیدن به حقیقت است.
4- سرمایه گذاری بیش از حد یا ناکافی
سرمایه گذاری موفق روی یک کمپین بازاریابی نیازمند تعادلی دقیق است. سرمایه گذاری بیش از حد در آغاز کمپین و قبل از آنکه مخاطب هدف خود را از نزدیک بشناسیم، می تواند هدررفت بزرگی برای مان رقم بزند. ما تا فرصت آزمودن پلتفرم های مختلف را پیدا نکرده باشیم نمی توانیم بفهمیم کدام یک می تواند برای ما بهترین انتخاب باشد. با این تفاسیر دست زدن به هر کاری براساس فرضیات، قمار بزرگی خواهد بود.
از طرف دیگر، سرمایه گذاری ناکافی نتایج کم و داده های ناکافی برای مان به همراه خواهد داشت که هیچ نتیجه معناداری نمی توان از آنها گرفت.
5- امتحان نکردن
بازاریابی بر خلاف میل ما بازی «هدف بگیر و شلیک کن» نیست. در بازی بازاریابی باید مدام انتظارات تازه ای خلق کنیم تا بتوانیم به تدریج به یک استراتژی بی نقص نزدیک تر شویم، آن هم درحالی که هیچ گاه واقعاً نمی توان به آن رسید. تنها راه بهتر شدن در این بازی، آزمودن است؛ اینکه چیزهای تازه ای را امتحان و استراتژی های جسورانه ای اتخاذ کنیم تا بفهمیم کدام نتیجه می دهند و کدام نه.
هیچ گاه یک استراتژای را از برنامه خود حذف نکنیم مگر آنکه برای عدم اثربخشی آن داده ای در اختیار داشته باشیم. فرصت یادگیری پیرامون برند و مشتریان خود را نیز تحت هیچ شرایطی نباید از دست داد.