زمانی که زوجین در اتاق درمان مشغول جمع آوری شواهد برای اثبات حرف های خود هستند، شما به عنوان زوج درمانگر باید کنجکاوانه به دنبال این باشید که دقیقاً چه رفتاری باعث به وجود آمدن بحث بین آن ها می شود؟
عامل فعال کنندهی هر کدام از زوجین که زمینه ساز بحران و تعارض است چیست؟
چه چیزی باید تغییر کند تا این بحث ها در آینده کمتر شوند؟
مدیریت تعارض در زوج درمانی به چه صورت امکان پذیر است؟
در حالت ایده آل شما می خواهید تصویر یک رابطه متفاوت را برای آن ها ترسیم کنید. رابطه ای که صادقانه تر، صمیمانه تر و مؤثرتر است. شما می خواهید به آن ها کمک کنید به سمت شرایطی بروند که توان بیشتری برای ابرار صادقانه خودشان در ترکیب زندگی داشته باشند و درک کنند که با درک مشترک می توانند به یک دیگر در شناخت خود، هم به صورت فردی و هم به صورت یک زوج کمک کنند. زوج درمانی یک درمان فعال است که بر اساس شفافیت، عمل و مسئولیت پذیری شکل گرفته است.
هدف این است که به زوجین کمک کنیم تا به خودشان توجه کرده و به جای تمرکز بر اعمال طرف مقابل، بر گشودگی و صداقت خودشان تمرکز کنند. اگر آنها قادر به انجام این کار باشند الگوی ناکارآمد می شکند و تعامل آن ها کمتر دفاعی و بیشتر اصیل تر می شود. الگوهای ناکارآمد تثبیت شده معمولاً قوی تر از شخصیت زوجین هستند و ازاین رو با ایجاد وقفه در الگوهای ناکارآمد و کمک به زوجین برای شناخت آن ها ارتباط و رفتاری مؤثرتر جایگزین مدل ناکارآمد می شود. فاصله گرفتن از سرزنش گری فعال در روابط نامتمایز و رفتن به سمت افزایش مسئولیت پذیری فردی و کارآمدی در روابط متمایزشده اهداف اولیه زوج درمانی محسوب می شود.
کار با زوجین در یک بافت تحولی بررسی می شود. می توانیم زوج درمانی را به صورت حرکت میان لایه ها در نظر بگیریم. از مشکل فعلی به مسائل زیربنایی، از هیجان های سطحی به آن هایی که در زیر پنهان شده اند، از حال به گذشته و سپس برگشت به حال. دلایل مختلفی برای اتخاذ این روش وجود دارد. یکی از آن دلایل این است که رفتار ما برخلاف هیجان ها و حتی افکارمان تنها جنبه ای از ماست که می توانیم آن را کنترل کنیم. اگر کاری را که قبلا انجام می دادید ادامه بدهید به احتمال زیاد هیجان تان فرقی نخواهد کرد. یکی از وظایف درمانگر متوقف کردن الگوهای ناکارآمد و ایجاد تغییر در رفتار است. اما وظیفه مهم دیگر وی تغییر شرایط هیجانی است، این اقدام از طریق پرسیدن سؤالات دشوار و حرکت دادن زوج به سمت فضایی است که به خاطر اضطراب شان از آن اجتناب می کنند، این کار نیازمند داشتن شجاعت است.
همان طور که اشاره شد یکی دیگر از دلایل استفاده از رویکرد رفتاری سازگار بودن آن با انتظار و تمایل مراجع است. آمار به ما نشان می دهد که بیشتر مراجعان در درمان های طولانی مدت شرکت نمی کنند و اکثر آن ها تنها یک جلسه مراجعه می کنند و درمان معمولاً ۵ تا ۸ جلسه به طول می انجامد. در دوره، خدمات سریع و محدود ناشی از بیمه ها و خدمات اجتماعی ناکافی، بسیاری از مراجعان به دنبال سنجش و تغییر سریع هستند. تمرکز فعالانه رویکرد رفتاری از نظر زمانی به صرفه تر از رویکردهای مبتنی بر بینش است و با انتظارات اکثر مراجعان از درمان هم خوانی دارد.
الگوی پیشنهادی ما اساساً بر زمان حال تمرکز دارد، عمل گرایانه است و بر تجربه ای بودن تأکید می کند. اما به قدرت گذشته فرد نیز اذعان دارد و مخصوصاً به باز فعال شدن آسیب های کودکی در زمان حال توجه می کند. این آسیب ها گره هایی در مسیر تغییر هستند و زوج را بر خلاف تمام تلاش های شما برای جداکردن آن ها از ریشه های رفتاری شان، باز هم به ریشه های کودکی بازمی گرداند.
به جای این که جلسه ها گذشته محور باشند، مانند کاری که درمانگران تحلیلی انجام می دهند یعنی تمرکز اصلی درمان را بر کسب بینش در این مورد قرار می دهند، رویکرد رفتاری عمل گراست، به این معنی که گره های رفتاری را به عنوان نشانه هایی برای عمیق ترشدن و کشف آسیب های کودکی در نظر می گیریم زیرا موجب باقی ماندن رفتار شده اند. زمانی که زوج نیازهای روانی یک دیگر را برطرف کنند، فرایند آسیب زدن دوباره به یک دیگر قطع می شود و برای بهبود زخم هایشان به یک دیگر کمک می کنند، در نتیجه رابطه آن ها در مسیر سالم تری قرار می گیرد.
وظیفه تخصصی زوج درمانگر در جلسات زوج درمانی جست وجوی الگوهای ناکارآمد، یافتن راه هایی برای توقف و تغییر آن ها، ارزیابی توانمندی های ارتباطی ،آموزش برای مؤثرتر کردن شان، بررسی نزدیک فرایند تغییر و شکل دهی به آن برای بیرون کشیدن هیجان های جدید و چالش با زاویه دید قدیمی، آشکار کردن زخم های قدیمی که فرایند تغییر را مختل می کنند و نوعی درخواست کمک برای بهبود است.
زوج درمانی برای بالینگر کمتر فعال، یک شنونده ساکت که تنها سر تکان می دهد یا صرفاً می پرسد نسبت به این موضوع چه حسی دارید؟ مناسب نیست. زوجی که به شما مراجعه می کنند از نظر هیجانی در طوفان گیر کرده اند یا به شدت در دوسوگرایی خود گیرافتاده اند و به انرژی و مدیریت شما نیاز دارند تا بتوانند از این مخمصه نجات یابند. زوجی که در بحران هستند، زوج عصبانی یا زوجی که شخصیت های دشواری دارند به درمانگری نیاز دارند که توانمند باشد، اگر شما توانمند نباشید زوج دقیقا رفتاری که در خانه دارند را در اتاق درمان تکرار کرده و با حس خشم، ناامیدی یا تنهایی جلسه را ترک می کنند و به درستی به این نتیجه می رسند که می توانستند تمام این فرایند را در خانه و کاملاً مجانی تجربه کنند.
پس شما باید هدایت امور را به دست بگیرید و همان نیرویی باشید که زوج به آن نیاز دارند. شما ناخدای کشتی زوج درمانی هستند و اگر سکان را رها کنید کشتی درمان سرگردان می شود. مهارت های حرفه ای به شما کمک می کند تا بدانید چگونه فرایند درمان را در این آب های پرتلاطم مدیریت کنید. ما در مورد توانایی های پایه برای هدایت کردن و حفظ تعادل فرایند جلسات، صحبت می کنیم. باید بتوانید علائم آشفتگی های هیجانی و تقلای کسب قدرت را که در مسیر پیش می آید بشناسید و یاد بگیرید مسائل تحولی حال حاضر که می تواند حتی سازگارترین زوج ها را درگیر کند چیست و آن ها را شناسایی کنید. البته همه این مسائل بخشی از مسیر درمان است.
یک درمان خوب، خلاقانه و منعطف است و مسیری است کاربردی، که نمی شود یک نسخه از آن را برای همه تجویز کرد، باید متوجه باشید که مسیر درمان هر زوج متفاوت است. زوج درمانی موفق باید متناسب با انتظارات، نیازها و شخصیت های زوج باشد. اما در عین حال باید با خود شما نیز هم خوانی داشته باشد. بزرگ ترین متغیری که موفقیت درمان رامشخص می کند شما هستید که با تمام توان کار می کنید، رویکردی را برگزیده اید که با شخصیت شما و فلسفه درمانی تان هم خوانی دارد و با خلاقیت، انرژی و صداقت پیش می روید به گونه ای که مراجعان تان بتوانند از شما الگو بگیرند.
موفقیت طولانی مدت در درمان و در روابط لزوماً ناشی از دنبال کردن یک مسیر همیشگی نیست بلکه شجاعت و انعطاف در ایجاد تغییر شما را به مسیری که می خواهید و نیاز دارید، می رساند. هرگز نمی توانیم در مورد نتایج اطمینان داشته باشیم. ما کنترل کاملی بر نتیجه تلاش مان نداریم، محتوای زندگی ما همواره در حال تغییر است. چیزی که می توانیم آن را کنترل کرده و با موفقیت اهداف را بر اساس آن تعیین کنیم، فرایند است.
اگر توانایی گوش دادن، حمایت کردن، حل مسئله و تصمیم گیری را داشته باشیم می توانیم چالش هایی را که زندگی در رابطه ما ایجاد می کند با موفقیت پشت سر بگذاریم. درواقع در این موقعیت ها است که زندگی را زندگی می کنیم. در همین لحظه و در پاسخ هایمان تفاوت بین محتوا و فرایند در ابتدای درمان مشکل بزرگی است زیرا در واقع شما و زوج به زبان های متفاوتی صحبت می کنید. همان طور که اشاره شد بیشتر زوج ها با زبان محتوا صحبت می کنند و بحث می کنند. آنها به اشتباه باور دارند که مشخص کردن این نکات نشان دهنده درست بودن داستان خودشان است. اگر شما درگیر این بازی بشوید که بخواهید اطلاعات را طبقه بندی کنید یا به اشتباه بخواهید چیزی را که خارج از اتاق درمان اتفاق می افتد کنترل کنید به احتمال زیاد از نظر روانی و هیجانی در این گرداب غرق خواهید شد. به جای آن بهتر است که بر فرایند تمرکز کنید.
در این جا شما به آن ها کمک می کنید تا متوجه شوند مشکلی که درباره آن صحبت می کنند مسئله اصلی نیست، بلکه جای خودش را به آتش هیجان داده است که باعث جنگ قدرتی شده که به بیراهه می رود و تمرکز بر محتوا تنها سوخت بیشتری برای آتش فراهم می کند. آنها باید بتوانند خودشان را آرام کنند تا قشر پیش پیشانی شان دوباره فعال شود که بتوانند رفتارشان را تغییر دهند تا در نتیجه هردو به جای خشم و دفاعی بودن، احساس امنیت داشته باشند. اگر این توانمندی را کسب کنند و بتوانند الگوی ناکارآمد خود را مانند شما تشخیص دهند، می توانند رابطه خود را تغییر دهند، تغییر زبان محتوا به زبان فرایند برای زوج و برای بعضی از درمانگران در ابتدا دشوار است، اما بدانید که یک قدم ضروری است.
منبع: دکتر ترانه موذنی