نشریه انگلیسی اکونومیست مینویسد: «ما بعد از آنکه زاده شدیم، خانههایمان را ساختیم، نیازهای اولیه زندگی را برآورده کردیم و دولت مدنی را به وجود آوردیم، یکی از چیزهایی که خواستیم و به دنبالش رفتیم پیشرفت در یادگیری و حفظ آن برای نسلهای آینده بود، بنابراین نخستین بروشور تامین بودجه برای دانشگاه را که از هاروارد ارسال شده بود، در سال 1643 به انگلیس فرستادیم و در نهایت موفق شدیم منابع مالیمان را تامین کنیم.»
اما این شوق آمریکا به تحصیلات عالی بود که این کشور را به بزرگترین و ثروتمندترین سیستم آموزشی در سراسر دنیا تبدیل کرد. کشورهای دیگر از آمریکا الگوبرداری کردند و بچههایی را که از مدرسه فرار کرده بودند، به دانشگاه فرستادند. اما با وجود اینکه سیستم آموزشی آمریکا از همان ابتدا تاکنون در کشورهای دیگر تکثیر و اجرا میشود، عدهای نگران هستند که آیا اصلا این همه هزینه برای رفتن به دانشگاه ارزشش را دارد؟
استایل آمریکایی
دانشگاه تحقیقاتی مدرن که در واقع ترکیبی بود از دانشکده آکسفورد و موسسه تحقیقاتی آلمان، در آمریکا به وجود آمد و بعد به استاندارد طلایی برای بقیه دنیا تبدیل شد. تحصیلات عالی در سطح گسترده در آمریکا در قرن نوزدهم آغاز شد و در قرن بیستم به اروپا و آسیای شرقی رسید. حالا تقریبا در همه جای دنیا به جز آفریقای سیاه مردم امکان دسترسی به تحصیلات عالی را دارند.
میزان حضور نسل سوم (جمعیت دبیرستان رفتهای که وارد دانشگاه میشوند) در محیط آکادمیک ظرف دو دهه تا پیش از سال 2012 پیشرفت چشمگیری داشت؛ حالا میزان تقاضای حضور در دانشگاه با سرعتی بالا میرود که حتی از میزان تقاضای خودرو هم جلو زده است. نیاز انسان به مدرک تحصیلی قابل درک است؛ این روزها شرط داشتن شغلی آبرومند و ورود به طبقه متوسط جوامع داشتن مدرک تحصیلی است.
برای برآورده کردن این نیاز، دو راه وجود دارد؛ یکی رویکرد اروپاییها است که با سرمایه دولتی دانشگاههای خود را بنا میکنند و تقریبا تمام نهادهای آموزشیشان در یک رده قرار دارند و از منابع مشترک تغذیه میکنند؛ راه دیگر الگوی بیشتر وابسته به بازار آمریکایی است که نهادهای آموزشی خود را با ترکیبی از سرمایه دولتی و خصوصی بنا میکند و هر چه این نهادها ثروتمندتر باشند، معتبرتر هستند. نهادهای آموزشی فقیر هم در انتهای جدول برای خودشان دست و پا میزنند.
در دورهای زندگی میکنیم که دنیا، دستکم سیستم آموزشی کشورها، الگوی آمریکایی را دنبال میکند. در واقع دنیا دارد به شیوه آمریکا زندگی میکند. دانشگاههای زیادی در کشورهای مختلف دنیا در حال تغییر هزینه شهریه خود هستند و تعداد این کشورها هم روزبهروز بیشتر میشود و از آنجا که سیاستمداران متوجه شدهاند «دانش اقتصاد» به تحقیقات پیشرفته نیاز دارد، منابع دولتی تنها در اختیار چند نهاد ممتاز قرار میگیرد و رقابت برای ایجاد دانشگاههای در رده جهانی در حال تشدید است.
اتفاقی که دارد رخ میدهد از جهاتی به نفع دنیاست؛ چرا که بخش زیادی از اکتشافهای انسان در بهترین دانشگاههای دنیا صورت گرفته؛ اکتشافهایی که دنیا را به جایی امنتر، ثروتمندتر و جالبتر تبدیل کرده است. اما هزینهها رو به افزایش است.
حالا کشورهای سازمان همکاری اقتصاد و توسعه 1/6درصد از تولیدات ناخالص داخلی خود را صرف تحصیلات عالی میکنند؛ در سال 2000، 1/3درصد از تولیدات ناخالص داخلی این کشورها صرف تحصیلات عالی میشد. اگر الگوبرداری از سیستم آموزشی آمریکا ادامه پیدا کند، این رقم بالاتر هم خواهد رفت. آمریکا 2/7درصد از تولیدات ناخالص داخلیاش را صرف تحصیلات عالی میکند.
اگر آمریکا پولش را از تحصیلات عالی به دست میآورد، جای بحث وجود نداشت شاید در این بخش اینچنین باشد. در سال 2014، از میان 20 دانشگاه معتبر دنیا که مقالههای تحقیقاتی معتبر را تولید کردند، 19 دانشگاه آمریکایی بودند. اما آمریکا در بخش آموزش ضعیف عمل میکند. فارغالتحصیلهای آمریکایی نه نمرههای خوبی میگیرند و نه خیلی باسواد هستند؛ در رتبهبندیهای مربوط به سطح نمرات و میزان سواد آکادمیک، دانشجوهای آمریکایی معمولا ضعیف عمل میکنند.
یک تحقیق تازه نشان میدهد 45درصد از دانشجویان آمریکایی در دو سال اول دانشگاه هیچ دستاوردی نداشتهاند. اما شهریه دانشگاهها در 20 سال گذشته به معنای واقعی کلمه دو برابر شده است. بدهی دانشجوها به دانشگاهها به 1/2 هزار میلیارد رسیده که منجر به افزایش بدهی کارتهای اعتباری آنها شده است.
هیچ یک از اینها به این معنی نیست که رفتن به دانشگاه سرمایهگذاری خوبی برای دانشجوها نیست. مدرک کارشناسی در آمریکا هنوز بازدهی دارد؛ بهطور متوسط 15درصد. اما مشخص نیست که افزایش سرمایهگذاری در تحصیلات نسل سوم اصلا در اشل کلی به درد جامعه میخورد یا نه؟ اگر دانشگاهرفتهها به این خاطر که کارآمدتر هستند، بیشتر از دانشگاهنرفتهها درآمد دارند، پس تحصیلات آکادمیک باید منجر به رشد اقتصادی شود و میزان تقاضا برای حضور در دانشگاه افزایش یابد، اما عملکرد ضعیف دانشجویان در زمان تحصیل عکس این ادعا را ثابت میکند.
وضعیت شاغلها هم تعریفی ندارد. تحقیقی که بهتازگی روی شرایط استخدام شرکتهای خدمات پیشرفته انجام شده، نشان میدهد این شرکتها فارغالتحصیلان دانشگاههای معتبر را تنها به این خاطر که میدانند آنها برای ورود به این دانشگاهها فرآیند پیچیدهای را پشت سر گذاشتند، در اولویت استخدام قرار میدهند.
به عبارت دیگر، دانشجوها میتوانند با انتخاب دانشگاههایی که مکانیسم سازمانیافتهتر و پیچیدهتری دارند، بعدها پول بیشتری را به جیب بزنند. این در حالی است که به گفته اداره آمار کار، تنها 27 درصد مشاغل در آمریکا دستکم نیاز به یک مدرک دانشگاهی دارند و تعداد فارغالتحصیلان بیکار روزبهروز بیشتر میشود.
اما واقعا چرا دانشگاههای آمریکا با وجود شهریههای هنگفت فقیرند؟ نشریه اکونومیست میگوید دلیل اصلی این است که سیستم آموزشی آمریکا درست مثل سیستم بهداشتی آن درست کار نمیکند. دولت در ازای تحقیق به دانشگاهها پاداش میدهد، بنابراین اساتید دانشگاه هم روی همین خواسته دولت تمرکز میکنند.
دانشجوها مدرک میگیرند تا بعدها بتوانند شغل بهتری پیدا کنند؛ صاحبان مشاغل فارغالتحصیلهای دانشگاههای سختپسند و گزیدهکار را میپذیرند؛ تا زمانی که اوضاع به این شکل پیش میرود، دانشگاههای خوب هیچ انگیزهای برای اینکه فارغالتحصیلان بیشتری به جامعه تحویل دهند، ندارند.
در شرایطی که اصلا معلوم نیست ارزش خروجی دانشگاهی بر چه اساسی سنجیده میشود، شهریه بالا ملاک سنجش اعتبار دانشگاهها میشود. با بالا رفتن شهریهها، دانشگاههای معتبر هم درآمد بیشتری نصیبشان میشود و هم اعتبار.
ارتباط با نویسنده: [email protected]