وقتی صحبت از فرصتهای سرمایهگذاری میشود، پاداش مدیران اجرایی اهمیت ویژهای پیدا میکند.مدیران اجرایی که به ناحق پاداش میگیرند، ممکن است انگیزههای لازم را برای برآوردن خواستههای سهامداران نداشته باشند. همین امر میتواند برای سهامداران گران تمام شود.
درحالیکه قوانین و مقررات تازه باعث شده تا پاداش مدیران اجرایی در کشورهای گوناگون شفافتر شود، هنوز هم بسیاری از سرمایهگذاران اطلاع دقیقی از چگونگی یافتن و خواندن این گزارشهای مهم ندارند.در این مطلب نگاهی انداختهایم به انواع گوناگون پاداش مدیران اجرایی و به این پرسش پاسخ دادهایم که سرمایهگذاران چگونه میتوانند اطلاعات مربوط به پاداش مدیران را یافته و ارزیابی کنند.
انواع پاداشهای مدیران اجرایی
مدیران اجرایی در دنیا به روشهای مختلف پاداش میگیرند که انواع مزایای مالیاتی یا مشوق عملکرد را با خود دارند.
1- پاداش نقدی: مجموع تمام پول نقدی که مدیر اجرایی در طول یک سال با عنوان پاداش دریافت میکند.
2- امتیاز کمکهای مالی: این یک فهرست از تمامی گزینههایی است که با عنوان کمکهای مالی به مدیران اجرایی داده میشود. این اطلاعات شامل قیمت توافقی و تاریخ سررسید میشود. قیمت توافقی قیمتی است که هنگام اعمال اختیار خرید (فروش) برای خرید (فروش) سهام پرداخت (دریافت) میشود.
3- پاداش معوق: این نوع پاداش عموما با اهداف مالیاتی به تعویق میافتد، یعنی از پرداختش دیرتر انجام میشود تا مالیات به آن تعلق نگیرد یا کمتر تعلق گیرد. اما با تغییر قوانین و مقررات محبوبیت این نوع پاداش کاهش مییابد.
4- طرحهای تشویقی بلندمدت: این نوع پاداش دربرگیرنده همه پاداشهایی است که با عملکرد مالیاتی مرتبط است. قوانین مالیاتی فعلی همراستا با پاداش براساس نوع عملکرد هستند.
5- بستههای بازنشستگی: این نوع پاداش سهم مدیران بازنشسته است. این نوع پاداش جای بحث زیادی دارد چون میتواند «چتر طلایی» برای مدیران فاسد باشد.
6- پاداش مدیران: پاداشهای دیگری در انواع مختلف برای مدیران وجود دارد که شامل استفاده از جت شخصی، بازپرداخت هزینه سفر و پاداشهای دیگری از این قبیل میشود.
ارزیابی پاداش مدیران
ارزیابی پاداش مدیران برای مشاوران بهصورت شخصی وظیفه سختی است. خوشبختانه ابزارهای گوناگونی وجود دارد که این فرآیند را سادهتر میکند. این ابزارها بهصورت خودکار اعداد و ارقام را تجزیه و تحلیل میکنند.
مقایسه پاداش دریافتی و عملکرد
یکی از ابزارهای ارزیابی پاداش مدیران، مقایسه پاداش دریافتی و عملکرد است. این ابزار هواداران زیادی دارد. متاسفانه، بسیاری از مدیران در هر شرایطی پاداش میگیرند، حتی وقتی شرکتشان شرایط متزلزلی دارد. مقایسه مبلغ دریافتی با عملکرد سهام میتواند پاسخ این پرسش را بدهد که آیا مدیران بیش از اندازه پاداش دریافت میکنند یا خیر. معیار خاصی که اغلب از آن استفاده میشود، مقایسه افزایش سالانه دریافتیها با تغییر در قیمت سالانه سهام است. روشن است که اگر تغییر در قیمت سهام از تغییر در پرداختیها پیشی بگیرد، مدیر اجرایی دریافتی بیش از اندازه ندارد. یک نمونه مقایسهای بیل گیتس است.
گیتس از سال 1975 تا 2000 مدیرعامل مایکروسافت و از سال 2000 تا 2006 مدیر ارشد بخش نرمافزار و رئیس این شرکت بود. بین سالهای 1998 تا 2006، پاداش بیل گیتس بهشدت وابسته عملکرد کلی مایکروسافت بود.
وقتی شرکت پول بیشتری درمیآورد، گیتس نیز پاداش بیشتری میگرفت و برعکس. این روند کاملا منطقی است چون برای مدیران انگیزه ایجاد میکند تا خوب کار کنند و همزمان ثروت شخصیشان را افزایش دهند. روندها نشان میدهد گرفتن پاداشهای فراتر از عملکرد یعنی مدیرانی که زیاد پاداش میگیرند و کم کار میکنند. میتواند هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ انگیزشی ضربه بزند.
مقایسه با همتایان
یکی دیگر از روشهای محبوب برای ارزیابی پاداش مدیران، مقایسه یک مدیر با مدیر دیگر در همان صنعت است. درحالیکه بزرگان بازار عموما مدیران ارشدی دارند که کمی بیشتر از صنعتشان دریافتی دارند، عمده مدیران باید همتراز با همصنفیهای خود دریافتی داشته باشند.
مثال بیل گیتس را میتوان دوباره تکرار کرد. منتها این بار مقایسه عملکرد این مدیر برجسته با سایر مدیران همصنف خود. گیتس از سایر مدیران همصنف خود در یک بازه زمانی مشخص طبق آمار دریافتی بیشتری دارد. گاهی اگر مدیران همزمان بنیانگذار شرکت یا مدیر تراز اول آن باشند، پاداش بیشتری هم دریافت میکنند. چون بیل گیتس هم یک فرد برجسته در دنیای فناوری است و هم بنیانگذار شرکت، توجیه بالاتر بودن میزان پاداشش چندان پیچیده نیست. اختلاف زیاد پاداشهای دریافتی برای مدیرانی که خود بنیانگذار شرکت نیستند اما بهخوبی نشان میدهد که آنها بیشازاندازه پاداش دریافت میکنند.
و نتیجه اینکه...
پاداش مدیران معضل مهمی در راه تصمیمگیری سرمایهگذاران است. مدیری که به ناحق پاداش دریافت میکند، میتواند هزینه روی دست سهامداران بگذارد. چنین مدیری همچنین میتواند کاری کند که انگیزهها کمرنگ شده و در نتیجه مانع ایجاد سود بیشتر و افزایش قیمت سهام شود. دراینحال، مقامات دولتی در آمریکا در تلاش هستند تا با وضع قوانین تازه حفرهها را بپوشانند و شفافیت این فرآیند را بیشتر کنند. وضع قوانین وقتی با ابزارهای تحلیلی جدید همراه شود، باعث آگاهی بیشتر برای سرمایهگذاران و در نتیجه آسانتر شدن تصمیمگیری برای آنها میشود.