در حال حاضر از کل سرمایه استفاده نمیشود. شرایط دردناکی است اما نه بهاندازه شرایطی که درنتیجه یک اقدام احمقانه به آن دچار خواهیم شد.
وارن بافت، گزارش هیاتمدیره برکشایر هاثاوی 2003
بسیاری بنجامین گراهام را بزرگترین سرمایهگذار تاریخ میدانند. از بنگراهام بهعنوان پدر تحلیل اوراق بهادار و بنیانگذار سرمایهگذاری برمبنای ارزش ذاتی یاد میشود. کتابهای «تجزیهوتحلیل اوراق بهادار» و «سرمایهگذار هوشمند» دو اثر ماندگار و ارزشمند وی در رابطه با سرمایهگذاری و ارزشگذاری اوراق بهادار هستند که پس از گذشت بیش از 60 سال همچنان در رده آثار بینظیر و پرکاربرد قرارگرفتهاند.
نظریات و آموزههای وی در تحلیل اوراق بهادار و سرمایهگذاری، پایه و اساس بسیاری از نظریات سرمایهگذاری و روشهای ارزشگذاری اوراق بهادار است. وی مفهوم حاشیه امنیت را در سرمایهگذاری مطرح کرد. گراهام تفاوت قیمت سهم در بازار با ارزش ذاتی آن را حاشیه امنیت مینامید و معتقد بود که وجود حاشیه امنیت مناسب و سپس یک نرخ بازده رضایتبخش، مهمترین عوامل برای سرمایهگذاری در سهام هستند. او برای تعیین ارزش ذاتی اوراق بهادار از قدرت آنها برای ایجاد نقدینگی استفاده میکرد. بسیاری از سرمایهگذاران بزرگ جهان نظیر وارن بافت، چارلی مانگر، لو سیمپسون و... از روش گراهام برای سرمایهگذاری استفاده میکنند.
درحالیکه ابرسرمایهگذارانی مانند بافت، مانگر و روآن باافتخار تمام ثروت خود را مدیون آموزههای ارزشمند بنگراهام میدانند، رفتار فعالان بازار سرمایه ایران، بهخصوص طی دو سال اخیر، نشان داده که این اصول و آموزهها کاملا مهجور مانده و در گوشه ذهن سرمایهگذاران یا در کتابخانهها خاک میخورد. روند دو سال اخیر بازار بورس ایران گویی به هزارتوی شگفتانگیزی میماند که اتفاقات آن نهتنها در دنیا، بلکه در همین ایران نیز عجیب و غیرمعمول است.
از رشد حدود 100 درصدی شاخص بورس طی کمتر از شش ماه گرفته تا سقوط زجرآوری که پس از گذشت یک سال و نیم همچنان ادامه دارد و عرضههای عجیب و قوانین خلقالساعه و صفهای رکوردشکن، همه و همه نشان از تغییراتی نگرانکننده در بازار سرمایهدارد که در صورت عدم برنامهریزی و اقدام بهموقع و صحیح، میتواند نتایج مخرب و در برخی موارد غیرقابل جبرانی را برای بازار سرمایه ایران به دنبال داشته باشد.
از اواخر سال 1391 و با چند ماه تاخیر نسبت به آغاز رالی صعودی نرخ دلار، شاخص کل صعود خود را آغاز کرد و با شیب تندی افزایش یافت. این موضوع زمینهساز گسترش بیش از اندازه و خارج از کنترل نهادهای مالی، رشد قارچ گونه سایتهای تحلیلی، سیگنالهای هفتگی و. . . شد و پس از اندکی نرمافزارهای ارتباطی مانند وایبر، واتس آپ و تلگرام به این ترکیب خطرناک پیوست. روند صعودی شاخص بورس تا شهریور 1392 ادامه یافت و پس از آن شیب روند صعودی آن تندتر شد. این صعود افسارگسیخته تا دیماه 1392 ادامه داشت و از نیمه دیماه، تراژدی بزرگ بورس تهران آغاز شد.
یکی از مهمترین دلایل سقوط شاخص را میتوان در ریسک سیستماتیک بازار جستوجو کرد. جایی که ریسک تغییر مقررات خود را در افزایش نرخ بهره مالکانه، کیفیسازی پالایشگاهها و افزایش نرخ خوراک واحدهای پتروشیمی نشان داد اما گذشت زمان نشان داد که پشت پرده اتفاقات دو سال اخیر بورس چیزی بیش از ریسک سیستماتیک بازار نهفته است. چرا که اگر تنها ریسک سیستماتیک مسبب وضعیت فعلی بورس بود، اکنون باید اثر بهبود آن در بازار مشاهده میشد. بازگشایی نماد پالایشگاهها در روزهای انتهایی سال 1393، تعیین نرخ بهره مالکانه، بهبود فضای کسبوکار، بیانیه لوزان و افزایش احتمال توافق هستهای ایران و... نشان از بهبود ریسک سیستماتیک بازار سرمایهدارد. اکثر قریب بهاتفاق تحلیلگران و کارشناسان بازار سرمایه نسبت به مثبت بودن فضای اقتصاد و اخبار منتشرشده اذعان دارند اما روند بازار سرمایه حاکی از آن است که این اخبار نهتنها به بهبود فضای بازار کمک نمیکند، بلکه تاثیر معکوس گذاشته است.
دلیل این امر را میتوان در تغییر فرهنگ سرمایهگذاری و ذائقه سرمایهگذاران جستوجو کرد. این روزها متون مختلفی در نرمافزارهای ارتباطی و در میان گروهها دستبهدست میچرخد. از داستان غمانگیز پدری که خودرو و وسیله کارش را فروخته تا با سرمایهگذاری آن در بورس، نان بر سر سفره فرزندان خویش ببرد تا قصه پسری که ازدواجش به دلیل از بین رفتن مخارج آن در بورس عقب افتاده؛ داستانهایی هستند که با تکیه بر آنها سعی میشود احساسات سرمایهگذاران برانگیخته شود و در همه این نوشتههای اعتراضی، انگشت اتهام یک سمت را نشانه رفته است: سازمان بورس و نهادها و مسئولان وابسته به آن.
در جریان اتفاقات پیشآمده نمیتوان تمام اتفاقات را متوجه یک سمت دانست. همه در این جریان مقصرند. عدم نظارت دقیق بر معاملات، عدم وجود رویه و قوانین درست و محکم در اعطای کد معاملاتی و حساب معاملات برخط و فعالیت ضعیف سازمان در بحث فرهنگسازی، سهم نهاد نظارتی بازار را در این اتفاقات تشکیل میدهد. سوی دیگر این وضعیت به صداوسیما بازمیگردد؛ صداوسیمایی که نقشی بسیار کمرنگ اما کاملا موثر در این میدان بازی میکند. زمانی که بازار سرمایه کشور یک سال و نیم شاهد سقوط و از بین رفتن سرمایه هزاران نفر از سرمایهگذاران بود، حتی یکی از اخبار زیرنویس برنامههای خبری نیز به این وضعیت اختصاص نیافت اما رشد دوروزه و هیجانی بازار سرمایه پس از توافق لوزان تیتر اول مهمترین برنامههای خبری کشور را به خود اختصاص داد. پرداختن به اینکه این موضوع عمدی است یا سهوی به این شکل انجامشده است، در این متن نمیگنجد اما پسلرزه اثرات روانی شدید این حرکت را میتوان در بازار بیرمق امروز مشاهده کرد.
درجایی که از سوی بالاترین نهاد نظارتی آن هیچ حرکت و تبلیغاتی برای فرهنگسازی و آموزش روشهای صحیح سرمایهگذاری صورت نمیگیرد و نشانی از بورس در صداوسیمای آن وجود ندارد، طبیعتا نباید انتظار داشت که مردم مانند انسانهای اقتصادی نئوکلاسیک بیندیشند، بنابراین تبلیغ کردن سود بیش از 10 درصدی طی سه روز برای این مردم معادل کبریت کشیدن در انبار باروت خواهد بود. نقش نهادهای مالی نیز در این وضعیت را نمیتوان نادیده انگاشت. نهادهایی که یکی از مهمترین وظایف آنها مهیاکردن شرایط برای بلوغ بازار سرمایه و کمک به رشد و توسعه بازار است، سود شخصی را سرلوحه کار خود قرار داده و از هر ابزاری برای رسیدن به آن استفاده میکنند.
و درنهایت سوی دیگر این اتهام متوجه خود سرمایهگذاران است. اینکه بشنویم پدری سرمایه خود را در بورس باخته و شرمنده فرزندان خود شده یا پسری مخارج ازدواجش را در اثر سرمایهگذاری در بورس از دست داده بسیار دردناک و غمانگیز است اما این پدر برمبنای کدام تئوری سرمایهگذاری، خودروی خود را که وسیله کار وی بوده فروخته و با آن سرمایهگذاری کرده است؟ سرمایهگذار با تکیهبر کدام اصل سرمایهگذاری سرمایه ضروری خود را وارد بورس کرده است؟ کدام اصل مالی افق یکهفتهای را برای سود میپذیرد؟ سرمایهگذاری که وارد شدن در سهمی با نسبت P/E بالای 100، آنهم بدون داشتن چشماندازی از شرکت و فعالیتهای آن را ریسک میخواند مستحق ضرر نیست؟
در این وضعیت برای بهبود اوضاع و بازگشت بازار سرمایه به روال عادی، نمیتوان چشم به یکسو دوخت. همه باید در کنار هم برای بهبود اوضاع تلاش کنیم. راهی که اکنون بازار سرمایه میرود رو به قهقراست و اگر برای آن تدبیری اندیشیده نشود هرروز شاهد اتفاقات عجیبوغریب در آن بوده و مقصد آن جایی است که هیچکس آن را نمیپسندد. بنابراین لازم است تا تلاش جمعی و فراگیر برای تغییر ذائقه سهامداران به سمت سهامداری، سرمایهگذاری بلندمدت و معامله برمبنای تحلیلهای دقیق و منطقی آغاز شود تا علاوه بر رشد و توسعه بازار سرمایه، شاهد سودآوری منطقی و مداوم بازار سرمایه ایران باشیم.
* کارشناس سرمایه گذاری شرکت کاتوز آرمان پارس