سیلیکون ولی نام منطقهای در 70 کیلومتری جنوب شرقی سانفرانسیسکو است. شهرت آن به دلیل تجمع و استقرار بسیاری از شرکتهای انفورماتیک جهان در این منطقه است. Keith Rabois یک کهنه سرباز سیلیکون ولی است که بسیاری از دورههای رکود و رونق این منطقه را به چشم دیده است. او کار خود را بهعنوان مدیر اجرایی در شرکت PayPal آغاز کرد.
PayPal یک شرکت آمریکایی است که در زمینه تجارت الکترونیک و پرداخت و انتقال وجه الکترونیکی فعالیت میکند. سال 2002 سهام این شرکت به صورت عمومی عرضه شد و در نهایت پس از شش ماه شرکت Ebay آن را خریداری کرد. Keith Rabois پس از آنکه Pay pal را ترک کرد، در Linkedlin و Square در نقش اجرایی مشغول کار شد.
این شرکتها در حوزههای خدمات مالی، خدمات پرداخت موبایل و الکترونیکی فعال هستند. او در بسیاری از شرکتهای موفق سیلیکون ولی، مانند YouTube، Yammer که بعدها به مایکروسافت فروخته شد، Yelp، AirBnb و Plantir سرمایهگذاری کرد.
سایت Businessinsider مصاحبه با او ترتیب داده که در اینجا بخش کوتاهی از این مصاحبه را میخوانیم. او در این مصاحبه دید کلی از اینکه چرا سیلیکونولی از چرخه «بهدست آوردن پولهای آسان» خارج شده ارائه میدهد و میگوید که برای کسب پول و درآمد شرکتهای این منطقه به تلاش بیشتری نیاز دارند. او درباره ویژگیهای یک کسبوکار جدید در زمینه انفورماتیک صحبت کرده است.
آنچه میخوانیم بخش مختصری از گفتههای این پیشکسوت و کهنه سرباز انفورماتیک است. او در پاسخ به این سوال که در شش ماه گذشته چه چیزی تغییر کرده است؟ و اینکه آیا واقعاً دوره بهدست آوردن پولهای آسان به سر آمده است؟ گفت: «نمیتوان گفت دوره پولهای آسان سر رسیده است، ولی بهای دست یافتن به آن گرانتر شده است. در واقع برای به دست آوردن آن باید زحمت بیشتری کشید.
پیشتر توئیتی درباره مقایسه دوپینگ استروئید در بازی بیسبال و وضعیت کنونی سیلیکون ولی نوشته بودم. در این توئیت گفته بودم همانطور که بازیکنهای بیسبال برای افزایش قدرت بدنی استروئید مصرف میکنند و در واقع به نوعی دوپینگ میکنند، راهاندازی یک استارتاپ جدید در منطقه سیلیکون ولی هم نیازمند نوعی دوپینگ است. این منطقه در حال حاضر اشباع شده است. استارتاپی که تغییری جهانی به وجود آورد یا انقلابی باشد بسیار نادر است.
راهاندازی یک استارتاپ موفق مهارت فوقالعاده عجیب و کمیابی میطلبد. تا زمانیکه استارتاپ جدید فاقد استروئید باشد، جای رشد نخواهد داشت. به عبارتی اگر استارتاپ از ویژگیهایی که آن را از بقیه مجزا کند، محروم باشد، شکوفا نخواهد شد. اگر از عناصری که آن را یک سر و گردن بالاتر از رقبایش قرار میدهد بیبهره باشد، انقلابی به وجود نمیآورد و با این اوصاف معلوم است که نمیتواند به یک شرکت میلیارد دلاری تبدیل شود.»
از وی پرسیده شد که آیا سرمایهگذاران به دنبال چیز متفاوتی هستند؟ پاسخ او بدین شرح است: «من فکر میکنم دو داستان در اینجا مطرح است. بسیاری از سرمایهگذاران برتر با جدیت تمام به دنبال همان معیارهایی هستند که پیشتر دنبال میکردند. آنها از یک فرمول مشخص برای دستیابی به موفقیت از پیش تعریف شده پیروی میکنند و به دنبال تأمین تدارکات اولیه آن هستند.
برخی دیگر از سرمایهگذاران که سرمایهگذاران موفقی نیستند یا به تازگی شروع به کار کردهاند، از مجموعهای از متغیرهای متنوع و اشتباه برای دستیابی به موفقیت استفاده میکنند. اما فکر میکنم که موفقیت بیشتر در هنر است تا در دانش! تغییر بازار و تغییر منابع مالی این سرمایهگذاران نوپا یا کم تجربه را دچار آشفتگی و نگرانی میکند و آنها را تحت فشار قرار میدهد.»
از او سوال شد که شرکتها باید چه کار کنند تا هزینههای ظهور خود را تحت کنترل داشته باشند؟ Keith در پاسخ میگوید: «یکی از بزرگترین هزینههای این کسبوکارها مردم هستند. دستمزد کارکنان، برای این شرکتها یکی از چیزهایی است که تغییر در آنها گران تمام میشود. در بعضی مواقع، پایین آوردن یا حذف دستمزدهای نقدی و غیرنقدی ممکن است، ولی در حال حاضر به درک درستی از این موضوع نرسیدهایم.»
از نظر او هزینه بزرگ بعدی این کسبوکارها هزینه تأمین فضای اداری برای همه کارکنان است. البته در حال حاضر برخی اصلاحات در این زمینه انجام شده اما هنوز باید تا 50 درصد دیگر از این هزینهها کاسته شود تا شرکتها به بهترین کارایی و بازدهی دست پیدا کنند.
او اضافه میکند: «گام بعدی برای شرکتهای نوظهور بازاریابی و پیدا کردن و جذب مشتری است. این یکی از کارهایی است که بسیاری از شرکتها میتوانند از پس آن برآیند. اگر شرکتی تمایل شدیدی به رشد داشته باشد ولی بازخورد سریعی در جذب مشتری نداشته باشد با شکست مواجه خواهد شد. این شکست و احساس شکست کسبوکار آنها را به مخاطره میاندازد و باعث از دست رفتن حجم زیادی از سرمایه آنها میشود.
یکی از راهحلهای کلیدی برای این مشکل، استفاده از صندوق است با زمان بازپرداخت مشخص؛ اینکه شرکتها برای خود تعیین کنند که هزینههای تبلیغات و جذبمشتری چه مدت زمانی طول میکشد تا دوباره به شرکت بازگردد. ما معتقد هستیم که ایدهآلترین زمان برای بازپرداخت هزینهها شش ماه یا کمتر است درحالیکه برای بسیاری از مردم تا یک سال این زمان به طول خواهد انجامید.»