پنجشنبه, ۸ آذر(۹) ۱۴۰۳ / Thu, 28 Nov(11) 2024 /
           
فرصت امروز
9 سال پیش
نه پس، نه پیش
-‌ نخیر آقای مهندس، نمی‌خواهیم، نمی‌خواهیم آقا، ما همون که تو قرارداده می‌خواهیم، نه کم، نه بیش...-‌ با عرض ارادت و صمیمیت فراوان بنده پوزش می‌طلبم، ولی نخیر، اگر قرار باشد در این ابعاد اجناس مصرفی پروژه عوض شود در شرکت ما تأیید مجری طرح، امضای رییس بخش و مدیر پروژه، توشیح رییس کمیسیون مناقصات، هامش رییس کمیسیون معاملا...
10 سال پیش
آلودگی صوتی
من زورم بهشون می‌رسه؟ تو زورت بهشون می‌رسه؟ چکارشون کنیم؟ کاری می‌‌شه کرد؟ اصلا فکر کنم تو زورت می رسه‌ها؟ نه؟ نمی‌رسه؟ می‌رسه دیگه. بیا برو حالشونو بگیر. برو دیگه، برو، چرا وایسادی؟ منو بگو فکر کردم تو زورت زیاده شاید حریفشون بشی (بلند شدن ناگهانی صدا در حد آلودگی شدید صوتی)! کاریشون نمی شه کرد بچه. همه پشتشونن، مدیرع...
10 سال پیش
ساعت
راست گفته‌اند که زمان خاصیتی سیال دارد. یک قابلیت انعطاف عجیب. می‌تواند تا ابد کش بیاید و می‌تواند آب برود، در ابعاد پاره خطی کوتاه. گاهی اوقات هم وضعیتی ذووجهتین پیدا می‌کند. از یک رو هی آب می‌رود و کوتاه و کوتاه‌تر می‌شود و در همان حال از ور دیگر کش می‌آید و بلند و بلندتر می‌شود. هر دوی این اتفاقات هم در آن واحد و در...
10 سال پیش
مطبوع/ نامطبوع
پاسخ‌های احتمالی دریافتی:-‌ بودن، رفتن بیرون، میان.-‌ زنگ زدن گفتن تو راهن، الاناس که برسن.-‌ مثل اینکه جلسه داشتن یکم طول کشیده، میان، آره میان.-‌ گفتن میان، درست معلوم نیست کی، ولی حتما میان.-‌ گفتن دیگه نمی‌خواد کسی بره بیمارستان ملاقات، ظاهرا مرخص شدن، خودشون میان.-‌ جراحی قلب بازشون صبح بوده، ظاهرا هفت ساعت طول می...
10 سال پیش
سرفه
هی این یکی می‌پرد، هی آن یکی می‌پرد. با همه قوا خودشان را جمع می‌کنند و مثل فنری که دررفته باشد به سمت بالا پرتاب می‌کنند و دست‌‌هایشان را آنقدر به سمت بالا دراز می‌کنند که بیم آن می‌رود زیر بغل‌شان آسیب‌ جدی ببیند...بعد جفت‌پا گرومپی روی کف طبقه پایین می‌آیند. کل دفتر و همه شالوده ساختمان مافنگی شرکت می‌لرزد. بخت یارم...
10 سال پیش
انگشت کوچک
نمی‌دانم افسانه‌هایی است که در موردش می‌گویند، هیبت و قد و هیکلش است، لباس شیک و گران‌قیمتی است که به تن دارد یا نگاه‌های ترسناک و متهم‌کننده‌اش...یکی از سه بنیانگذار شرکت. همان که بالاخره نفهمیدیم آن یکی بنیانگذار شرکت را از مرگ نجات داده یا نه. هرچه که هست من بند را آب می‌دهم. از در آسانسور که تو می‌آید با صدای رگه‌د...
10 سال پیش
بن‌ بست
من: بابا جون مادراتون ول کنین. دیوونم کردین. چتونه بابا دو تا آدم گنده مثل بچه‌های پیش‌دبستانی یقه همو گرفتین، هی این بکش، هی اون بکش...رو آقاجون، برو سرکارت، شمام برو. برو اینجا واینستا آقا. هی من هیچی نمی‌گم. هی می‌گم اینا خودشون عقل‌رسن. خودشون تحصیلکرده‌ان. خودشون جمع و جورش می‌کنن. آقا برید سر کارتون.این یکی: می‌گ...
10 سال پیش
جامعه مدنی
بالاخره باید یک‌جورهایی کنار آمد دیگر. کار است. همین است. بالا دارد. پایین دارد. گفت‌وگو و تعامل دارد. اختلاف‌نظر دارد. اشکنک دارد. یک وقت می‌بینی یک نفر همکار و همسایه‌ات می‌شود که بیش از 360درجه! با هم اختلاف عقیده دارید. خب چاره چیست؟...می‌نشینید و می‌نشینیم مثل آدم‌های متمدن حرف می‌زنیم. در فضای آکنده از مهر، عقاید...
10 سال پیش
برف‌ گیر
یحتمل شما هم در چنین شرایطی گیر کرده‌اید. یک نفر آدم مسن‌تر از شما که احترامش واجب است و نمی‌توان توی ذوقش زد یا حرفش را برید، شروع می‌کند به حرف زدن...باربط و بی‌ربط همین‌طور می‌گوید و می‌گوید، هرچه بیشتر می‌گوید عطش گفتنش بیشتر می‌شود و هرچه عطشش زیادتر می‌شود عرصه را بر شما تنگ‌تر می‌کند که حتی‌الامکان نتوانید با هز...
10 سال پیش
روز نحس
‌آدم را یاد فضاهای پسا آخرالزمانی می‌اندازد. صحراهای خالی و درندشت که هر از گاهی از گوشه و کناری نوک برجی خراب شده یا گوشه‌ای از یک مجسمه یا بنای یادبود متعلق به گذشته ویران شده، از دل خاک بیرون زده.آدم‌های بازنده گروه گروه با انواع البسه بی‌ربط بازمانده از جنگ آخرالزمان و خرده‌ پاره سلاح‌هایی که توانسته‌اند به دست بیا...
10 سال پیش
داستان سرراست
اوایل مدیر شدن. شور و هیجان. کله داغ. تلاش برای تغییر جهان. انرژی زیاد. بوی شدید قورمه‌سبزی (در ناحیه اواسط سر!) طرح شکافتن سقف فلک. گیر افتادگی در دایره محدود منطق بشری و... یکی از کلیشه‌های رایج در کارهای پروژه‌ای سخت گریبان ذهنم را چسبیده است.   این بچه‌های بخش مدیریت پروژه دقیقا چه فعلی انجام می‌دهند؟ کارهای فنی و...
10 سال پیش
مخابرات
دست‌هایم تا آرنج توی جیب کاپشن است. هرچه همراهم بوده تنم کرده‌ام. صورتم را تا زیر چشم‌ها از بالای یقه بسته کاپشن داده‌ام تو و دم و بازدم را همان تو انجام می‌دهم که حداقلِ حرارت هدر برود. باورم نمی‌شود اطراف اصفهان چنین سرمای زمهریری داشته باشد.  عضلات دو طرف ستون فقراتم مثل کمک فنر ژیان بالا و پایین می‌شود. توی این سر...
10 سال پیش
کعب‌الاخبار!
فضولی با این شخص معنا پیدا می‌کند. دانای مطلق به همه خفیات شرکت. هر رابطه هرچقدر پنهانی (از هر نوع)، هر دلخوری و دعوا و کدورت هرچقدر جزئی و هر تغییر و تحول پروژه‌ای و نیروی انسانی و غیره هرقدر بی‌اهمیت، از نگاه همچون عقاب ایشان پنهان نمی‌ماند. قد کوتاه است و خپل. با موهایی کم‌پشت و سبیلی عجیب.  سبیلی که نه دراز است (ی...
10 سال پیش
طاعون
اول؛گفت‌وگوی اینجانب با مدیر فروش یکی از واردکنندگان قطعات تخصصی آنجایی به اینجا  ایشان: خب آقا بگین می‌خواین برین گردش کنین دیگه، این دوره آموزشی مهندسی و کار و این حرفا مزخرفاته دیگه، بفرمایین بچه‌هاتون یا به احتمال زیاد خودتون می‌خواین تشریف ببرید دوره عشق و حال. بنده: نخیر آقای مهندس، بالاخره شما یه جنس جدید داری...
10 سال پیش
نمایشگاه
وسط داستان *‌ پاک آبرو و حیثیت‌مان را برده‌اند. یکی‌شان توی فضای دربسته داخل غرفه در حضور هزار تا مهمان کوتاه و بلند سیگار کشیده. آن یکی با نماینده یکی از شرکت‌های تولید‌کننده خارجی که ما از آنها قطعه می‌خریم سر کیفیت قطعات‌شان کل کل راه انداخته و کار را تقریبا تا دست به یقه‌ شدن با مهمان خارجی پیش برده، سر و وضع هر د...
10 سال پیش
شیرینی‌خوران
شخصیت‌ها:یکی‌شان به شکل غیر عادی قد بلند و درشت هیکل است. چاق نیست. عظیم است. موهای بلند و دست‌هایی آویخته دارد، به طوری که اگر موقع راه رفتن حواسش نباشد دست‌هایش تا محاذات زانوانش پایین می‌آیند. او از اینجا به بعد قدبلنده نامیده خواهد شد. آن دیگری خیلی لاغر است. موهای سیخ سیخی هم دارد و چون موی سیخ سیخی تا حدودی بدآمو...
10 سال پیش
بغض
تقریبا دو روز است که به صورت لاینقطع در حال گریه کردن است. دیروز موقعی که بقچه و زنبیلش را جمع کرد و همین طور اشک‌ریزان رفت، فکر کردیم فردا که بیاید یحتمل سیر شده و گریه‌اش بند آمده است. ولی زهی خیال باطل، دقیقا به همان شکل و در حالی که دبی اشک خروجی چشمانش دقیقا همان مقدار دیروزی بود، بازمی‌گردد و می‌نشیند و با تمام ق...
10 سال پیش
جلسه سطح بالا
جوانی است و بی‌تجربگی دیگر. توی یک دایره بسته از تجربیات اندک خودم گیر کرده‌ام. منطقم بر مبنای تجربه یک مدت کارمندی و یک مدت دیگر مدیریت (آن هم در ابعادی کوچک) شکل گرفته و هرکار می‌کنم نمی‌توانم از چنبره این منطق ناتمام بیرون بخزم. بعد از آنکه به شکل عملی و غیرقابل بازگشت بر من اثبات شده که رییس رییس از نظر فنی و مهندس...
10 سال پیش
رییس رییس
رییس همه جزئیات فنی را می‌داند. نه‌تنها همه جزئیات کاری که در گروه من انجام می‌شود، بلکه همه خفیات همه گروه‌های فنی و تخصصی موازی را هم فوت آب است. هر کدام از این گروه‌ها از جمله خود من هر وقت به مشکل فنی لاینحل یا صعب‌العبوری بربخوریم ملجا نهایی ما دفتر گرم و صمیمی ایشان است.  البته حل این معضلات همچین بی‌هزینه بی‌هز...
10 سال پیش
زیرزمین
- انقد بدم میاد از اینا که سر یه میز و صندلی مسخره‌بازی درمیارن...  - اصولا عادت ندارم صف وایسم واسه چیزی...  - ترجیح میدم برا این زخارف دنیوی درگیر نشم... - حالا سررسید به ما رسید رسید، نرسید نرسید... - فکر کنم شام برسه به همه حاج‌آقا، حالا اگه کم اومد من و بچه‌های تدارکات نمی‌خوریم...  - بگردون شیرینی رو اگر مون...
آخرین مطالب
پیشنهاد سردبیر
انواع محتوا: بیشتر از چیزی که فکرش را می کردید!
چطور از شر اسکمرها (Scammers) در امان باشیم؟
بازاریابی ارزان در گوگل
ایمیل مارکتینگ B2B و مسئله بازگشت سرمایه
بهترین لوگوهای تاریخ کسب و کار
محبوب ترین ها
تبلیغات
  • تبلیغات بنری : 09031706847 (واتس آپ)
  • رپرتاژ و بک لینک: 09945612833

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه