برآورد مرکز تحقیقات سیاست (SCPR) در سوریه نشان داد که تا پایان سال 2014 زیان اقتصادی ناشی از جنگ در این کشور کاهش بیش از 19 میلیارد دلاری تولید ناخالص داخلی (GDP) از آغاز درگیریها در سال 2011 بوده است. بهگفته کارشناسان این مرکز، زیان اقتصادی سوریه در سالهای بعد نیز ادامه پیدا کرده و دهها سال زمان خواهد برد که اقتصاد این کشور جنگزده دوباره سامان پیدا کند.
نشریه گاردین مینویسد: اقتصاد و صلح ارتباط تنگاتنگی باهم دارند. اما اقتصاد در زمان جنگ و درگیری نیز میتواند نقش پررنگی در جنگها داشته باشد، چراکه بخش بزرگی از درگیریها در دنیای امروز بر سر تصاحب منابع بیشتر است.
سوریه نیز از این قاعده مستثنا نیست. جنگ سوریه درحالی وارد ششمین سال خود شده که بیش از 4/5 میلیون سوری بهعنوان پناهجو در کشورهای همسایه زندگی میکنند و نرخ بیکاری در این کشور عربی به 90 درصد رسیده است. اکنون ایجاد شرایط مناسب برای زندگی هم در مورد پناهجویان و هم مردمی که هنوز کشورشان را ترک نکردهاند، امری ضروری است.
ایجاد بهبود در وضعیت اقتصادی بخشهای گوناگون سوریه شکننده و درگیر جنگ شامل کسبوکارها، دولت و سازمانهای داخلی و بینالمللی میتواند و باید با پروژههایی صورت گیرد که برای معیشت و صلح جایگاه ویژهای قائل هستند.
درحالیکه مذاکرات صلح سوریه درجریان است، بحث درباره برنامهریزی برای بازسازی اقتصاد سوریه چندان دور از ذهن نیست. این بازسازی باید در وهله اول با تمرکز بر بهبود وضعیت معیشتی انجام شده و پس از آن بهتدریج پلهایی از مبدا سوریه به مقصد سایر کشورها بسازد.
جنگ در سوریه هنوز تمام نشده و برای رسیدن به نقطه پایان، سیاستمداران باید به یک راهحل دیپلماتیک برسند. اما بازسازی اقتصادی میتواند به تشنجزدایی کردن از درگیری در سطح منطقهای بینجامد و خطر دور شدن از صلح را نیز کاهش دهد.
اقتصاد قدرتمند چگونه باید باشد؟
1- کاهش ریسک دسترسی گروههای مختلف به سلاح با فراهمسازی منابع درآمدی جایگزین برای آنها و دادن امید، حس هدفدار بودن و ارزش به همه مردم بهویژه جوانان. کسی که شغل و درآمد باثباتی دارد، کمتر از سایرین در خطر گروههای مسلح است و سراغی از آنها برای استخدام شدن و پول درآوردن نمیگیرد. برای چنین جوانی زمانی حس هدفدار بودن وجود دارد که ببیند امکان مشارکت در اقتصاد کشورش را دارد و دیگر تحتتاثیر استدلالهای نظری قرار نخواهد گرفت.
2- ساختن پل میان جوامعی که از هم دور افتادهاند. این کار با گرد آوردن مردم برای رسیدن به یک هدف خاص امکانپذیر است و بهتدریج میتواند جمعیت بزرگی را از طریق تجارت بههم وصل کند. جوامعی که بهواسطه تجارت با هم در ارتباط هستند کمتر احتمال میرود که به روی هم شمشیر کشیده و جنگی را شروع کنند.
3- پاشیدن بذر اقتصاد «حامی صلح» که باعث میشود کسبوکارها و کارآفرینان علل درگیری شده و نسبت به اینکه چگونه عملکردشان باعث تشدید درگیریها یا کمک به حل تنش میشود، آگاهی پیدا کنند. برای مثال، آنها میتوانند کاری کنند که اشتغال یا زنجیره تامین به یک گروه اجتماعی خاص محدود نشود.
4- تشویق رهبران بخش خصوصی منطقهای به شکل دادن اقتصاد حامی صلح درحالحاضر و البته در بلندمدت ضروری است. بسیاری از فعالان حوزه کسبوکار همزمان رهبران جامعه شهری خود نیز هستند. این افراد معمولا از احترام بالایی برخوردار و انسانهایی قدرتمند و دارای شبکه ارتباطی گستردهای هستند. شنیده شدن صدای آنها برای خاموش کردن آتش تنش و دعوت همگان به گفتوگو باید اتفاق بیفتد. این اتفاق بهویژه درطول دوره خطرناک پس از امضای توافقنامه صلح یعنی زمانی که بیاعتمادی و حس انتقامگیری در سطح بالایی است باید رخ دهد.
رهبری و مدیریت چنین شرایطی بسیار حیاتی است و صاحبان کسبوکار در سوریه و منطقه نقشی مهم در بازی بعد از جنگ دارند. مدیریت درست حتی میتواند دهها هزار پناهنده را که اکنون به هر قیمتی حاضر هستند کشور جنگزده را به سوی زندگی بهتر ترک کنند، به سرزمینشان بازگرداند.
جنگ اکنون در سوریه ماهی 4/5 میلیارد دلار هزینه دارد اما حتی اقتصاد کشور جنگزدهای با این هزینه میلیاردی را هم میتوان با مدیریت درست پس از جنگ سروسامان داد. سختی بازسازی اقتصاد سوریه بر کسی پوشیده نیست اما این کشور میتواند با دریافت کمکهای فنی و مالی از همتایان خود راه سخت بازسازی اقتصاد پس از جنگ را پشت سر بگذارد. برنامه بازسازی اقتصادی در سوریه پس از جنگ محدودیتهایی نیز خواهد داشت اما با رعایت آنها درمدت زمان معقولی میتوان شاهد سوریهای قدرتمند بود.