خاطرهنویسی برای دهه فجر هر فردی از نسل گذشته را به یاد روزنامهدیواریهای آن دوران میاندازد. دورانی که معمولا موضوع انشای کلاس درس درباره خاطرات دوران انقلاب بود. مدارس تزیین شده و بزرگترها از خاطرات آن دوران برای کوچکترها میگفتند و آنها به مناسبتهای مختلف از آن استفاده میکردند. برگزاری مسابقات خاطرهنویسی در این دهه یکی از شیوههایی است که معمولا مدارس آن را برگزار میکنند، اما هیچ مدرسهای انتظار ندارد که کودکان 13 ساله از آن دوران خاطره داشته باشند. معمولا در بیشتر این مسابقات از کودکان خواسته میشود که پای صحبت بزرگترها بنشینند و خاطرات آنها را درباره انقلاب بازنویسی کنند.
در این راستا یکی از بانکهای دولتی به مناسبت دههفجر مسابقه خاطرهنویسی برای کودکان و نوجوانان برگزار کرده؛ مسابقهای که قرار است به برندگان آن سکه و کارت هدیه داده شود. اینکه بانک از این مناسبت برای ارتباط نزدیکتر با مشتریان خود استفاده کرده، شیوهای است که بسیاری از سازمانها سعی میکنند، به مناسبتهای مختلف از آن بهرهبرداری کنند. معمولا سازمانها سعی میکنند اگر میخواهند مسابقهای در راستای یک مناسبت برگزار کنند، به نوعی در موضوع یا در بخشهای مختلف آن مناسبت وارد بازی شوند تا مشتریان بتوانند از طریق آن رویداد با شرکت یا سازمان ارتباط برقرار کنند.
برای مثال یکی از برندها در نوروز سال گذشته از مشتریان خود خواسته بود که هفت عدد از حرف سین موجود در نام برند را از بستهبندیهای این شرکت جدا کرده و برای آن ارسال کنند و جایزه بگیرند؛ بازی جالبی که هم با مناسبت هماهنگی داشت و هم نام برند را درگیر مسابقه میکرد و مشتری مجبور بود هفت بستهبندی این محصول را بخرد تا بتواند در این مسابقه شرکت کند، اما شیوه بهکار برده شده توسط این بانک متفاوت از مابقی شرکتهای دیگر است.
موضوعات بیربط با مناسبت دهه فجر
این بانک به مناسبت دههفجر مسابقه برگزار کرده، ولی موضوعاتی که قرار است این کودکان و نوجوانان 13 تا 18 سال با آن خاطره بازی کنند، به این مناسبت ربطی ندارد. برای مثال موضوعاتی مانند خاطرات من و بانک، نخستین روزی که به بانک رفتهام و وقتی خواهرم یا برادرم از بانک وام ازدواج گرفت، برای خاطرهنویسی این نسل تازه در نظر گرفته شده است. موضوعاتی که معلوم نیست بانک با چه هدفی برای مناسبت دهه فجر انتخاب کرده است، در حالی که میتوانست مسابقهای با این موضوعات را در هر زمانی برگزار کند.
به هرحال شاید هر مشتری بتواند با موضوعات دیگر که به مناسبت دههفجر ربطی ندارند، ارتباط برقرار کند، ولی این کودکان 13 ساله چه خاطرهای میتوانند از زمانی که خواهرشان از بانک وام ازدواج گرفته، داشته باشند؛ آن هم وام ازدواج که برای خاطرهنویسی درباره آن به یک دفتر 40 برگ نیاز است. وقتی کودک این همه خبر از تاخیرها و صفهای طولانی مشتریان وامهای ازدواج در رسانهها میشنود، چطور میخواهد درباره آن خاطرهبازی کند؟
این مسابقه خاطرهنویسی مانند یک مسئله چندمجهولی مطرح شده و حل آن شاید برای خود کارکنان بانک دشوار باشد. مناسبت با موضوع مسابقه ربطی ندارد، موضوع مسابقه با گروه هدف ربطی ندارد، موضوع انتخابی با بانک ربطی ندارد و هزاران مسئله لاینحل دیگر که بانک باید به آنها پاسخ دهد ولی مطمئنا نخواهد داد.
با این تفاسیر اگر کودکی صادقانه از خاطرات خواهرش درباره سختیهای گرفتن وام ازدواج بنویسد و برای مثال بگوید که خواهرم چند وقتی است ازدواج کرده و هنوز موفق به گرفتن وام ازدواج نشده، باز بانک به او جایزه خواهد داد؟ به هرحال این عملکرد بانک نشان میدهد که بالاخره روابط عمومی این سازمان به ناچار باید در این مناسبت اقدامی انجام میداده و اسم خود را بهگونهای در یک آگهی مناسبتی ثبت میکرده است؛ چه راهحلی آسانتر و چه ایدهای دمدستیتر از برگزاری مسابقه خاطرهنویسی پیدا میشود؟