طراحی دوخت خوانده است. فوق دیپلم نقشهکشی صنعتی و لیسانس معماری هم دارد. کار تراش سنگهای مرمر را هم انجام میدهد. البته طراحی لباس کار اصلیاش است. دوخت لباسهای محلی را هم آموزش دیده است. در زمینه طراحی سنگ مرمر و تبدیل آن به انواع ظروف و وسایل تزیینی و غیره هم کار کرده است. خلاصه هر کاری که به نوعی حرف از ایده و طرح و طراحی در آن باشد و خوشذوقی و استعداد را بطلبد، به بانوی جوان کارآفرین امروزمان هم مربوط است. مهدیه مشکلگشا از شیراز از ایده شروع کارش میگوید و مسیر کسبوکارش و آیندهای که در نظر دارد.
در بازار وکیل شیراز و با دیدن لباسهای ترکی و چین و واچینهایشان به ذهنش میرسد که چرا نباید روی این لباسها کار کند. حالا که طراحی دوخت هم خوانده و خلاصه تجاربی در این زمینه دارد، بهتر است به این سمت و سو برود. هم کار و بار خوبی است و هم به نوعی توجه به سنتهای ایرانی. به همین دلیل میرود سراغ آموزشهای لازم در این حوزه. یکی دو سال بعد مغازهای اجاره میکند و خلاصه الان هشت سال است در این زمینه کار میکند؛ یعنی از 22سالگی چون الان 30ساله است و پر از انرژی برای پیشبرد کسبوکارش. خودش توضیح میدهد که چون طراح لباس عروس بوده به سمت طراحی مجدد و نوآورانه از این لباسهای سنتی رفته است. میگوید: لباس ترکی در بازار تا 2میلیون تومان عرضه میشود اما من تنها با 600هزار تومان آن را میفروشم. زیرا از پارچههای ساده و خوشرنگ استفاده میکنم؛ از پارچههایی که کمترین هزینه اولیه را ایجاد کنند تا هنگام فروش هر کسی بتواند آنها را خریداری کند و تنها مختص خریداران اندکی نباشد.
برای شروع مزونی در بازار وکیل ایجاد میکند و به این کار میپردازد. اما خانواده مخالف هستند. میگویند تو طراح لباس عروس هستی و چرا میخواهی به این لباسهای محلی بپردازی. انگار که این لباسها اهمیتی نداشته باشند. اما او عزمش را جزم میکند که این کار را انجام دهد. هر چند چندین بار مشکلاتی را تجربه میکند. مثلا همسرش با داشتن و اداره مغازه از طرف او مخالفت میکند و زحماتی که برای اداره این مکان کشیده کمرنگ میشود و در نهایت مغازه بسته میشود. اما افتادن در مسیر کارآفرینی و کسبوکار لذتی دارد که نمیتوان به سادگی از کنارش گذشت. اینکه جوان هم باشی و نیروی جوانی را هم چاشنی کار کنی و راهت را هم شناخته باشی، به سختی میشود رأی تو را زد. همین امر هم موجب میشود که مشکلگشا به فکر مشکلگشایی از مشکلاتش بیفتد و راههای دیگر را هم امتحان کند.
آغازی دیگر در راهی دیگر
دوباره شروع میکند و این بار با ایدههای جدیدتر؛ ایدهای مانند اضافه کردن طرحهای سنتی لباسهای محلی به مانتوهایی که کاربرد مجلسی، خیابانی و غیره دارند. مانتوهایی که با کمترین هزینه طرحی متفاوت را ارائه و تمایزی برای صاحب خود ایجاد میکنند که در بازار یافت نمیشود. کیف و کفش با طرح سنتی هم در همین حوزه کار میکند: سراغ کفشفروشها رفتم و طرحهایم را که روی کفش پیاده کرده بودم، نشانشان دادم. مثلا پارچه و طرح ترمه را به کفشها اضافه کرده بودم، اما کفشفروشها حاضر نبودند حق و حقوقم را آنچنان که باید بپردازند.
از کفشفروشها دلسرد میشود، اما از کسبوکارش نه. به همین دلیل ادامه میدهد. سراغ طلا و جواهر میرود. طرحهای سنتی را با طلا تلفیق میکند که به اصطلاح با لباسها ست باشند. حتی روسریهایی با این ظرایف تولید میکند. در واقع روسریهایی که اغلب از پاکستان و افغانستان وارد میشوند این بار توسط این دختر جوان و خوشذوق، رنگ و روی تولید ایرانی را به خود میبینند. چند کارگر استخدام و نقاشی روی پارچه را آغاز میکند. با خانمی که 70کارگر داشته مذاکره میکند و آنها کار ملیلهدوزی و مهرهدوزی روی روسریها و پارچهها را برایش انجام میدهند.
وقتی فکر میکنم که یک دختر بیست و چند ساله چقدر باید انگیزه داشته باشد که با همه مخالفتهای خانواده و همسر و مزاحمتهای عرصه کسب و کار زنان باز اینقدر با انگیزه جلو رفته است، بیشتر تحسینش میکنم. این دختر شیرازی ما اینقدر خوب کار کرده و اینقدر ایده به اصطلاح رو کرده که به راحتی بتوانیم بگوییم کارآفرینی تماما ایرانی است.
هزار و یک ایده دیگر هم در ذهنش دارد. بعضیها را هم عملی کرده است. یکیشان کار روی سنگ مرمر است. صفحه شطرنج را از جنس مرمر ساخته و آباژور و ساعت و دستبند و غیره. سرویس پذیرایی هم در زمره همین کارهای خوش آب و رنگ است که با ذوق بسیاری از آن یاد میکند و حتی برای بازاریابی برای این کالا که با سرمایهگذاری میلیاردی چند سرمایهگذار انجام شده، تا کشورهای حوزه خلیج فارس هم رفته است و بازار آینده این کار را بسیار مساعد و مناسب توصیف میکند. 18نفر در حوزه سنگ با آنها همکاری میکنند. خیلی با آب و تاب این موضوع را بازگو میکند و لهجه راحت و کشدار شیرازیاش اینجور مواقع خیلی به دل مینشیند. فکر میکنم از متن این گزارش بسیار پیدا است که این دختر شیرازی، چهرهای تحسینبرانگیز بوده برایم! دلیلش هم برمیگردد به کاری که میکند یعنی زنده کردن رگ و ریشههای سنتهایی که اگر به راحتی از کنارشان بگذریم ممکن است چند صباحی دیگر زنده نمانند.
بهروز کردن رنگ و بوی سنتیها
لباسهای سنتی ظرفیت بهروز شدن را دارند. ظرفیت این مسئله را دارند که با نوآوری و تلفیق طرحهایشان به طرحی جدید و امروزیپسند تبدیل شوند. مشکلگشا این جملات را که میگوید همزمان به آینده روشن این کسبوکار هم اشاره میکند؛ اینکه این اتفاق در مورد سایر لباسهای محلی در دیگر مناطق ایران هم میتواند بیفتد. زیرا چیزی که در این زیاد است تنوع اقوام و فرهنگها است که هر کدام هم پوشش ویژه خود را دارند که اگر بهروزآوری شوند، بازار خوبی برایشان وجود دارد. وقتی از او میپرسم که طرحهای سنتی چه جایگاهی میتوانند در لباسهای مردانه داشته باشند و آیا ایدهای برای این نوع طراحیها دارد یا نه میگوید: تاکنون به این مسئله فکر نکرده بودم و بیشتر لباسهای زنانه را مدنظر داشتم. اما مطمئنم که طرحهای سنتی را میتوان با طرحهای لباسهای مردانه امروزی هم تلفیق کرد. میگوید که حتما به این ایده بیشتر فکر خواهد کرد.
بازار مانتوها را هم مدنظر دارد. برنامههای زیادی در سر دارد. زیرا که حالا اشتیاق افراد را به طرحهایش دیده است. به همین خاطر هم هست که میخواهد با جداسازی کارها یعنی با جدا کردن بخش خیاطی از بخش طراحی و اختصاص فضای مناسب به هر یک از این مسائل، سالنی درخور تهیه کند و با استخدام نیروی کار ماهر طرحها و ایدههایش را گسترش دهد. حالا میخواهد سراغ چارقدهای سنتی هم برود؛ چارقدهایی که شاید بشود با 8هزار تومان هم خریداریشان کرد اما با کمی کار و انجام طراحی جدید تا 450هزار تومان قیمت پیدا میکنند. کسبوکارهایی که میتواند زنان و حتی مردان زیادی را صاحب شغل و درآمد کند.
به همین دلیل طراحان خاص و کسانی که بتوانند گلدوزیهای خاصی را انجام دهند، مدنظر هستند. زیرا معتقد است که این طراحی و دوخت امری تخصصی است که هر کسی نمیتواند انجامش دهد.
حالا میخواهد این کسبوکار آیندهدار و البته نان و آبدار را بیش از پیش گسترش دهد. دیگر خانواده تلخندی به او نمیزنند. حالا تحسینش هم میکنند. میگوید: میخواهم در پله نخست از خانوادهام برای اداره کارگاه استفاده کنم. چون برای شروع کار و ملاحظاتی که آغاز هر راهی با آن روبهرو است، خانواده حامیان بهتری هستند. میگوید نیروی ماهر برای انجام کارها و خانواده برای اداره کارگاه و حمایت روحی و روانی لازمه کار است.