برنامه استراتژیک الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامه ریزی شده، بهره برداری و تخصیص منابع و تعاملات سازمان با بازارها، رقبا و دیگر عوامل محیطی است. استراتژی و استراتژی سازی به عنوان یکی از مهم ترین نقش های مدیریتی اهمیت روز افزونی را در سازمان ها و بنگاه های اقتصادی و غیر اقتصادی به خود اختصاص داده است.
به وجود آمدن پست مدیریت برنامه ریزی استراتژیک در بسیاری از سازمان ها و تأسیس انبوه شرکت هایی که برنامه ریزی استراتژیک را به عنوان خدمت اصلی خود به صاحبان کسب و کار ارائه می دهند، گویای افزایش اهمیت مفاهیم استراتژیک برای مدیران و سازمان ها است.
به موازات این اهمیت، محبوبیت برنامه ریزی استراتژیک نیز از زمان مطرح شدن آن به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دسترس مدیران، به نحو چشمگیری در حال افزایش بوده است. این مطلب با هدف تعیین تأثیر تعهد مدیران در اجرای استراتژی بازاریابی شركت ها بر عملكرد سازمانی ارائه می شود.
نتایج تحقیقات انجام گرفته نشان می دهد تعهد مدیران به اجرای استراتژی های بازاریابی بر عملكرد سازمانی تأثیر دارد، به طوری كه تعهد مدیران به اجرای استراتژی های سازمانی، 8/12درصد واریانس عملكرد سازمانی را تبیین می كند. همچنین تعهد مدیران به عواملی همچون فلسفه مشتری، یكپارچگی و كنترل وظایف اصلی بازاریابی، جمع آوری اطلاعات كافی در زمینه بازاریابی و روش استراتژیك بستگی دارد.
پژوهشی که در سال 2007 از سوی مؤسسه مشاوره مدیریت صورت گرفته است، نشان می دهد در میان 25 ابزار اصلی و عمده در اختیار مدیران برای راهبری کسب و کار، برنامه ریزی استراتژیک محبوب ترین گزینه ممکن است.
با وجود اهمیت و محبوبیت برنامه ریزی استراتژیک که سبب افزوده شدن قطر پرونده های برنامه ریزی استراتژیک سازمان ها شده است و نیز توسعه مفاهیم نوین و مدل هایی که مدیران را در طی کردن فرآیند برنامه ریزی استراتژیک یاری می کنند، همچنان آمارهای جالبی از عدم کارایی و شکست در طرح های استراتژیک به چشم می آید.
این عدم کارایی ناشی از نگرش یکسویه و ایستا به برنامه ریزی استراتژیک و خلاصه کردن این مفهوم در تدوین استراتژی است؛ فرآیند مدیریت استراتژیک فارغ از نگرش جامع بدان یا محدود کردن آن به یک حوزه وظیفه ای سازمان، فرآیندی پویاست که در نتیجه کنش و واکنش های متوالی میان برنامه ریزان و مجریان به پیش می رود و با تدوین مجموعه ای از گزاره های راهبردی به پایان نمی رسد.
هر استراتژی برای حصول اهدافی که در مرحله استراتژی سازی به عنوان فلسفه و چیستی آن مطرح شده اند، نیازمند پیاده سازی و نهادینه شدن در بستر سازمانی است، بنابراین نه تنها باید به هنگام استراتژی سازی از فرآیند های علمی بهره برد، بلکه باید در طی پیاده سازی استراتژی با تکیه بر مبانی علمی و عملی توام، نیل به فلسفه اتخاذ استراتژی را ممکن ساخت.
این گونه آمارها به وضوح نشان می دهد که پیاده سازی و اجرای استراتژی به مهم ترین عامل در اداره سازمان ها تبدیل شده است و از این حیث می تواند مبنای ایجاد مزیت رقابتی برای سازمان هایی باشد که از مهارت و توانایی کافی برای اداره فرآیند اجرای استراتژی برخوردار هستند.