یک مدیر ارشد بازاریابی به توانایی برنامهریزی و اجرای استراتژی کسبوکار در جزییات و تصویر کلی نیاز دارد. راه ایجاد بهترین استراتژی بازاریابی، دانستن این است که بازار از ابزارهای بازاریابی مانند تجزیه و تحلیل و سنجش استفاده میکند. با یک درک قوی از روند بازار، شما میتوانید یک استراتژی هدفمند برای رسیدن به اهداف خود را توسعه دهید.در واقع میتوان گفت که اگر مجموعهای از آگاهیها و اطلاعات منظم درباره یک یا چند موضوع را علم بنامیم و مهارت به کارگیری علم در صحنه عمل نیز هنر باشد، استراتژی، آگاهیهای منظمی است که نحوه به خدمت گرفتن قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی را برای رسیدن به هدفهای مورد نظر نشان میدهد.
بنابراین استراتژی علم است، اما همه کسانی که از علم استراتژی آگاهی دارند، قادر نیستند آن را به کارگیرند، فقط کسانی که مهارت کافی در این زمینه دارند، میتوانند از استراتژی استفاده کنند، پس به یک معنا، استراتژی نوعی هنر است.
خلاصه آنکه استراتژی هم علم و هم هنر است.یک بازاریاب درمسیر موفقیت به خوبی میداند که استراتژی، فن و علم توسعه و به کارگیری قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ملت، هنگام ثبات و پیشرفت یا در زمان رکود، کاری است به منظور تامین حداکثر پشتیبانی از سیاستهای کلی و افزایش احتمال دستیابی به نتایج مطلوب برای کسب حداکثر پیروزی و حداقل شکست.
استراتژی در معنای قدیمی خود به مفهوم به کارگیری همه امکانات کشور برای دست یافتن به هدفهای نظامی بود، اما به تدریج استراتژی از بعد نظامی محض، فاصله گرفت و در حال حاضر اهداف نظامی، بخشی از اهداف ملی یک کشور را تشکیل میدهد. یک بازاریاب در مسیر موفقیت میداند که برنامه پیشبینی اقداماتی است که برای دستیابی به هدف خاصی انجام میگیرد. پیشران برنامهها زمان است و این با استراتژی که توسط فرصت به پیش رانده میشود ماهیتا متفاوت است.
بدین ترتیب مقایسه استراتژی با برنامهریزی درازمدت اصولا امری بیمعناست. برنامهریزی یک فرآیند است که با یک ترتیب منطقی و بهصورت گام به گام اهداف مورد نظر را دنبال میکند، در حالی که استراتژی یک فرآیند نیست. استراتژیها با بروز فرصتها معنا پیدا میکند و با از بین رفتن آنها معنای خود را از دست میدهد. بنابراین بهتر است این چنین توضیح داده شود که دیگر چیزی به نام برنامهریزی استراتژیک وجود ندارد.
یک بازاریاب مادامی که اقدامات خود را بر مبنای پیشبینی آینده متکی ساخته و اقدامات لازم برای تحقق آن را در ابعاد زمانی مختلف، به طور مثال فصلی و ماهانه برآورد و تنظیم کند، این کار یک برنامهریزی است؛ حتی اگر عوامل مساعد یا نامساعد و عوامل موافق و مخالف داخل و خارج سازمان را تحت عناوینی مانند فرصت، تهدید، قوت و ضعف در جدولی نوشته و در برنامهریزی خود لحاظ کرده باشد. یک بازاریاب در مسیر موفقیت به خوبی میداند هنگامی که صرف نظر از آهنگ زمانی، صرفا با درک یک فرصت، حرکتی برای تحقق منافع آن آغاز شود، اقدامات او ماهیتا یک استراتژی است.