امروز با یکی از دوستانم در مورد بررسی چیزی که به آن «شش شیوه بارز فعالیت» می گویم، مباحثه ای دلچسب داشتیم. این بررسی براساس بیش از 5 سال سابقه تحقیق در زمان مربیگری و آموزش به هزاران نفر از افراد حرفه ای در سراسر دنیا انجام شده است و هدف آن شناساندن شیوه غالب، بارز و مقدم افراد به منظور رسیدن به اهداف کاری و زندگی و ارزیابی کمک به درک شیوه طبیعی و ذاتی افراد برای فعالیت است.
اصلی ترین منفعت تشخیص شیوه غالب فعالیتی ما این است که بهتر قدر خود و تفاوت های مان را خواهیم دانست و با پذیرش این تفاوت ها به حمایت از آنچه برای مان مهم است خواهیم پرداخت. زمانی که می توانیم کار و محیطی پیدا کنیم که به ما اجازه نهایت استفاده از شیوه فعالیتی مان را می دهد، شادی، پاداش و مشغله بیشتری را در حیطه کاری تجربه خواهیم کرد.
علاوه بر آن هنگامی که از عدم باور شیوه کاری خود در محل کار مطلع شویم، گزینه بزرگتری در مورد تصمیم گیری خواهیم داشت (به دلیل اینکه هنگام نیاز به سرکوب خودِ واقعی به منظور رسیدن به موفقیت، شرایط کاری بسیار دردناک و سبب تضعیف روحیه می شود.)
به عنوان مثال 18 سال پیش در یک شرکت بازاریابی مستقیم به عنوان نایب رئیس فعالیت می کردم. تیم مدیریت شامل تمامی نائبین رؤسا و افرادی با رتبه بالاتر، خارج از دفتر کاری گرد هم می آمدند و آزمایش Myers-Briggs را انجام می دادند و در مورد نتایج و پیامدها بحث می کردند. نتایج من نشان دهنده آن بود که یک شخص ENTJ هستم (Extraversion + Instuition + Thinking + Judging یا برونگرا + بابصیرت + متفکر + قضاوتگر)، اما زمانی که تا حد ممکن به تمامی سؤالات به صورت صادقانه پاسخ دادم، احساس کردم جنبه های کلیدی ENTJ در حقیقت بیانگر صفات درونی من نیستند.
سپس به فرد زمینه ساز این آزمایش نزدیک شدم و احساسات خود مبنی بر دقیق نبودن بازتاب نتایج آزمون را با او در میان گذاشتم و از وی پرسیدم آیا او در مورد چرایی این موضوع دیدگاهی دارد یا خیر. من به تمامی سؤالات تا حد امکان با صداقت کامل پاسخ داده بودم.
او پاسخی داد که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد. وی اشاره کرد برخی اوقات در زندگی و مشاغل مان به صورت ناخودآگاه خود، شیوه ها، رفتار و حتی اعتقادات مان را به منظور تطبیق با شرایط تغییر می دهیم تا به فرهنگ غالب و مورد قبول و به «یکی از افراد تیم» بدل شویم. طبیعتاً این حرف صحیح است و ما نشانه های این تغییرات را در اجتماع و تجارت مشاهده می کنیم.
مطلب مرتبط: 50 هدف کاری و شخصی در سال جدید
یکی از نکات جالب دیگر اشاره او به این موضوع بود که تقریباً تمام تیم رهبری شرکت، ENTJ بودند و احتمال اینکه من به صورت ناخودآگاه خود را برای تطبیق با آنها تغییر داده ام، بسیار زیاد است.
این حرف به صورت کلی توضیح این مسئله بود که چرا این شغل و فرهنگ برای من، به صورت احساسی و روانشناسانه، بسیار چالش برانگیز است.
مروری سریع بر صحبت های من با دوستم می کنیم. در زندگی، او نقش یک محقق بسیار فعال را بازی می کند، اما نتایج نشان داد که او یک شخص «تلاشگر» است. در طول صحبت تمایل شدید او برای تحقیق عمیق در اطلاعات، استراتژی ها و ایده ها در مورد زندگی او و خانواده اش بیشتر و در نهایت مشخص شد، این روشی برای کمک به او در جهت تلاش برای انجام کار درست و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خانواده و حمایت از آنها در راه هایی است که باعث افتخار و سربلندی وی می شوند.
وی افزود: «در این ارزیابی متوجه شدم کارهای بسیار زیادی را بدون «مفهوم»" انجام می دادم. در حالی که داشتن شغلی که برای دیگران پرمفهوم باشد را دوست دارم، اما این را هم می دانم که در نهایت برای خودم اهمیت چندانی نخواهد داشت. برای سالیان سال بر روی یک آنالیزگر خون کار می کردم و با آن مشکلی نداشتم و می دانستم در نهایت به دیگران کمک خواهد کرد، اما این به مفهوم کمک مستقیم به دیگران نبود.»
من این نقطه نظر در مورد «مفهوم کار» را زیاد می شنوم. افراد عموماً ایده «یافتن مفهوم» در کار را بد تعبیر می کنند. تصور آنها این است که اگر تأثیر بزرگ و مستقیمی بر دیگران نداشته باشند، کاری که انجام می دهند بی مفهوم است.
اما یافتن «مفهوم» و هدف در کار می تواند اشکال مختلفی داشته باشد و الزاماً نباید به منظور کمک مستقیم و رودررو برای مردم باشد.
اگر در معناداربودن کار خود شک دارید، از این چهار روش سریع برای تشخیص چگونگی معناداری و هدفمندی کار در زندگی خود استفاده کنید:
1. این شغل به من و خانواده من کمک می کند
ما نباید برای انجام کاری بامفهوم حتماً بر روی هزاران نفر از مردم تأثیرگذاری داشته باشیم. فراهم کردن غذا، کمک به فرزندان برای دستیابی به آرزوهای تحصیلی، کمک در پرداخت ملزومات پزشکی فردی نیازمند، بردن خانواده به یک تعطیلات خاطره انگیز و غیره همگی به همراه پولی که به دست می آورید برای شما و خانواده شما پرمفهوم است.
2. این شغل شرایط استفاده از استعدادهای من را فراهم کرده است
استفاده از استعدادها و مهارت های تان در کار، یکی دیگر از روش های ساخت مفهوم است. تجربه و توانایی های شما در یک راه کاملاً خاص و قدرتمند، گرد هم جمع شده اند و شما را در محیط کار به نسبت دیگران بسیار ارزشمند خواهند ساخت. از استعدادهای خود نهایت استفاده را ببرید.
3. این شغل از مفهومی بزرگ تر حمایت می کند
همانطور که دوست آنالیزگر من اشاره کرد، می داند که در نهایت به مردم کمک خواهد کرد. وظایف بیشتر افراد بر روی تعریفی بسیار دقیق و وظیفه ای کلیدی متمرکز است. هر کاری که انجام می دهیم سبب ایجاد تأثیری موج گونه است که از یک تصویر بزرگتر حمایت می کند. تنها به این دلیل که تمرکز شما بر روی یک مفهوم بسیار دقیق است به این معنا نیست که بر روی مفهومی بزرگ تر و اثرگذار کار نمی کنید.
4. این شغل به من اجازه می دهد خودم باشم
همان طور که ماریا نمت (Maria Nemeth) در کتاب «انرژی پول (The Energy of Money)» می نویسد «هنگامی که آنچه «ما»ی واقعی را تعریف می کند تشریح کنیم درخوشحال ترین حالت خود هستیم. در واقع زمانی که به اهداف زندگی خود شکل می دهیم و در عین حال در کمک به زندگی دیگران ایفای نقش می کنیم به این حالت نزدیک شده ایم.»
زمانی که می توانید شخصی باشید که واقعاً هستید و از استعداد ها و مهارت های خود نهایت استفاده را ببرید، حقیقتاً مفهومی واقعی در کار شما وجود خواهد داشت؛ شک نکنید.