گزارش ویژه هاروارد بیزینس از مدل های مدرن کسب درآمد / نگاه خطی در برابر نگاه غیرخطی

معلوم نیست نخستین بار چه کسی این باور را در ذهن بشر ایجاد کرد که کسب پول نیازمند صرف زمان است و هرچه پول بیشتر بخواهیم، باید بیشتر زمان مان را از دست بدهیم. این یک مدل خطی است که کسب درآمد را به صرف زمان پیوند می زند.

بر اساس نظرسنجی سال 2007 یک مؤسسه وابسته به بخش تحقیقات بازار دانشگاه هاروارد، بیش از 72.6 درصد مردم معتقدند ساعت کاری بیشتر برابر با پاداش بیشتر است. درحالی که تنها 2.9 درصد مردم معتقدند که به طور واقعی می توان با کار کمتر پول بیشتری کسب کرد. بقیه شرکت کنندگان نیز نظری در این مورد نداشتند.

همین نظرسنجی ساده نشان می دهد که چقدر تفاوت نگرش در میان مردمانی که کنار هم و با هم زندگی می کنند، وجود دارد. در این ایده با توجه به تحقیقات اخیر بخش اقتصاد دانشگاه آکسفورد ایده جدید مطرح خواهد شد. ایده مورد نظر نگاه غیرخطی به فرآیند کسب وکار است. در این دیدگاه جدید کسب ثروت یا درآمد در بازار آزاد نیازمند تفکر بهتر و خلاقانه تر خواهد بود. این دیدگاه نوین نیازمند متفکرانی است که مهارت بالایی در شناسایی کاستی های شرایط موجود و طراحی راه حل های مناسب داشته باشند.

متفکرانی که از دل چنین رویکردی بیرون می آیند به هیچ وجه مرزی برای ایده پردازی قائل نیستند. در واقع این تصور که پرورش ایده حد و میزان معینی دارد که در ارتباط با شرایط متغیر زمانی-مکانی است حاصل نگاه خطی و تک بعدی به دنیای کسب وکار است.

به منظور آگاهی بهتر از تفاوت میان متفکران اقتصادی باورمند به چندبعدی بودن دنیای کسب وکار و گروه مقابل شان بهتر است به یک مثال عینی اشاره کنیم. شبکه مجازی فیس بوک حاصل نگاه چندبعدی موسس آن به عرصه خدمات و کسب وکار مدرن است. در واقع اگر زاکربرگ از شیوه های مرسوم پیروی می کرد و به دنبال موفقیت کلاسیک بود، شاید الان در خوشبینانه ترین حالت ممکن یکی از کارمندان اپل یا مایکروسافت بود، اما با تغییر سبک بازی از مدل یکسویه به این نتیجه رسید که راه های دیگری هم برای کسب موفقیت وجود دارد؛ راه هایی که لزوما متضمن صرف بیشتر وقت نیست و حتی می تواند آسایش بیشتری را نیز به ارمغان بیاورند.

با نگاهی مختصر به گوشه  و کنار حوزه کسب وکار مثال های بسیاری از شیوه فکر متفاوت مشاهده خواهیم کرد. به طور مثال نحوه نگاه برند Mec به حوزه بازاریابی. این برند در زمینه تهیه لوازم کوهنوردی فعالیت دارد. با این حال برخلاف بسیاری از همکاران خود به جای تکیه بر شیوه های سنتی تبلیغات یا صرف نظر از حوزه بازاریابی دست به خلاقیت نوینی زده است. استراتژی این شرکت روی حضور در شبکه های اجتماعی تمرکز دارد. دلیل اصلی این نگاه نیز ساده است؛ این حوزه ها بیشترین نتیجه را به دست داده و در عین حال هزینه چندانی نیز در پی ندارند. هنگامی که به جوایز متعدد Mec در زمینه بازاریابی و برندسازی توجه کنیم، ارزش عملکرد متداوم آن بیشتر خودنمایی خواهد کرد.

الهام گیری از روش فعالیت برندهای بزرگ شاید در نگاه نخست کار ساده ای باشد، اما هنگامی که وارد میدان عمل شویم بسیار پیچیده تر به نظر می رسد. برای شروع کار بهتر است به پرسشی ساده پاسخ دهید. به این فکر کرده و جوابی برای آن تهیه کنید: آیا رئیس برندی مانند توییتر، نایک یا آئودی لزوما بیشتر از یک کارآفرین معمولی تلاش می کند؟

اگر به عنوان یک فرد تازه کار مقاله حاضر را مطالعه می کنید، عمل بر اساس مدل چندوجهی و غیرخطی نیازمند تمرین چندان زیادی نیست. تنها تداوم در این راه شما را به دستاوردهایی فراتر از انتظارتان خواهد رساند. این دقیقا همان بخشی است که برای اغلب افراد سخت و دشوار می کند. ایده های مناسب می تواند یک شبه به ذهن شما برسد. در واقع بیشتر افراد متفکران ماهری هستند، فقط حوصله پیگیری ایده های شان را ندارند. اگر شما اندکی برای ایده های تان ارزش قایل شده و پیگیر تحقق شان باشید، می توانید تحولی شگرف نه تنها در زندگی شخصی تان بلکه در عرصه کسب وکار ایجاد کنید.

نکته پایانی که باید به آن اشاره کرد، تفاوت میان برنامه ریزی کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت در دیدگاه خطی و غیرخطی است. اصولا برنامه میان مدت یکی از دستاوردهای تحولی است که در نگاه های یک سویه و تک بعدی ایجاد شده است. به این ترتیب در نگاه غیرخطی می توان حد وسط هایی را میان امور مختلف ایجاد کرد تا در راستای دستیابی به اهداف شما را یاری دهند. این در حالی است که در دیدگاه کلاسیک میان کوتاه مدت و بلندمدت شکافی پرنشدنی وجود داشته است.