در حالی که این روز ها تنش جنگ در میان دولت ها بالا می گیرد، مرور تاریخ ضرورت می یابد. جنگ یا به طور کلی خشونت همواره نقش عمده ای در روابط اجتماعی ایفا کرده است. جنگ، این پدیده اجتماعی تاریخی، فرآیندی است که به موجب آن یک نهاد اجتماعی مثلا یک کشور، به شکلی فیزیکی یا حتی نمادین با هدف حصول اطمینان از اینکه نهادی دیگر در جهت تامین منافع آن است یا خیر به جریان می افتد.
این فرآیند، دفاع از منافع مختلفی از جمله سیاسی، اقتصادی، ارضی، مذهبی و... است اما دلیل جنگ هرچه باشد، هرگز نمی تواند به طور کامل از اقتصاد جدا باشد، چرا که از زمان های دور جنگ ابزاری است برای دست یافتن به ثروت. جنگ یا به طور کلی تر، خشونت همیشه در طول تاریخ نقش مهمی را در روابط بین کشورها بازی کرده است.
جنگ هرگز در تاریخ سازنده نبوده و غیر از تلفات انسانی و نادیده گرفتن حقوق بشر که همیشه از سوی فعالان حقوق بشر نکوهش شده و مورد سرزنش قرار گرفته، خسارات اقتصادی و تاثیرات جهانی آن هم غیر قابل چشم پوشی است. در این مطلب به درس هایی اشاره می کنیم که می توان با مرور جنگ جهانی دوم بیاموزیم.
جلوی خشونت باید ایستاد
در سال 1938، امضای توافقنامه مونیخ بخشی از چک اسلواکی را به سلطه هیتلر درآورد. این توافقنامه را فرانسه، ایتالیا، بریتانیا و آلمان امضا کردند. در واقع فرانسه و بریتانیا با اجتناب از جنگ و امضای این توافقنامه به آزاد شدن بخشی از سرزمین چک اسلواکی کمک کردند و همین موضوع باعث بیشتر شدن اشتهای هیتلر برای فتح دنیا شد.
ملت ها را تحقیر نکنیم
در پایان جنگ جهانی، این کشور آلمان بود که در ابتدا تنها مسئول جنگ افروزی شناخته شد. این کشور با تحقیر ملت های دیگر آتش جنگ را روشن کرد. آلمان بخشی از قلمرو خود، یعنی تمام امپراتوری استعماری خود را از دست داد. این کشور همچنین باید غرامت قابل توجهی را بابت جنگ پرداخت می کرد. این موضوع باعث خشم ملی آلمان نسبت به همسایگانش شد.
جنگ هرگز پیروز نیست
در ابتدای جنگ جهانی دوم، ارتش فرانسه از قدرت خود مطمئن بود. آنها سربازان خود را با جمله رمانتیک گل به جای اسلحه تعلیم داده بودند، در حالی که این جمله واقعیت نبود و فقط یک تعبیر عاشقانه بود. ارتش آلمان هم تنها چند ماه طول کشید که از اشغال فرانسه دست برداشت.
تلاش های دیپلماتیک
نیکلاس برنز، معاون روابط بین الملل در امور سیاسی در طول دوره دوم ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش گفت: «حتی زمانی که روابط بین دو کشور بسیار بد است، همیشه راه حل های دیپلماتیک می توانند کمک کننده باشند و اوضاع را بهبود بخشند.» برای این کشور ها خلاقیت دیپلماتیک همیشه باید رو به جلو باشد و این چیزی است که در جنگ جهانی دوم از دست رفته بود.
بهانه دست کشور ها ندهیم
ترور آرشیدوک فرانسوا فردیناند در سارایوو در 1914 بهانه ای برای شروع جنگ جهانی بود. در واقع اتریش، مجارستان و صربستان تنها منتظر یک بهانه برای اعلام جنگ بودند. این عمل امروزه هم واقعیت دارد. به عنوان مثال کشوری برای استفاده از سلاح های کشتار جمعی با بهانه جویی کشوری دیگر را متهم می کند، حتی اگر از این مورد مبرا باشد.
ترس بهترین مشاور است
دو جنگ جهانی اول و دوم با دشمنی مخالفان در برابر یکدیگر آغاز شد. اگر آنها اندکی ترس از دشمنان خود داشتند این احتمال وجود داشت که هیچ گاه اینقدر سریع وارد جنگ نشوند.
نقش سازمان های بین المللی را دست کم نگیریم
ایجاد سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم تصمیم مهمی بود که باعث شد خیلی از مسائل بین المللی میان کشور ها حل شود. ایجاد این سازمان عامل مهمی در اجتناب از دشمنی بین کشور های مختلف بود.
مردم همیشه عاقل نیستند
گاهی اوقات مردم از عقل خود استفاده می کنند اما همیشه این گونه نیست. در آلمان نازی هیتلر موفق به کسب 30درصد از آرا در انتخابات پارلمانی شد که منجر به قرار گرفتن اودر سمت صدراعظمی آن کشور شد. در واقع مردم آلمان با رأی دادن به هیتلر، به او و اقداماتش مشروعیت بخشیدند.
همچنین در طرفی دیگر، هنگام امضای توافقنامه مونیخ، مردم فرانسه و انگلیس جشن پس از مصالحه گرفتند، اما پس از آن بود که یک گام دیگر به جنگ جهانی دوم نزدیک شدند.
در پروپاگاندا هیچ محدودیتی وجود ندارد
هیتلر برای انتقال ایده خود به مردم آلمان، استفاده ابزاری انبوهی از تبلیغات کرد. او با تکیه بر اسطوره سازی، خود را وابسته به حزب چپ و جمهوریخواه نشان می داد. هیتلر هرگز موافق بحث دوسویه نبود و سعی می کرد با استفاده از جنبه های تبلیغات کار خود را به انجام برساند.
از تاریخ درس بگیریم
تاریخ همیشه تکرار می شود. اشتباهات تاریخ ابدی هستند و پشتیبان خوبی برای کشور ها. اگر دولت ها از اشتباهات گذشته درس بگیرند، بسیاری از مشکلات در سطح ملی و بین المللی به وجود نمی آید.
مراقبت توهمات باشیم
تا به حال چقدر توهمات شما درباره افراد درست بوده؟ کارشناسان و محققان می گویند که دیدگاه افراد در رابطه با موضوعی با گذر زمان احتمالا تغییر می کند. غالبا می گویند جنگی که تلفات نداشته باشد خوب است و پیامد منفی به بار نخواهد آورد، اما با مشاهده حوادثی که در جنگ جهانی دوم رخ داد، باز هم می توانیم بگوییم جنگ فقط ابزاری برای نشان دادن قدرت و بهترین راه حل بوده است؟
جنگ برای اقتصاد خوب نیست
چه کسی می گوید جنگ محرک اقتصادی است؟ آنچه تاریخ نشان داده، پس از هر جنگی همه جا با خاک یکسان شده ، ویرانی کشور ها فقط باقی مانده و مردمی آواره شده اند. جنگ شاید فقط به خاطر هزینه های کوتاه مدتی که ایجاد می کند، به تحریک بخشی از اقتصاد منجر شود، اما بقیه بخش ها معمولا تحت تاثیر قرار می گیرند و زخمی می شوند. تاریخ ثابت کرده که هیچ کشوری از جنگ منفعت اقتصادی نبرده و جنگ هیچ گاه محرک اقتصادی ملتی نبوده است.