قریب به سه قرن پیش وقتی یک جوان یونانی فریاد زنان از حمامی عمومی بیرون پرید و گفت «یافتم، یافتم»، همگان تصور کردند او یک دیوانه است. دیوانه ای که خطر پابرهنه در کوچه و خیابان دویدن و برچسب مجنون بودن را برای موضوعی مبهم و بی ارزش به جان خریده است. اما مدت زمان زیادی طول نکشید که همین جوان به ظاهر خطرناک، تبدیل به چهره ای شاخص در سطح بین الملل شد و قوانین هیدرواستاتیک وی تا به امروز با نام «اصول ارشمیدس» حفظ شده است.
شاید اگر ارشمیدس جوان آن روز خطر نکرده بود و با شجاعت و شیفتگی در کوی و برزن فریاد نمی زد، سال ها بعد طعم موفقیت را نمی چشید و در تاریخ ماندگار نمی شد. موضوعی که به نظر می رسد نه تنها به دانشمند داستان ما، بلکه به تمامی موضوعات مهم جهان قابل تعمیم است. اگرچه محافظه کاری و حفظ مواضع قبلی در بسیاری از جنبه های زندگی بی فایده نیست، اما در برخی از موارد نیز بدون شجاعت و ریسک پذیری هیچ خبری از تحول و تجربه رشد در کار نخواهد بود.
اقتصاد کشورهای جهان نیز از این قاعده مستثنی نیستند و دولت هایی که شجاعت خطر کردن را به جان خریده اند، در افق های بلند مدت خود توسعه ای پایدار تر را تجربه کرده اند. گرچه رسیدن به اهداف بلند مدت، فارغ از ریسک پذیری به برنامه ریزی و نیازسنجی نیز وابسته است، اما تا زمانی که دولت ها با لزوم تحول برای پیشرفت آشنا نباشند، نمی توان انتظار تحولی چشمگیر را داشت.
این روزها بسیاری از کشورهای در حال توسعه برای تسریع روند رشد خود از برنامه های حمایت از کسب و کارهای ریسک پذیر استفاده می کنند. کسب و کارهایی که اغلب به نوعی با فناوری و تکنولوژی قرابت دارند و البته نوپا هستند. برای بررسی اینکه این نوع حمایت های مالی از فعالیت های اقتصادی ریسک پذیر تا چه حد مهم است، به بازتاب نظر دو کارشناس بین المللی پرداخته ایم. نظراتی که در نشریات هافینگتون پست و اکونومیست منتشر شده اند.
***
ترسیم پلکان موفقیت، اولویت نخست است
جرمی دی گلاسر
آقای گلاسر شما در حوزه های مختلف سرمایه گذاری حضوری پررنگ دارید، از تاسیس شرکت های نوپای موفقی مثلVenture Capital و Emerging Companies تا ارائه مشاوره به سرمایه گذاران آسیایی، بنابراین یک پرسش کلی دارم. چرا باید از سرمایه گذاری های ریسک پذیر حمایت کرد؟
بگذارید من هم از یک پاسخ کلی شروع کنم. در اوایل دهه 80 که من به عنوان یک دانشجوی سال آخری در هاروارد تحصیل می کردم نفوذ رایانه و فعالیت های دیجیتال به ادارات و سازمان ها بسیار محدودتر از امروز بود. آن زمان ها بسیاری از کارآفرینان و مدیران سازمان به رایانه به چشم یک دشمن جدی و البته عاملی خطرناک و پرریسک نگاه می کردند.
اما این روزها حضور انواع رایانه و فناوری های روز به کسب و کارهای مختلف موضوعی متداول است و اتفاقا اگر صاحبان صنایع و مشاغل از تکنولوژی روز مطلع نباشند، افرادی بی مبالات و اهل ریسک تلقی می شوند. دیدگاه من در مورد مشاغل پرریسک این روزها، دیدگاهی آینده نگر است. سرمایه گذاری های پرریسک امروز می توانند کسب و کارهای الزامی فردا را شکل دهند.
با توجه به تجربه شما در مشاغل پرریسک، پرسش من این است که بهترین موقعیت برای راه اندازی کسب و کارهای نوپا و پرخطر را چه زمانی می دانید؟
یک اشتباه رایج بین اغلب سرمایه گذاران کم تجربه، اتکا به سرمایه هایی است که از طریق سهامداران دریافت می کنند. در واقع آنان تصور می کنند از طریق شرکای خود قادر به حل تمامی مشکلات آتی خواهند بود. این یک اشتباه نابخشودنی است. اگرچه ما در مورد سرمایه گذاری های ریسک پذیر صحبت می کنیم. اما هدف مان موفقیت است، نه شکست.
بنابراین ابتدا باید مسیر موفقیت را به شکل یک پلکان روشن و عاری از خطا ترسیم کنیم، سپس نقشه های عبور از مسیر را طراحی کنیم. حرکت در میدان سرمایه گذاری، بدون در نظر گرفتن چشم انداز مالی یک خطای فاحش است. بنابراین از دیدگاه من بهترین زمان برای سرمایه گذاری در موقعیت های کسب و کار ناشناخته و پر ریسک، زمانی است که چالش های مالی و حمایتی عمده ای بر سر راه سرمایه گذاران وجود نداشته باشد.
اکنون می خواهم زاویه دیدمان را تغییر دهیم. یک صاحب سرمایه سنتی چگونه می تواند به پیشنهادهای سرمایه گذاری در مشاغل نوپا اعتماد کند. آن هم در شرایطی که بازار سودجویان و کلاهبرداران داغ است؟
بله این یک مشکل اجتناب ناپذیر است. در طول بیش از سه دهه که در حوزه سرمایه گذاری کار می کنم، بارها به موارد کلاهبرداری و سوء استفاده افراد سودجو از صاحبان سرمایه برخورد کرده ام. با این وجود، من چند توصیه کلیدی برای افرادی دارم که از یک سو دوست دارند حامی کارآفرینان تازه کار باشند و از سوی دیگر از عواقب این حمایت می هراسند.
توصیه اول اینکه همیشه با مشاوران حقوقی مشورت کنند. این موضوع به ویژه در شرایطی که قراردادها در سطح بین الملل عقد می شوند، حائز اهمیت است. دوم اینکه روند توافق در خصوص سرمایه گذاری نیاز به جلسات متعدد، توافقات مکتوب و رسمی بلندمدت دارد. گاهی تعداد جلسات پیش از توافق به 10 جلسه رسمی نیز می رسد. بنابراین عجله در فرآیند تصمیم گیری در حوزه سرمایه گذاری یک زنگ خطر بزرگ برای کسب و کارهای نوپا محسوب می شود.
یک نکته مهم دیگر در خصوص کسب و کارهای نوپا و بین المللی بررسی سوابق موسسان شرکت های نوپا است. وقتی ما از سرمایه گذاری در ایده های پرریسک صحبت می کنیم، بیش از هرچیز به فرایند نوین کسب و کار و اکتشاف به واسطه فناوری و علوم روز اتکا داریم. اما این موضوعات هیچ منافاتی با بررسی پیشینه تجاری و خوشنامی هیأت موسس کسب و کار جدید ندارد.
کارشناس حقوقی سرمایه گذاری بین الملل
***
جنگ در خط مقدم کسب و کار
برایان داکیسر
اوضاع سرمایه گذاری های بین المللی در پروژه های اقتصادی نوین و ریسک پذیر را چگونه ارزیابی می کنید؟
من همیشه برای توضیح وضعیت بازار سرمایه گذاری طی سال های اخیر از عبارت «شلوغ ترین حالت ممکن» استفاده می کنم.درواقع معتقدم اوضاع بازار سرمایه گذاری به معنای واقعی کلمه پر هرج و مرج است. از سوی دیگر وضعیت شرکت های نوپا و اهل ریسک بی شباهت به «سربازان خط مقدم» نیست. گاهی وقتی در حال فعالیت و مشاوره دادن در این نوع شرکت ها هستم، تصور می کنم در دنیایی دیگر زندگی می کنم.
صحبت از سنگین بودن بار مسئولیت در کسب و کارهای نوپا و پرخطر شد، آیا واقعا ورود به این مسیر فعالیت ها آینده دار است و براساس الزامی وجود دارد که صاحبان سرمایه به این نوع فعالیت ها فکر کنند؟
بگذارید تکلیف را روشن کنم! من همیشه از یک اصطلاح در خصوص سرمایه گذاری های ریسک پذیر استفاده می کنم؛ «شما قرار است از لحظه اول تا آخر در ژانر اکشن بازی کنید، پس کلاه تان را محکم بچسبید.» منظور من از این مثال، پذیرفتن مخاطرات از لحظه اول است.
به نظر من سرمایه گذارانی که قصد دارند در مسیری جدید قدم بگذارند باید خود را برای بیش از 90 درصد احتمال خطا آماده کنند. اگر چه در اغلب موارد این ضریب بسیار کمتر خواهد بود اما اگر قرار است به دنبال اکتشاف باشیم، باید با واقعیت های موجود در مسیر به شکل منطقی تری رو به رو شویم. من معتقدم کلید موفقیت در این مسیر، کوشش، اراده و باز هم کوشش است.
یکی از ایرادهای وارد شده به کسب و کارهای ریسک پذیر، عدم وجود یک مدل منسجم یا فقدان مدل پذیری برنامه های شغلی است. شما تا چه حد این انتقاد را درست می دانید؟
طبیعی است که نخستین ها همیشه بی نقص ترین ها نخواهند بود. بسیاری از فعالیت ها در کسب و کارهای نوپا، بدون مدلی مشخص اما بر پایه هدفی از پیش تعیین شده جلو می روند. اما بگذارید تاکید کنم، بی برنامگی با شفاف نبودن مدل های برنامه متفاوت است.وقتی قرار است برای یک هدف از منابع مالی و انسانی مشخصی استفاده کنیم، بهتر است بی برنامه نباشیم.
شما بارها در مصاحبه های خود بر مثبت بودن شراکت یا مدیریت جمعی تاکید کرده اید، علت این موضوع چیست؟
من معتقدم راه اندازی شرایطی پر ریسک که چالش های ناشناخته متعددی را پیش رو دارد، به شکل فردی عملا فلج تلقی می شود. بنابراین دقیقا به همان میزان که به اشتراکات سرمایه و جذب حامیان مالی اعتقاد دارم، به مدیریت چندبعدی و یکپارچه مدیران نیز معتقدم. شرکت هایی که قرار است با بحران های بازار، نوسان های مالی و شرایط ناشناخته رو به رو شوند، باید به روش های استراتژیک مدیریت شوند. ضعف در مدیریت، درست مثل یک ویروس مخرب به تمامی ارکان سازمان ها رسوخ می کند. این موضوع به طور اخص شرکت های نوپای جوامع در حال توسعه را تخریب می کند.
جالب است بدانید برای مدیران خودمحور هم راه گریزی وجود دارد. بسیاری از مدیران تصور می کنند تشکیل کسب و کارهای ریسک پذیر و مدیریت جمعی با هم متناقض هستند و در نتیجه نیازی به شراکت احساس نمی کنند. این روزها استفاده از مشاوران مدیریت، همفکری های مقطعی با متخصصین مختلف و تشکیل مجمع های نیازسنجی سازمان بسیار متداول است.
مدیران شرکت های ریسک پذیر می توانند برای حل مشکلات خود از چنین روش های جایگزینی برای مدیریت تمام وقت مشارکتی استفاده کرده و نرخ مشکلات موجود در سازمان های خود را به حداقل برسانند.
مشاور امور سرمایه گذاری وال استریت
ارتباط با نویسنده: [email protected]