بالاخره نفت برای اقتصاد یک موهبت است یا نفرین؟ این پرسش از سال ها قبل با عنوان فرضیه «نفرین منابع طبیعی» از سوی اندیشمندان اقتصادی بررسی شده است. فرضیه «نفرین منابع» از پیچیده تریــن نظریاتی اســت کــه بــر اندیشــه ابطال گرایــی کارل پوپــر در علــم اقتصــاد بنا شــده، امــا تجربیــات متناقـض در کشـورهای مختلـف عملا مانع از تبدیـل ایـن فرضیـه بـه قانـون و حتـی تئـوری شـده است. نگرانی درباره اثر منفی منابع طبیعی بر اقتصاد، اولین بار در میان اقتصاددانان توسعه در دهه 1950 مطرح شد. سپس در دهه 1970 به دنبال شوک اول نفتی، توجه از حوزه صادرات مواد اولیه به تجربیات صادرکنندگان نفت معطوف شد و مشکلات کشورهای نفتی باعث پیدایش این دیدگاه شد که درآمدهای سرشار نفتی، اثر بدی بر چشم انداز توسعه خواهد داشت. در سال 1994 بود که برای اولین بار فرضیه «بلای منابع» مطرح شد. منظور از «بلا» در این فرضیه آن است که همه کشورهای دارای منابع طبیعی دارای عملکرد خوبی از نظر رشد و پیشرفت اقتصادی نیستند، با این حال، این فرضیه بارها مورد نقد قرار گرفت و از سوی منتقدان رد شد. اقتصاددانان می گویند انقلاب صنعتی در انگلستان و آلمان تنها به دلیل وجود ذخیره زیاد سنگ معدن و زغال سنگ امکان یافته و همچنین کشورهای مالزی، نروژ و آمریکا با اتکا به ذخایر منابع طبیعی خود توانسته اند به توسعه دست یابند. حال سوال این است که آیا این فرضیه درباره اقتصاد ایران جواب می دهد؟ آیا نفرینِ نفت واقعی است و آیا اقتصاد ایران دچار نفرین منابع شده است؟
از درآمد سرشار نفتی تا توسعه دشوار اقتصادی
شاید بارها اصطلاح «نفرین منابع» و یا «بلای نفت» به گوش تان خورده است. ترکیب عجیب و متناقضی که در ادبیات اقتصادی کشورهای دارای منابع طبیعی سرشار به ویژه نفت، بسامد بالایی دارد و در اشاره به وضعیتی به کار می رود که نفت به عنوان یک منبع درآمدی سرشار و ثروت خدادادی در برخی از کشورها به یک مانع توسعه تبدیل می شود، اما چه سازوکاری باعث می شود که یک منبع درآمدیِ خدادادی به جای موهبت به نفرین بدل می شود؟ مگر نه آنکه این درآمدهای سرشار نفتی باید کاتالیزور رشد و توسعه کشورها باشند؟ آیا منابع طبیعی فی نفسه مانع رشد و توسعه اقتصادی هستند و بر انباشت سرمایه اجتماعی تاثیر منفی می گذارند؟ یا آنکه شیوه مدیریت این منابع از سوی دولت هاست که منابع را به بلا تبدیل می کند؟ بالاخره نفت علیه اقتصادها کار کرده است و یا به نفع آنها؟
پژوهشگران در سال ها و دهه های گذشته تلاش کرده اند با بررسی اثرگذاری نفت بر رشد اقتصادی کشورها به این سوالات پاسخ دهند. نخستین بار نگرانی ها درباره اثر منفی منابع طبیعی بر اقتصاد کشورهای تولیدکننده در دهه های 1950 و 1960 در بین اقتصاددانان توسعه مطرح شد. نتایج بررسی ها نشان می داد صادرکنندگان مواد اولیه در تجارت با کشورهای صنعتی به علت بدتر شدن رابطه مبادله، مزیت های خود را از دست می دهند. سپس اقتصاددانان دیگری هم به اثر منفی و محدود پیوندهای صادرات مواد اولیه در مقایسه با صنعت پی بردند. در دهه 1970 به دنبال شوک اول نفتی، توجه از حوزه صادرات مواد اولیه به مسائل و تجربیات صادرکنندگان نفت معطوف شد و مشکلات کشورهای نفتی باعث پیدایش این دیدگاه شد که درآمدهای فراوان حاصل از نفت، اثر بدی بر چشم انداز توسعه اقتصادی صادرکنندگان نفتی خواهد داشت.
در سال 1994 برای اولین بار فرضیه «بلای منابع» مطرح شد. منظور از «بلا» در این فرضیه این است که همه کشورهای دارای منابع طبیعی دارای عملکرد خوبی از نظر رشد و پیشرفت اقتصادی نیستند، اما این فرضیه مورد نقد قرار گرفت و از سوی منتقدان و اقتصاددانان رد شد، چراکه انقلاب صنعتی در انگلستان و آلمان تنها به دلیل وجود ذخیره زیاد سنگ معدن و زغال سنگ امکان یافت و همچنین کشورهای مالزی، اندونزی، نروژ و آمریکا با اتکا به ذخایر منابع طبیعی خود توانستند اقتصاد خود را پیش ببرند. نکته کلیدی در این میان، مدیریت صحیح منابع و جریان ورودی درآمدهای حاصل از منابع طبیعی است که به پیشرفت اقتصادهای دارنده آن کمک می کند.
این نکته کلیدی از نظر پژوهشگران، حلقه مفقوده اقتصاد ایران است و به دلیل فقدان آن، درآمدهای حاصل از فروش منابع طبیعی مثل نفت باعث افزایش نابرابری و سرکوب مالی و کاهش رشد اقتصادی شده است. مطالعات علمی نشان می دهد درآمدهای نفتی به تنهایی برای رشد اقتصادها مضر نیست و اثر مستقیم بر رشد اقتصاد دارد، اما زمانی که درآمدهای نفتی بر عواملی مثل سرمایه گذاری فیزیکی، درجه باز بودن اقتصاد، رابطه مبادله و سرمایه انسانی اثر می گذارد و آن را تغییر می دهد، اثر کلی درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی به شدت کاهش پیدا می کند و به کمتر از اندازه اولیه می رسد.
درآمدهای نفتی با ساختار اقتصاد چه می کنند؟
این موضوع در مطالعه ای با عنوان «مسیرهای اثرگذاری درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی ایران از دیدگاه نفرین منابع طبیعی» در شماره زمستان فصلنامه «سیاست های راهبردی و کلان» (وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام) موشکافی شده است. در این مطالعه، کانال هــای اثرگــذاری درآمدهــای نفتــی بــر رشــد اقتصــادی ایـران در فاصله سال های 1357 تا 1395 (با اسـتفاده از مـدل سـاکس و وارنـر) بررسی شده و یافته ها نشـان می دهد که درآمدهـای نفتـی به تنهایـی بـرای رشـد اقتصـادی مضـر نیسـتند و اثـر مسـتقیم مثبتـی بـر رشـد اقتصـادی ایـران دارنـد، امـا هنگامـی کـه (طبـق مـدل پیشـنهادی سـاکس و وارنـر) متغیرهـای دیگـری نظیر سـرمایه گذاری فیزیکـی، درجه بـاز بـودن اقتصـاد، رابطه مبادلــه و ســرمایه انســانی به عنــوان کانال هــای اثرگــذاری وارد مــدل می شــوند، به دلیــل اثـر درآمدهـای نفتـی بـر ایـن متغیرهـا و سـپس اثرگـذاری منفـی غیرمسـتقیم بـر رشـد اقتصـادی، اثـر کل درآمدهـای نفتـی بـر رشـد به شـدت کاهـش می یابـد و بسـیار کمتـر از مقــدار اولیه می شود.
در این پژوهش، اثر درآمد نفت بر رشد اقتصاد ایران به دو قسمت مستقیم و غیرمستقیم تقسیم شد و نهایتا مشخص گشت که اثر مستقیم درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی در دوره زمانی مورد بررسی، مثبت (54.7) اما اثر غیرمستقیم آن منفی (30.2-) است. هرچند یافته های پژوهش حاکی از مقدار تأثیر مثبت و مستقیم درآمدهای نفتی بیش از تأثیر منفی و غیرمستقیم آن بر رشد اقتصادی ایران است. نتایج نشان داد که کانال های اثرگذاری بیش از 55 درصد (که از تقسیم 30.2- بر 54.7 به دست می آید) از اثر مثبت درآمدهای نفتی را خنثی می کنند و اثر مستقیم آن بر رشد اقتصادی را به شدت کاهش می دهند.
سرمایه گذاری فیزیکی نیز از عوامل دیگر و مؤثر بر رشد اقتصادی است. نتایج این پژوهش تأثیر مثبت سرمایه گذاری را بر رشد اقتصادی ایران نمایان می کند؛ تا حدی که تأثیر سرمایه گذاری بیش از تأثیر کلی درآمدهای نفتی است و همچنین افزایش حجم درآمد نفت در اقتصاد، میزان سرمایه گذاری نسبت به تولید ناخالص داخلی را کاهش می دهد. کانال سرمایه گذاری مهمترین کانال اثرگذاری است، زیرا همانطور که تخمین زده شد، 47 درصد از اثر منفی و غیرمستقیم درآمدهای نفتی بر رشد را شامل می شود. از سوی دیگر، رابطه مثبتی بین درجه باز بودن اقتصاد و رشد اقتصادی ایران وجود دارد، به طوری که درآمدهای نفتی باعث بسته شدن اقتصاد ایران و کاهش درجه باز بودن اقتصاد ایران شده است بنابراین این کانال نیز 20 درصد از تأثیر منفی غیرمستقیم درآمد نفت بر رشد اقتصادی ایران را توضیح می دهد.
همچنین نتایج به دست آمده نشانگر تأثیر منفی رابطه مبادله بر رشد اقتصادی ایران است. تأثیر رشد قیمت صادرات به قیمت واردات در دوره زمانی 1357 تا 1395 بر رشد اقتصادی ایران منفی برآورد شده است. از طرف دیگر، افزایش درآمدهای نفتی باعث می شود شاخص رابطه مبادله برای ایران افزایش یابد. درنتیجه درآمد نفت از این کانال تأثیر منفی و قابل توجهی بر رشد اقتصادی ایران داشته است؛ به طوری که 33 درصد از اثر منفی غیرمستقیم درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی ایران مربوط به این کانال است. بر این اساس، اهمیت رابطه مبادله بیش از درجه باز بودن اقتصاد بوده و رشد اقتصادی ایران با تهدید بیشتری از طرف این کانال بین المللی مواجه است.
رابطه بین سرمایه انسانی و رشد اقتصادی نیز مثبت است و این نتیجه گواه دیگری بر اهمیت سرمایه انسانی در رشد اقتصادی است، اما بین درآمدهای نفتی و آموزش هم رابطه مثبتی برقرار است. این موضوع نشان می دهد درآمد نفت از این کانال تأثیر کوچک اما مثبت (به اندازه 7 درصد اثر مثبت مستقیم درآمدهای نفتی بر رشد) بر رشد اقتصادی ایران داشته است.
تاثیر غیرمستقیم نفت مانع رشد اقتصادی است
به طور کلی، افزایش درآمدهای نفتی، اثر مثبتی بر رشد اقتصادی ایران دارد، اما کانال های اثرگذاری كه همان اثر درآمدهای نفتی بر سایر عوامل مؤثر بر رشد است، باعث کاهش چشمگیر تأثیر مثبت درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی شده است. این یعنی درآمدهای نفتی برای اقتصاد ایران «بلا» نبوده اند، اما نتوانسته ایم از این موهبت الهی به مثابه نعمتی مغتنم و به درستی استفاده کنیم. یافته های این مطالعه نشان می دهد افزایش سرمایه گذاری فیزیكی، درجه باز بودن اقتصاد و سرمایه انسانی تأثیر مثبت و افزایش رابطه مبادله تأثیر منفی بر رشد اقتصادی ایران داشته است. سرمایه گذاری فیزیکی نیز به عنوان مهمترین کانال و درجه باز بودن اقتصاد به عنوان کم اثرترین کانال اثرگذاری منفی و غیرمستقیم درآمدهای نفتی بر رشد بوده است. همچنین تنها کانال آموزش بود که نشان داد درآمدهای نفتی از این طریق، اثر کوچک اما مثبتی بر رشد اقتصادی ایران داشته است.
بنابراین درآمدهای نفتی در صورتی باعث افزایش رشد اقتصادی ایران می شود كه از اثرات غیرمستقیم منفی ممكن دوری شود؛ همچنین وقتی کانال های اثرگذاری را لحاظ می کنیم، اثر كل تغییرات درآمدهای نفتی بر رشد اقتصادی به شدت کاهش می یابد و در این میان، کانال سرمایه گذاری فیزیکی مهمترین کانال است. به عبارت بهتر، اثر مستقیم درآمدهای نفتی بیشتر از اثرات غیرمستقیم آن است و برآیند هر یک از این دو کانال در جهت مخالف یکدیگر است و 55 درصد از اثر مثبت کانال مستقیم را کانال های غیرمستقیم خنثی می کنند. مهمترین کانال غیرمستقیم تأثیر درآمدهای نفتی، کانال سرمایه گذاری است که درآمدهای نفتی شدیدا (47 درصد) از طریق این کانال تأثیر منفی بر رشد اقتصادی دارند. همچنین درآمدهای نفتی عدم ردِ فرضیه بیماری هلندی را از طریق تأثیر منفی آن بر درجه باز بودن اقتصاد نشان می دهد. همانطور که از تئوری و اعداد تجربی نیز آشکار بود، افزایش درآمدهای نفتی به دلیل کاهش ارزش حقیقی نفت در مقابل طلا بعد از معاهده برتن وودز و درمقابل، افزایش ارزش حقیقی کالاهای با تکنولوژی پیشرفته شدیدا از طریق رابطه مبادله اقتصاد ایران را تحت تأثیر قرار داده است. بعد از کانال سرمایه گذاری که بیشترین تأثیر منفی ارتباط بین درآمدهای نفتی و رشد اقتصادی را نشان داد، در مقابل، سرمایه گذاری در منابع انسانی و آموزش بیشترین تأثیر مثبت را نشان می دهد، اما میزان این تأثیر (7 درصد) در مقابل سرمایه گذاری (47 درصد) بسیار اندک است.
ارتباط با نویسنده: [email protected]