پیش پا افتادهترین و جزئیترین کارها در فهرست یک بازاریاب موفق نوشته میشوند؛ چه بیرون گذاشتن زبالهها باشد و چه تمام کردن یک پیشنهاد فروش. یک بازاریاب موفق هدفمند، همیشه فهرستی از کارهایی در دست دارد که در مدت زمان مشخص، باید به اتمام برساند. جزییات، یک بازاریاب نامنظم را گیج میکند. بازاریاب هدفمند هدفهای درازمدت، بینابین و کوتاهمدت خود را درجایی که هر روز چشمش به آنها بخورد، مینویسد و برنامه روزانه و فهرست کارهایی که باید انجام دهد، همه جا همراهش است. یک بازاریاب نامنظم، گمان میبرد فهرست کارهای روزانه که هر شب کنار تختش دارد، به اندازه کافی به کار و زندگیاش نظم میدهد. با این وجود، وقتی همکاران سازمانیافتهاش بیش از او از تلاشهایشان نتیجه میگیرند، نویسنده نامنظم فهرست، درک نمیکند کجای مسیر را اشتباه رفته.
فکر میکند به همان اندازه همکارانش سازمان یافته بوده، اگر چه دیده که آنها هر شب دفتر برنامهریزی و فهرست کارهایشان را به خانه میبرند و فهرست یک صفحهای او همچنان روی میزش در دفتر باقی مانده است. نوشتن همهچیز، از ساعتی که میخوابد تا وقتی که غذا میخورد، از کاری که اول انجام میدهد و بعد دومی و سومی و الی آخر، تنها راهی است که واقعا میتواند به منظم ماندن و نتیجه گرفتن در زندگی، کمک کند.
برای یک بازاریاب نوشتن آرزوها و اهداف نخستین قدم مهم به سمت دست پیدا کردن به آنهاست. اول به این دلیل که نوشتن آنها مجبورش میکند اهدافش را تصویرسازی و تجسم کند و دوم به این دلیل که عمل نوشتن آنها، تعهدی نسبت به آنها در او ایجاد میکند. فقط تعداد کمی از جمعیت جهان واقعا برای نوشتن اهداف و آرزوهایشان وقت میگذارند شاید به همین خاطر است که افراد کمی هستند که واقعا در زندگیشان موفق باشند و همان زندگی را داشته باشد که آرزوی داشتنش را دارند.
نوشتن اهداف، خط سیر یک بازاریاب را به سمت موفقیت ایجاد میکند. با اینکه فقط عمل نوشتن اهداف میتواند فرآیند شغلی یک بازاریاب را به حرکت بیندازد، اما این هم اهمیت دارد که هر از گاهی اهدافش را مرور کند. یادتان باشد، هرچه تمرکز بیشتری روی اهدافتان داشته باشید، احتمال بیشتری هست که به آنها دست پیدا کنید. بخشی از علت اینکه چرا اهدافمان را مینویسیم این است که دستورالعملهایی برای ذهن ناخودآگاهمان تنظیم کنیم.
بهعنوان یک بازاریاب موفق باید بدانید که ذهن ناخودآگاه شما ابزاری بسیار کارآمد است، نمیتواند خوب را از بد تشخیص دهد و قضاوت هم نمیکند. تنها عملکرد آن انجام دستورالعملهایش است. هرچه دستورالعملهای شما مثبتتر باشد، نتیجه مثبتتری هم به دست میآورید. همچنین مثبت فکر کردن در زندگی روزمره به شما در رشدتان بهعنوان یک انسان کمک میکند. پس آنرا فقط محدود به تعیین هدف نکنید.
به عنوان یک بازاریاب در زمان نوشتن اهداف یکبار دیگر داریم به ذهن ناخودآگاهمان یک دسته دستورالعمل دقیق و جزء به جزء میدهیم تا روی آن کار کند. هرچه اطلاعات بیشتری در اختیار آن بگذارید، آخر کار نتیجه واضحتری به دست میآورید. هرچه نتیجه تان دقیقتر باشد، ذهن ناخودآگاهتان کارآمدتر خواهد شد.