پنجشنبه, ۸ آذر(۹) ۱۴۰۳ / Thu, 28 Nov(11) 2024 /
           
فرصت امروز

غریبه

9 سال پیش ( 1394/4/1 )
پدیدآورنده : علی معروفی  

روز اول کاری من است. نه به عنوان مدیر یا مسئول بلکه به عنوان یک کارمند ساده بخش فنی. یک سه‌شنبه‌ای در هفته قبل، آمده و با رییس بخش، مذاکرات شغلی انجام داده‌ام و بعد مقرر گردیده که روز شنبه بعدش صبح علی‌الطلوع در محل خدمت خود حضور به‌هم رسانم. به عنوان یک جوان پرحرارت تازه از دانشگاه درآمده که تصمیم دارد هرچه سریع‌تر تمامی مشکلات صنعتی مملکت را حل کرده و مدیران و دست‌اندرکاران قبلی را متوجه اشتباهات‌شان نماید، راس ساعت هفت صبح جلوی در شرکت می‌رسم. در شرکت کانه در قلعه قهقهه، بسته و چهار قفله است، بعد از تردیدهای اولیه معمول در این شرایط، که اصلا این شرکت بود که من برای مصاحبه شغلی آمدم؟ و اصلا قرار بود این شنبه مشغول به کار شوم؟ و اصلاتر امروز شنبه است یا نه؟ و اینها، به خود جرات داده و به عنوان یک کارمند وظیفه‌شناس این مملکت دق‌الباب می‌نمایم. دربان شرکت با عصبانیت و ترش‌رویی ذاتی خود در را گشوده و با نهیب و تشر اعلام می‌دارد که ساعت شروع کار شرکت در بهترین حالت حدود هشت صبح است که تازه کسی زودتر از هشت‌ونیم پیدایش نمی‌شود و تا ساعت 9 صبح هم شناوری زمان حضور در محل کار داریم. بعد هم آدرس یک پارک کوچک در مجاورت ساختمان شرکت را می‌دهد که بنده یک ساعت اول روز اول شروع کارم را در آنجا به تفکر و تعمق و سیر آفاق و انفس می‌پردازم.

پس از گذشتن عقربه‌ها از ساعت هشت وارد شرکت شده و به بخش مورد نظر می‌روم که باز به علت نبود جنبنده‌ای در بخش حدود نیم ساعت دیگر مجبور به جلوس بر یکی از صندلی‌های موجود و تفکر در باب ماهیت وجود می‌شوم. تا نفرات گروه تک‌تک از راه می‌رسند. جالب است که هر صندلی بی‌صاحبی که من در صحن گروه می‌یابم بر آن می‌نشینم بلافاصله و با از راه رسیدن اولین نفر صاحب پیدا کرده و بنده مجبور به عوض کردن جا می‌شوم تا بعد از تکرار دو سه باره این وضعیت تصمیم‌ می‌گیرم کلا از خیر نشستن بگذرم و باقی زمان را سرپا به تفکر و تعمق بپردازم. با از راه رسیدن رییس گروه (که با آن یکی رییس فرق می‌کند البته) تا حدودی از این وضعیت بلاتکلیف رهایی یافته و در کنجی محقر و پشت میز پایه شکسته‌ای آرام می‌گیرم و ساعتی بعد کار رسمی بنده شروع می‌شود.

تجربه‌ای که آن روز با تمام قدرت احساس می‌کنم این است؛ محیط‌های کاری اینجایی خوش استقبال نیستند. برخلاف شهرت ملی‌مان به مهمان‌نوازی، به‌نظر می‌رسد که این خصیصه حسنه در محیط‌های کاری‌مان رسوخ نکرده. پس از تجربه آن روز چند بار دیگر نیز که به علت تغییر محل کار یا انتقال موقتی و موردی مجبور به حضور در یک محیط کار جدید شده‌ام، هر بار همین وضعیت تکرار شده. به نظر می‌رسد که پیکره زیستی یک محیط کاری اینجایی اصولا در پذیرش عنصر غریبه، خوب جواب نمی‌دهد. هرچند پس از گذر مدت زمانی همان اشخاص به رفاقت‌های جانی و شوخی‌های فیزیکی می‌رسند!

غم غربت عجیبی در دلم خانه می‌کند. انگار حضار از حضور بنده راضی نیستند. برخوردها اگر نه خصمانه، حداقل سرد است. تا رییس نیاید هیچ کس مرا به عنوان همکار یا مهمان نمی‌پذیرد.

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/cmfRjTLG
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
خرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهخرید از چینخرید فالوور فیکدوره رایگان Network+MEXCتبلیغات در گوگلقصه صوتیریل جرثقیلخرید لایک اینستاگرامواردات و صادرات تجارتگرامچاپ فوری کاتالوگ حرفه ای و ارزانکمک به خیریهسریال ازازیللوازم یدکی تویوتامحاسبه قیمت طلاماشین ظرفشویی بوشآژانس تبلیغاتیتعمیرگاه فیکس تکنیکتور سنگاپورتولید کننده پالت پلاستیکیهارد باکستالار ختمبهترین آزمون ساز آنلایننرم افزار ارسال صورتحساب الکترونیکیقرص لاغری پلاتینirspeedyیاراپلاس پلتفرم تبلیغات در تلگرام و اینستاگرامگیفت کارت استیم اوکراینمحصول ارگانیکبهترین وکیل شیرازخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلقیمت ملک در قبرس شمالیچوب پلاستضد یخ پارس سهندخرید آیفون 15 پرو مکسمشاور مالیاتیقیمت تترمشاوره منابع انسانیخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختاکستریم VXدانلود آهنگ جدیدلمبهخرید جم فری فایرتخت خواب دو نفرهکابینت و کمد دیواری اقساطی
تبلیغات
  • تبلیغات بنری : 09031706847 (واتس آپ)
  • رپرتاژ و بک لینک: 09945612833

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه