مدیریت فناوری و نوآوری مفاهیم جدیدی در ایران است و هرچقدر از سطوح کلان و سیاستگذار کشور به سطوح پایینتر میآییم و به سطوح بنگاهی و کارخانهها و شرکتها میرسیم، این مفهوم جدیدتر و غریبتر میشود و هنوز چندان در شرکتها و سازمانها جاری و متداول نیست. البته در سالهای اخیر تلاشهایی شده تا سازمانها بتوانند با این مفاهیم ارتباط برقرار کنند و در عین حال این امکان فراهم شود که فارغالتحصیلان این رشته در بنگاهها و سازمانها کار کنند که طراحی یک سری آموزشها مختص بنگاهها و برگزاری جایزه ملی مدیریت فناوری و نوآوری از جمله این اقدامات است. به گفته رئیس دپارتمان ارزیابیهای جایزه ملی مدیریت فناوری و نوآوری، نگاه سیستمی به موضوع فناوری و نوآوری چه در حوزه محصول و چه در حوزه فرآیند به سازمانها کمک میکند که اثربخشی و کارآیی بیشتر و در نهایت بهرهوری بیشتری داشته باشند.
برای درک بهتر مفهوم مدیریت فناوری و نوآوری و مدیریت تکنولوژی و ابعاد و زوایای آن «فرصت امروز» گفتوگویی با مصطفی بغدادی، رئیس دپارتمان ارزیابیهای جایزه ملی مدیریت فناوری و نوآوری انجام داده است.
***
به نظر میرسد مدیریت تکنولوژی و مدیریت فناوری و نوآوری در کشور ما مفاهیم جدیدی است. در حال حاضر در ایران این مفاهیم مدیریتی چه وضعیتی دارند و چه نگاهی در مورد این مفاهیم حاکم است؟
مفهوم مدیریت فناوری و نوآوری با تأکید بر واژه مدیریت مفاهیم جدیدی در ایران است و هرچقدر از سطوح کلان و سیاستگذار کشور به سطوح پایینتر میآییم و به سطوح بنگاهی و کارخانهها و شرکتها میرسیم، این مفهوم جدیدتر و غریبتر میشود. بنابراین هنوز این مفهوم چندان در شرکتها و سازمانها جاری و ساری نیست. از نگاه آکادمیک هم عمر این دو مقوله در کشور کمی بیشتر از 10سال است و در یک دهه اخیر به این موضوعات در قالب یک رشته دانشگاهی پرداخته شده است. البته آن چیزی که در سطح آکادمیک و دانشگاهی هم تدریس میشود و روزبهروز به تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی افزوده میشود، نگاه کلان و سیاستگذاری و نگاه ملی به مفاهیم مدیریت فناوری است.
مدیریت تکنولوژی تخصصی میانرشتهای است که بین رشتههای مهندسی و رشتههای مدیریتی قرار میگیرد و یک پل ارتباطی بین این دو مفهوم است. در کشور ما همیشه به تکنولوژی نگاه مهندسی شده و هنوز هم عرف کشور همین است و ابزارها و سیستمهای مدیریتی برای تعریف اجزای آن و استفاده از آن در یک بنگاه اقتصادی چندان متداول نیست. در کشورمان در چند سال ابتدایی که در فوقلیسانس این رشته تأسیس شد، با ادبیات این موضوع آشنا شدیم و به تدریج با عمق یافتن نقش و تأثیر آن در اقتصاد کشور، تأثیر آن در بنگاهها و شرکتهای صنعتی و خدماتی مشخص شد. اما پس از این رخداد متوجه شدیم که تاکنون نگاه ما به تکنولوژی غلط بوده است. در سازمانها و بنگاههای کشور تکنولوژی معادل ماشین یا سختافزار قلمداد میشود و این نشان میدهد که ما در تعریف و شناسایی تکنولوژی در بنگاهها و شرکتها و اینکه این تکنولوژی شامل چه اجزایی است و ما باید چگونه هر یک از این اجزا را مدیریت کنیم، ضعف داریم و تنها جزء سخت آنکه در قالب ماشین و قابل لمس بوده را شناختهایم. سه جزء دیگر این تکنولوژی اجزای نرم هستند که از جنس دانش و مهارت هستند که معمولاً در سازمانها مغفول ماندهاند و خیلی نگاه درستی به آنها نداشتهایم.
آیا در سالهای اخیر در کشورمان تلاش برای عبور از تمرکز بیش از حد بر سطوح ملی مفاهیم تکنولوژی شده تا این مفاهیم بنگاهیتر شود و برای سازمانها قابل استفاده باشد؟
بله، در سالهای اخیر تلاشهایی در این زمینه انجام شده تا سازمانها بتوانند با این مفاهیم ارتباط برقرار کنند و در عین حال این امکان فراهم شود که فارغالتحصیلان این رشته در بنگاهها کار کنند. یکی از اقدامات خوبی که در سالهای اخیر اتفاق افتاده، طراحی یک سری آموزشهای مختص بنگاهها بوده که با این ابزارها آشنا شوند و نحوه بهکارگیری آن را بیاموزند. یکی دیگر از اقدامات خوب برگزاری جایزه ملی مدیریت فناوری و نوآوری است که بهصورت دورهای برگزار میشود و امسال دوره چهارم آن اجرا خواهد شد. این جایزه در سه دوره گذشته مراحل آزمایشی و طراحی مدل را پشت سر گذاشته، اصلاحاتی در آن انجام شده، مدل آن به بلوغ قابلقبولی رسیده و تمرکز آن کاملاً بر بنگاههاست و این موضوع را بررسی میکند که یک مرکز صنعتی یا خدماتی چگونه میتواند از موضوعات مدیریت تکنولوژی و نوآوری برای خلق ثروت استفاده کند.
در دنیا چنین نگاهی در مورد مدیریت نوآوری و فناوری و مدیریت تکنولوژی وجود دارد و آن را عامل تولید ثروت قلمداد میکنند؟
بله، در دنیا این نگاه وجود دارد که تکنولوژی و نوآوری عامل تولید ثروت است و زیربنای کسبوکار، تکنولوژیهایی است که یک بنگاه یا سازمان در اختیار دارد و براساس آنها ارزش افزوده تولید میکند و به همین نسبت عامل ایجاد مزیت رقابتی در بنگاهها و در سطح کلان و در اقتصاد جهانی تکنولوژیهایی است که در اختیار دارند. به عبارت دیگر، ما هم در کشورمان باید بتوانیم بین سطوح و ابزار خرد بنگاهی و سطوح کلان کشور ارتباط برقرار کنیم و اگر نتوانیم مفاهیمی را که در اقتصاد کلان کشور و در سیاستگذاریها وجود دارد، بهصورت ابزارهایی در اختیار بنگاهها قرار دهیم تا به اجرا و موفقیت این سیاستها منجر شود، در اصل در مورد موضوعاتی که برای اقتصاد کلان پیشبینی کردهایم، ناکام بودهایم. حرکتهایی مانند مدلهای توانمندسازی در حوزه فناوری و نوآوری به زبان بنگاهی میتواند کمک کند که تکتک بنگاهها را در حوزه تکنولوژی توانمند کنیم.
در دنیای امروز رقابتپذیری از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است. این شیوه مدیریتی چگونه زمینه رقابتپذیری را در بنگاهها و سازمانها به وجود میآورد؟
شناخت و ارزیابی تکنولوژی و درک این موضوع که هرکدام از این تکنولوژیها چه توانمندیهایی ایجاد میکنند و چگونه میتوان تکنولوژی متناسب با استراتژیها و دیدگاههای سازمان را انتخاب و برای ایجاد یک مزیت رقابتی به سازمان منتقل کرد، مهم است. زمانی که این نگاه در تکتک بنگاهها جاری شود، هرکدام از بنگاهها مزیتهای رقابتی مبتنی بر تکنولوژیهای متنوعی را که در اختیار دارند، خواهند داشت و در نهایت میتوانیم بگوییم زمینه رقابتپذیری را در کل بنگاههای کشور فراهم کردهایم.
مدیریت فناوری و نوآوری در سطح خرد و کلان چه ابعادی دارد و آیا در کشور ما بنگاهها و سازمانهای پیشرو در این زمینه وجود دارند؟
در سطح ملی معمولاً ابزارهای سیاستگذاری را در حوزه علم و فناوری خواهیم داشت، یعنی اینکه بهصورت کلی کشور به این نتیجه برسد که ورود به چه صنایع و علومی برایش مفید است و چه مزیتهایی دارد که میتواند آنها را به مزیت رقابتی تبدیل کند. به عبارتی، تحلیلهای بهتر هزینه - فایدهای در سطح ملی کمک میکند که با توجه به جهتگیریهای کلان کشور سیاستگذاریها مشخص و روشن شود برای اینکه به این فناوریها دست پیدا کنیم، باید روی چه حوزههایی در سطح کلان و ملی کارهای پژوهشی و تحقیق و توسعهای انجام دهیم.
مفهوم تحقیق و توسعه بهعنوان یکی از اجزای ساختار مدیریت نوآوری شامل سه سطح میشود. سطح پایهای جایی است که دولتها و ملتها بهصورت کلان در آنها ورود پیدا میکنند و در واقع از محل بودجههای عمومی سرمایهگذاری برای دستیابی به پیشرفت و علوم و دستاوردهای جدید علمی انجام میشود. اما در سطوح خرد تحقیق و توسعه دو لایه دیگر خواهد داشت که یک لایه آن مطالعات کاربردی و یک لایه دیگر مطالعات توسعهای است. در این مرحله معمولاً بنگاهها یا پژوهشکدههایی که روی صنعت به خصوصی کار میکنند، وارد میشوند. یعنی بنگاههای خصوصی در لایه مطالعات کاربردی وارد عمل میشوند که معمولاً اینها بنگاههای لیدر و نوآور هستند. لایه سوم مطالعات توسعهای است و جایی است که R&D شرکتها باید روی آن کار کنند. یعنی هر سازمانی که به حوزه فناوری و نوآوری اهمیت میدهد و ضرورت آن را درک کرده قاعدتا آغاز کارش با ایجاد یک واحد R&D است که این واحد در سطح بنگاهی روی مطالعات توسعهای کار میکند و خروجیهای مطالعات کاربردی را اخذ و نوآوریهایی را ایجاد میکند.
این شیوه از مدیریت چه مزایایی را برای بنگاهها و سازمانها ایجاد میکند و چه اثرات مثبت و مفیدی را برای آنها به دنبال خواهد داشت؟ آیا میتوان افزایش بهرهوری را بهعنوان یکی از آثار مثبت آن قلمداد کرد؟
فناوریها و نوآوریها را میتوان از دو منظر نگریست؛ فناوریها و نوآوریهای محصولی و فناوریها و نوآوریهای فرآیندی. در ابتدای امر یک مدیر سازمان تکنولوژیها را شناسایی و تأثیر آن را بر توانمندیهای سازمان درک کرده و در مرحله دوم ارزیابی میکند که چه توانمندیهایی در حوزه محصول و چه توانمندیهایی در حوزه فرآیند دارد و بر حسب جایگاه سازمان در بازار و موقعیت آن نسبت به رقبا و نسبت به بازارهای جهانی بهتر است که برای کدام یک از این دو، هدفگذاری انجام دهد. معمولاً سازمانهایی که استراتژیهای تکنولوژی محصولی دارند، ممکن است تنوع محصولشان کمتر باشد ولی از یک محصول به محصول بعدی تفاوتهای چشمگیری در عملکرد محصول ایجاد میکنند و محصول جدید آنها قابلیتهای فناورانه و نوآورانه جدیدی خواهد داشت. گروه دوم سازمانها بیشتر روی روشهای تولید کار میکنند و تمرکز بیشتری روی تکنولوژی و نوآوریهای فرآیندی میگذارند که بتوانند با هزینههای پایینتر محصولی را تولید کنند تا نسبت به رقبا، توان رقابتی بیشتری داشته باشند. قیمت محصولات سازمانهایی که استراتژیهای رقابتی محصولی دارند، بالاتر از سایرین است، زیرا محصولات آنها از نظر فناوری متفاوت است و سازمانهایی که روی فرآیند کار میکنند با هزینه تمام شده پایینتری محصولی را تولید میکنند که توان رقابتی قیمتی بالاتری نسبت به سایرین دارد.
بنابراین چه در لایه فرآیند و چه در لایه محصول این نگاه متمایز شده در حوزه نوآوری و فناوری به سازمانها کمک میکند که در مورد سیاستهای رقابتیپذیری خود آگاهانه وارد شوند و بدانند که براساس شرایط فعلیشان باید بیشتر روی محصولات کار کنند یا روی فرآیندها. در مجموع این نگاه سیستمی به موضوع فناوری و نوآوری چه در حوزه محصول و چه در حوزه فرآیند به سازمانها کمک میکند که اثربخشی و کارآیی بیشتر و در نهایت بهرهوری بیشتری داشته باشند.
با توجه به موضوعاتی که در مورد مزایای مدیریت اشاره کردید، در کشورمان سازمانها و شرکتها تا چه اندازه مدیریت تکنولوژی را جدی میگیرند و این موضوع چقدر برای مدیران نهادینه شده است؟
البته در این زمینه مشکلاتی وجود دارد. یک مشکل به این برمیگردد که ما از جنبه آکادمیک و دانشگاهی قدمت زیادی نداریم و مدت زیادی نیست که دانشگاهها روی این مفاهیم کار میکنند. پس به همان نسبت برای صنعت مفهوم مدیریت فناوری و نوآوری غریبه است. شاید قبل از اینکه دانشگاهها رشته مدیریت فناوری را داشته باشند، بهصورت موردی پیش میآمده که فردی دانشی را از خارج کشور منتقل میکرده یا مقالهای را مطالعه میکرده ولی خیلی نگاه سیستمی در کشور وجود نداشته است. در این فاصله هم که از نظر آکادمیک مقداری مبنای ادبیات علمیمان روی این موضوعات قویتر شد، کشور با مشکلاتی مثل تحریمها و نبود ارتباطات مناسب بینالمللی مواجه بود و همین مشکلات به جاری شدن این مفاهیم در سطح بنگاهی ضربه میزد. به فرض هم که یک مدیر در بنگاه اقتصادی خود تکنولوژی را شناسایی، درک و تحلیل میکرد و متوجه میشد سطح مناسب تکنولوژی در کشور چیست اما در اکتساب آن به مشکل برمیخورد. البته در سالهای اخیر و به خصوص با تغییر دولت و تغییر نگرشهای سیاسی و ارتباطات بهتر بینالمللی، مقداری این مفهوم تقویت شده است.
اما اگر بخواهیم از نگاه بنگاههای دولتی و خصوصی بنگریم، در بخش دولتی هم باید تفکیک دیگری را قائل شد؛ دولتیهایی که در حوزههای نظامی و دفاعی و انرژی اتمی کار میکنند و سایر بنگاههای دولتی. در مورد سازمانهای دولتی فعال در حوزههای نظامی و دفاعی و انرژی اتمی باز هم وضعیت بهتری داریم. تحریمها و نبود ارتباطات موجب شد که دولت در این زمینه به خوبی وارد شود و این اقدامات فقط در حد علم باقی نمانده و به عمل رسیده و دستاوردهای نوآورانهای در حوزه دفاعی و امنیتی و انرژی هستهای کشور مشاهده میکنیم. ولی این موضوع در مورد سایر بنگاههای دولتی مقداری مغفول مانده که نمونه آن شرکتهای خودروسازی هستند.
در کشور مصادیق مشخصی در مورد نوآوری و حرکتهای فناورانه وجود دارد؟
ممکن است برای نوآوری و حرکتهای فناورانه مصادیق خوبی را در کشور پیدا کنیم ولی این مصادیق بهشدت فرق میکنند با اینکه سیستمهایی را برای اینها قرار دهیم که تکرارپذیری این دستاوردها را تضمین کند. البته تقریباً در حوزههای دفاعی و نظامی سیستمهایی را داریم که تضمین میکند اینها در مسیر مناسبی در حال انجام کار هستند. با وجود اینکه نمونههای بسیار خوبی در حوزه فناوری و نوآوری در صنعت نفت هم وجود دارد ولی تضمینی وجود ندارد که این نمونههای خوب در آینده هم تکرار شود زیرا معمولاً سیستمی برای اینها وجود ندارد.
در مورد شرکتهای خصوصی هم تقریباً وضعیت به همین ترتیب است. البته در مورد سازمانهای خصوصی هم بهطور استثنا و موردی بنگاههای خوبی وجود دارند که روی این مفاهیم زودتر وارد شدند. ولی بهصورت کلی عدم آشنایی اینها با ابزارها یا اشتباه گرفتن تکنولوژی با ماشین از موانع پیشرو بوده است. بنابراین خیلی فضا خوب نبوده ولی در سالهای اخیر حرکتهای خوبی انجام شده است. بهعنوان مثال در مورد جایزه مدیریت فناوری و نوآوری در سال 93 نسبت به سال 92 چرخشی را در مورد ترکیب شرکتهای دولتی و خصوصی داشتیم. به عبارت دیگر، در سال 92 بنگاههای دولتی بیشتر و سازمانهای خصوصی کمتری در این فرآیند حضور داشتند اما در سال 93 این وزنه به نفع بخشخصوصی چرخید و تعداد سازمانها و شرکتهای خصوصی حاضر در این فرآیند بیشتر شد. این موضوع نشاندهنده عملکرد هوشمندانهتر بخشخصوصی است و این بخش به دنبال آن است که این ابزارها را در قالب یک سری سیستمها در شرکتها و مجموعههای خود نهادینه و از آنها استفاده کند.
علاوه بر موضوعاتی که اشاره کردید چه چالشها و مشکلاتی پیشروی تحقق و اجرای مدیریت فناوری و نوآوری و مدیریت تکنولوژی در کشور وجود دارد؟
شاید مشکل اول نبود دانش و درک کافی نسبت به این ابزارها و تأثیر آنها در سطح بنگاههای اقتصادی در کشور است و لزوما همه به دانش دسترسی ندارند. همچنین هنوز این رشته در سطح دانشگاههای کشور پراکندگی ندارد و تعداد دانشگاههایی که این رشته را دارند بسیار محدود است و بیشتر هم در تهران متمرکز هستند. یک نکته دیگر این است که هنوز ضعف انتقال این موضوع به بنگاههای کشور وجود دارد، هرچند که در این زمینه حرکتهایی شروع شده ولی ممکن است اساتید دانشگاهی که در بنگاهها آموزش میدهند مفاهیم کلانی را تدریس کنند که در دانشگاهها آموزش داده میشود و این مفاهیم برای مدیران بنگاهها و سازمانها قابل درک نباشد. موضوعی که میتواند به رفع این مشکل کمک کند، تقویت مراکز تخصصی مشاورهای است که به بنگاهها درحوزه طراحی این سیستمها و بهکارگیری آنها مشاوره دهند. استفاده از تجربیات کشورهای توسعهیافته مانند ژاپن، کره و مالزی یک راهحل دیگر است. در اکثر این کشورها دولت بودجههای بسیار خوبی را برای ایجاد مراکز فناوری و نوآوری در نظر گرفته و این مراکز تخصصی به بنگاهها کمک میکنند.
نکته دیگر این است که معمولاً برای بنگاهها حوزه فناوری و نوآوری گران تمام میشود و مشاوره گرفتن برای سیستم طراحی کردن هزینههای بسیاری دارد و در اکثر کشورهای توسعهیافته دولتها بخشی از یارانههای تخصیصیافته به بنگاههای صنعتی را به مراکز فناوری و نوآوری پرداخت میکنند تا این مراکز خدمات را با قیمت پایینتری در اختیار بنگاههای اقتصادی قرار دهند. اما هنوز چنین رویهای وجود ندارد. در نهایت باید ابراز امیدواری کرد که روزی تمام موانع و چالشهای مذکور مرتفع شود.