گاهی مدیران اجرایی شرکت ها تمام تلاش شان را می کنند تا همه چیز خوب و درست پیش برود، با این وجود، معمولا کارمندان از مدیران ناراضی بوده و آنها را مورد انتقاد قرار می دهند، اما مشکل کجاست؟
مسئله اینجاست که عموم مردم، نسبت به صحت تلاش و انگیزه شرکت ها و سازمان ها در انجام CSR یا مسئولیت های اجتماعی شان بد بین هستند. البته نباید به کارمندان خرده گرفت چون از نظر آنها، دلیل منطقی وجود ندارد که شرکت ها بخواهند براساس آن اصول اخلاقی را رعایت کنند.
CSR در سال های اخیر بسیار مورد توجه بوده، به طوری که بسیاری از سازمان ها، معیار ها و استاندارد هایی را در این رابطه ارائه داده اند. مسئولیت اجتماعی شرکت ها، به شکل رعایت اخلاق در کسب و کار بیان می شود. سازمان هایی که از این اصول پیروی می کنند، با رعایت کامل ارزش های اخلاقی، به صورت شفاف و بی پرده، پاسخگوی مشتریان و کارمندان خود هستند.
اساسا، شرکت ها طبق آموزه های فیلسوفانه «جرمی بنتام» یا «امانوئل کانت» عمل می کنند. در این رویکرد، بهتر است شرکت ها، از برخی آموزه های ارسطویی نیز بهره برده و عواطف و احساسات را نیز در انجام مسئولیت های اجتماعی شان دخیل کنند.
فلسفه و مسئولیت اجتماعی شرکت ها
شرکت ها چطور می توانند به رویکرد مسئولیت محور امانوئل کانت دست پیدا کنند؟ این فیلسوف آلمانی بر این باور بود که فعالیت انسان ها باید براساس وظایف انسانی و اخلاقی صورت بگیرد.
برای مثال شما انسان فقیری را در خیابان می بینید ولی احساس دلسوزی و محبت نسبت به او ندارید. با این حال شما به آن فرد کمک خواهید کرد چون نسبت به همنوع خود احساس مسئولیت کرده یا فکر می کنیدکه کار درست این است. شما این کار را تنها به خاطر فشار های اجتماعی انجام می دهید و نه از روی دلسوزی یا احترام قلبی به آن شخص. مسئولیت های اجتماعی شرکت ها نیز به همین شکل است.
رویکرد دیگری که در حوزه مسئولیت اجتماعی شرکت ها وجود دارد، بیشتر در جهت سودگرایی و توسط جرِمی بنتام مطرح شده است. طبق رویکرد این فیلسوف انگلیسی، تا وقتی که سود دهی از میزان کار انجام شده بیشتر باشد، کار توجیه پذیر است. سازمان ها و شرکت های سود آور، مسئولیت اجتماعی را از دیدگاه سود گرایانه نگریسته، آن را راهی برای به دست آوردن اعتبار از دست رفته شان می دانند.
مشـــــکل بیشتـــر شـــرکــــت هـــــای وظیفه محور و سودگرا در این است که انجام مسئولیت ها اجتماعی توسط آنها، براساس منطق و سود دهی است، نه ایجاد انگیزه در کارمندان. شرکت ها در پی درآمد زایی هستند، اما در عین حال سعی می کنند اصول اخلاقی مورد انتظار عموم را نیز رعایت کنند.
از نظر کارمندان و مشتریان، فعالیت اجتماعی شرکت ها کاملا سطحی و حساب گرانه است، به همین دلیل واقعی به نظر نمی رسد. یک خلأ بزرگ در این رابطه وجود دارد و آن نبود حس واقعی انجام مسئولیت است و به همین دلیل، بیشتر شرکت ها در این رابطه با شکست مواجه می شوند.
جایگزین های ارسطو
اینجا نقطه ای است که آموزه های ارسطو وارد عمل می شوند. او طرفدار پرورش شخصیتی با ذوق و اشتیاق بود که در نهایت باعث شادی خود و دیگران می شد. به عقیده او، ویژگی های این شخصیت ایده آل، از علایق و گرایشات درونی انسان ها نشات می گیرد و چنانچه در طول زمان به آن رسیدگی و توجه شود، به تدریج شکوفا خواهد شد.
ارسطو در رابطه با انسان ها می نوشت. درصورتی که فلسفه، معمولا برای مطالعه و استفاده در سازمان ها مورد استفاده قرار می گیرد. در اینجا، مفهوم جدیدی از فضیلت سازمانی و چگونگی به کارگیری آن در استراتژی های عملیاتی را مورد پژوهش قرار می دهیم.
برای درک بهتر این مسئله، آزمایشی ترتیب داده شد که طی آن، 2500 کارمند و مشتری از هفت شرکت خدماتی مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. این پژوهش نشان داد که فضیلت سازمانی که شامل خصوصیاتی مثل صداقت، یکدلی، اشتیاق، وجدان، ملایمت و شجاعت است، باعث رضایت کارمند و مشتری از طریق هویت شناسی خواهد شد.
مفهوم هویت شناسی در واقع حس یکی شدن یا تعلق خاطر به شرکت یا سازمان است. دو فضیلت سازمانی مهم وجود دارد که در تعیین این هویت، نقش مهم و کلیدی ایفا می کنند. برای کارمندان، هویت شناسی از طریق صداقت (مانند امانتداری و روراستی) با سازمان به دست می آید. برای مشتریان، تعیین هویت، به طور عمده از راه یکدلی (مانند قوت قلب دادن و اهمیت دادن) با سازمان حاصل می شود.
به عبارت دیگر، زمانی که یک سازمان برای صداقت کارمندان خود ارزش قائل شود، کارمندان نیز از این طریق به هویت شناسی و جایگاه درست خود در سازمان خواهند رسید. این تعلق خاطر عاطفی در نهایت باعث رضایت دو طرف می شود.
به همین شکل، زمانی که مشتریان ببینند، یک سازمان نسبت به آنها یکدلی نشان می دهد، به همان میزان، وابستگی عاطفی مشتریان نسبت به سازمان نیز افزایش پیدا خواهد کرد. وابستگی و تعلق خاطر عاطفی، نقش اساسی در موفقیت مفهوم مسئولیت اجتماعی در سازمان ایفا می کند. نکته کلیدی یافته های به دست آمده از این تحقیق نشان می دهد که بهتر است سازمان ها، استراتژی CSR خود را به هویت شناسی تغییر دهند.
سه قدم برای تغییر فلسفه CSR
شرکت ها و سازمان هایی که نتیجه دلخواه را از سیستم CSR کنونی خود کسب نمی کنند، باید رویکرد خود را تغییر بدهند، اما شرکت ها چطور می توانند با پذیرش مسئولیت بیشتر و پیروی از اصول اخلاقی، با مشتریان و کارمندان خود رابطه عاطفی برقرار کنند؟ در ادامه به راه هایی اشاره خواهیم کرد که می تواند در برقراری یکدلی و صداقت سازمانی موثر بوده و در عین حال، در تعیین هویت کارمندان و مشتریان به ما کمک کند.
1- تجدید در عملکرد CSR: بسیاری از سازمان ها در سراسر دنیا، CSR را وظیفه بخش ارتباطات یا روابط عمومی می دانند. این بخش بندی کردن ها نتیجه نامطلوبی در پی خواهند داشت. طبق مقایسه سلسله مراتب نیاز های ماسلُو، رعایت اصول اخلاقی، باید در پایین ترین سطح هرم CSR قرار بگیرد. زمانی که فساد یک مدیر عامل مورد بررسی قرار می گیرد، فعالیت های عام المنفعه و پروژه های CSR به کار سازمان نمی آید. استراتژی های مربوط به CSR باید در کنار پروژه های کلی سازمان قرار بگیرد.
2- در شرایط بحرانی، یکدلی را ترویج دهید: زمانی که استیو جابز اعلام کرد قصد دارد سِمت خود را به عنوان مدیر اجرایی شرکت اَپل، به تام کوک اعطا کند، تصمیم خود را به صورت نامه ای در وب سایت شرکت اپل منتشر کرد. مشتریان وفادار باید مطمئن شوند که ارزش های بنیادی شرکت، حتی در شرایط بحرانی تغییر ناپذیر است.
در غیر این صورت، مواردی مثل، انتشار اخبار نادرست و اُفت نرخ رشد شرکت باعث خواهد شد که مشتریان قدیمی، احساس کنند که مورد خیانت واقع شدند و وفاداری آنها بیشتر به ضررشان تمام شده تا اینکه سودی عایدشان کند. در این حالت، هم مشتریان و هم کارمندان، احساس عدم امنیت خواهند کرد.
شرکت اَپل، همیشه در تلاش است که خبر های بد و بحران هایی را که شرکت به طور مقطعی متحمل می شود با مشتریان وفادار خود در میان بگذارد. در شرایط بحرانی، یکدلی می تواند احساسات منفی را به احساسات مثبت تغییر داده، خیانت را به همفکری، خشم را به بخشش و عدم پیدا کردن هویت را به هویت شناسی بدل کند.
3- ایجاد تعبیری تازه از CSR، در کنار حفظ تعابیر قدیمی: موسسان و مدیران عامل سازمان ها، معمولا تعاریف محکم و غیر قابل تغییری را در معرفی CSR بیان می کنند، اما این تعاریف باید در برگیرنده وقایع آینده نیز باشد. برای مثال شرکتی در تبلیغات خود، ارزش ها و توانایی ها یش را به مشتریان معرفی می کند. ولی همین شرکت یا سازمان، بعد از مدتی با یک شرکت دیگر ادغام می شود.
یکی شدن دو شرکت با هم، اصول و ارزش های شرکت نخست را تغییر خواهد داد. به این ترتیب، این شرکت، اعتبار و جذبه خود را نزد مشتریان از دست خواهد داد. در چنین شرایطی، این تصور در ذهن مشتری به وجود می آید که شرکت، به ارزش ها و اصول ابتدایی خود پایبند نبوده است.
ارتباط با نویسنده: [email protected]