ژاپن و آمریکا قدرت های بزرگ اقتصاد دنیا هستند. جالب است که این دو کشور با دو فرهنگ کاری کاملا متفاوت بزرگ و قدرتمند شدند.
هر کشوری در دنیا فرهنگ کار مخصوص به خود را دارد. از کشورهای پیشرویی مثل ژاپن گرفته تا کشوری مثل اندونزی که در فساد اداری دست وپا می زند، هر کدام فرهنگ کار خود را دارند. در برخی کشورها کارمند خود را فدای اهداف سازمانی می کند و در برخی دیگر هر کسی ساز خودش را می زند.
فرهنگ کسب وکار اما نقشی حیاتی در موفقیت اقتصاد یک کشور دارد. عموما کشورهایی که نیروی کار خود را در بستر فرهنگی مناسبی پرورش می دهند، پیشرفت های اقتصادی خیره کننده ای به دست می آورند. این فرهنگ البته با گزاره های مختلف در کشورهای گوناگون خود را نشان می دهد.
مثلا ژاپن و آمریکا که در میان غول های اقتصادی دنیا سال هاست جایگاه ویژه ای دارند، هریک فرهنگ شغلی خاص خود را دارند. آنچه پیش روی شماست نگاهی است گذرا به تعریف فرهنگ کار از زوایای گوناگون در دو کشور ژاپن و آمریکا.
سرعت و ثبات
آمریکا: به طور کلی سرعت تصمیم گیری در شرکت های آمریکایی بالاست. در آمریکا مدیران بالادست به مقام های پایین تر خود آزادی عمل زیادی می دهند تا فرآیند تصمیم گیری به سرعت انجام شود. البته همیشه این تصمیم ها بدون اشکال نیست و گاهی به خاطر سرعت، خطاهایی هم در این روند رخ می دهد.
ژاپن: تصمیم گیری در شرکت های ژاپنی کاملا با رعایت سلسله مراتب سازمانی انجام می شود. تصمیم گیری از نوع ژاپنی کاملا محتاطانه و هوشیارانه است و گاهی با سرعت کمتری نسبت به آمریکایی ها گرفته می شود. این مراحل با برگزاری جلسات پرشمار طی شده و به این ترتیب احتمال خطا و اشتباه به حداقل می رسد.
نقش ها و مسئولیت های فردی و گروهی
آمریکا: نقش ها و مسئولیت ها در شرکت های آمریکایی بسیار شخصی سازی شده است. مشارکت فردی بسیار مهم است و در راستای اهداف یک سازمان تلقی می شود.
ژاپن: شرکت های ژاپنی مشارکت های فردی را در قالب یک گروه به رسمیت می شناسند و به نظرشان کار فردی باید به پیشرفت کار گروهی منجر شود، درغیراین صورت مشارکت فردی هیچ مفهومی
ندارد.
بازگشت سرمایه درآمد در برابر بازگشت سرمایه روابط
آمریکا: شرکت های آمریکایی روی بازگشت سرمایه یا همان هدف نهایی تمرکز می کنند. آنها خود را درگیر فرآیندها و اینکه چطور این هدف قرار است به دست آید، نمی کنند. شرکت های آمریکایی کمتر وقت خود را برای تثبیت فرآیندها می گذارند.
ژاپن: شرکت های ژاپنی هم مثل آمریکا روی بازگشت سرمایه تمرکز دارند، اما فرق شان با همتایان غربی در این است که روی فرآیند و اینکه چطور به هدف برسند، تاکید بیشتری دارند. برای مثال، آنها چگونگی ایجاد فرآیند برای پروژه ها را ارزیابی می کنند.
فرهنگ ریسک پذیری و ریسک گریزی
آمریکا: آمریکایی ها وقتی می خواهند چیزی را به دست آورند، با خود می گویند «ما می توانیم انجامش دهیم»، حتی اگر فکر کنند تنها از پس 50 تا 70 درصدش برمی آیند. آنها پس از پذیرش توانایی شان تلاش می کنند دستاوردشان را به نزدیکی 100درصد برسانند.
ژاپن: ژاپنی ها اگر احساس کنند احتمال دستیابی به نتیجه کار حتی کمی کمتر از 100 درصد است، به کار «بله» نمی گویند. آنها تا مطمئن نشوند که 100درصد و بی بروبرگردد به نتیجه دلخواه شان می رسند، دست به هیچ خطری نمی زنند.
همگونی و ناهمگونی
آمریکا: از آنجایی که آمریکا یک کشور چندفرهنگی است، شرکت ها هم با چندملیتی بودن نیروهای کاری خود مشکل خاصی ندارند. این یعنی در یک محیط کاری چند نوع طرز فکر وجود دارد. اما پیشرفت کاری بدون مشکل در این کشور حاصل می شود.
ژاپن: اساسا یک شرکت ژاپنی با نیروی کار ژاپنی سازماندهی می شود. تقریبا تمام کارکنان یک شرکت پیش زمینه ای مشابه برای درک موقعیت ها دارند. بنابراین بسیاری از درک و فهم های آنها از فرهنگ کار نانوشته و ازپیش آموخته است. این یکی از مهارت های مهم ارتباطی در ژاپن است.
زمان صرف شده برای همکاری در برابر همکاری برای زمان صرف شده
هدف شرکت های آمریکایی برگزاری جلسات هرچه کارآمدتر است. جلسه های کاری در آمریکا هم تعدادشان بسیار کم است و در زمان بسیار کمی انجام می شود. اگر جلسات زیاد ازحد باشند، آمریکایی ها دربرابرش مقاومت نشان می دهند.
ژاپن: جلسات کاری در ژاپن یک کار بسیار متداول و معمول در شرکت های بزرگ است. آنها برای فرآیندی که می خواهند طی کنند، تا نظر مثبت تمامی افراد درگیر در پروژه را به دست نیاورند، کار را شروع نمی کنند. بنابراین هم تعداد جلسات شان و هم زمانی که برایش صرف می کنند، پرشمار است.
ارتباطات از راه دور در برابر ارتباطات رو در رو
آمریکا: برای آمریکایی ها تماس برقرار کردن از طریق وسایل ارتباطی مثل ایمیل یا تلفن همراه راحت تر و پذیرفته شده تر است. آنها بیشتر ترجیح می دهند ارتباطات از راه دور را با هم داشته باشند.
ژاپن: ژاپنی ها برای ارتباطات رو در رو احترام زیادی قائل هستند. برای آنها مهم است که ارتباطات کاری شان را چگونه هدایت کنند.
انعطاف پذیری دربرابر سبک کاری ساختاری
آمریکا: در آمریکا انعطاف پذیری کاری زیاد است و دورکاری یک روش کاری کاملا عادی و پذیرفته شده است. در این کشور برای هر کارمند یک اتاقک درنظر گرفته می شود که استقلال زیادی نسبت به همکارانش پیدا می کند. این باعث می شود کارمند در کار خود متمرکز شود.
ژاپن: در ژاپن بسیاری از شرکت های ساعات کاری مشخصی دارند و به کارمندان اجازه دورکاری داده نمی شود. محیط کار در این کشور مثل یک کلاس مدرسه است که رئیس بالاترین مقام را دارد و در لایه های بعدی مقام های پایین تر قرار می گیرند. در محیط های کاری ژاپنی دیواری وجود ندارد و همه گروهی کار می کنند.
خود حمایتی در برابر پشتیبانی از طرف شرکت در زمان بازنشستگی
آمریکا: در آمریکا سیستمی وجود دارد که افراد پس از بازنشستگی با کمک آن می توانند خودشان زندگی خود را تامین کنند و نیازی به حمایت شرکت یا نهادی که برایش کار می کردند، ندارند. این البته تاحدی با انتقاد مواجه است چون ممکن است وابستگی فرد به سیستم کاری اش را کم کند.
ژاپن: ژاپنی ها همیشه تشویق می شوند که تا پایان دوران خدمت شان در یک شرکت بمانند. این تشویق با حمایت های پولی و مالی خوب انجام می شود. در ژاپن پرداخت های شرکتی وجود دارد که جدا از حقوق ماهانه است. هرچه سابقه کاری فرد بیشتر باشد، میزان این پرداخت ها هم بیشتر خواهد بود.
زندگی شخصی در برابر زندگی کاری
آمریکا: خانواده و زمان گذاشتن برای خود در آمریکا نسبت به ساعات کاری اولویت بیشتری دارد. بنابراین در آمریکا اگر کسی وقت زیادی به خانوده اش اختصاص دهد، نه تنها سرزنش نمی شود بلکه تشویق می شود
ژاپن: در ژاپن هیچ چیز ارزشمندتر از کار کردن نیست. کار و شغل هسته اصلی زندگی است. کارهای سنتی وجود دارد که ژاپنی ها در میحط کار انجام می دهند تا بیشتر با همکاران خود و کارشان انس و الفت بگیرند. این رسوم سنتی از گرامیداشت حضور کارمند جدید تا دورهم جمع شدن برای ارتباط بیشتر همکاران قدیمی را در برمی گیرد، اما فقط در محیط کار انجام می شود.