عکاسی در لغت به معنای فن عکاسی و عکسبرداری است و همچنین به عمل و شغل عکاس نیز گفته میشود. این هنر در اکثر زبانهای جهان فتوگرافی خوانده میشود که ترکیبی از دو کلمه یونانی فتو به معنی نور و گرافی به معنی ثبت یا نگارش است. عکاسی یعنی ثبت و ایجاد یک تصویر که در واقع ثبت و ضبط برشی کوتاه از یک رویداد واقعی است.
عکاسی توسط یک فرد کشف و تکمیل نشده است، بلکه نتیجه تلاش بسیاری از افراد در زمینههای مختلف و اکتشافات و نوآوریهای آنان در طول تاریخ است. سالها قبل از اختراع عکاسی، اساسا دوربین عکاسی وجود داشته و مباحثی مثل نور، زیباییشناسی اندازه تصویر و... مورد توجه بوده است.
به مرور زمان هنر عکاسی و ابزار و ادوات آن رو به توسعه و فزونی گذاشت و بهعنوان حرفهای آکادمیک در گروه فعالیتهای هنری بسط و گسترش یافت. در حال حاضر عکاسی در رشتههای گوناگون هنری، اجتماعی، فرهنگی، حیات وحش و طبیعت، گردشگری و صنایع تقسیمبندی شده و علاقهمندان زیادی را به سمت خودش کشانده است. گفت وگوی ما با آقای مسعود زندهروح را به تفضیل بخوانید.
مسعود زندهروح کرمانی متولد 1342 کرمان، عکاس برجسته و کهنهکار کشورمان است. سالها است فعالیت هنری دارد و مدتهای زیادی را به ثبت و ضبط نمایههای هنری و اجتماعی گذرانده است.
او دارای مسئولیتهای متعددی از جمله واحد عکس ستاد تبلیغات جنگ و مدیر واحد عکاسی رسانه ملی بوده است. همچنین داوری دهها مسابقه و رویداد عکاسی ایران مانند جشنواره عکس مستند ایران، جشنواره سینمای جوان و جشنواره دوسالانه عکس ایران و... را عهدهدار بوده و در دانشگاههای مختلف کشور (هنر، سوره، آزاد، خبر) تدریس میکند.
وی عضو شورای سیاستگذاری و هنری نخستین سوگواره هنرهای تجسمی در برج میلاد تهران با عنوان سرخ و سیاه به رنگ عشق بوده و کتابهای زیادی با موضوع عکس و هنر عکاسی مانند شهرعشق، کرمان در یک نگاه، تخت جمشید، با تار وپود عشق، سیمای جهانگردی کرمان، آتشکده فیروزآباد، نقش رستم، میراث فارس، پاسارگاد، ارگ بم، کاخ موزه نیاوران، جنگ تحمیلی و چندین جلد کتاب عکس دیگر به زیور طبع آراسته است.
زندهروح در مراسمها و جشنوارههای مختلف حضور فعالی داشته و جوایز و تقدیرنامههای متعددی دریافت کرده است. مسئولیت فعلی وی دبیری انجمن عکاسان ایران است.
شروع کار
زندهروح درباره شروع فعالیتش در این حرفه میگوید که بیالتفات به شغل نظامیگری نبوده و به آن دلبستگی داشته است؛ خودش در اینباره میگوید: بر اثر یک اتفاق به عکاسی کشیده شدم. اول از همه علاقه من به معماری بود و طراحی داخلی ساختمان و دکوراسیون را خیلی دوست داشتم.
به موازات آن از کارهای نظامی هم خوشم میآمد و به کارهای پلیسی، درجات، لباس پوشیدن و احترام گذاشتن نظامیان علاقهمند بودم. به همین دلیل در دو جا ثبتنام کردم، یکی دانشگاه افسری نیروی هوایی و دیگری دانشگاه صداوسیما. این علایق با من همراه بود تا اینکه یک روز داییام یک دوربین یاشیکای GSM از آمریکا برایم هدیه آورد. خیلی طبیعی بود که دوست داشتم مدام عکس بگیرم.
برای شروع کار هم از خانواده خودم شروع کردم، بعد دنبال گل وگیاه و در ادامه سراغ طبیعت رفتم. مدتی که گذشت به سمت کوچه و خیابان کشیده شدم و از مردم عکاسی میکردم. بحبوحه انقلاب بود که در کرمان مثل همه شهرهای ایران خیلی تظاهرات میشد؛ من هم از فرصت استفاده میکردم و تا میتوانستم از راهپیماییها عکس میگرفتم.
برای ظهور و چاپ، حرفهایترین راه ممکن را انتخاب کردم و آغاز کارم با اسلاید بود. خیلی با نگاتیو آشنا نبودم؛ اسلایدهای آگفا و کداک را میخریدم و یک عکاس قدیمی هم که در کرمان بود در کارهای فنی و مقدمات اولیه فنی کمکم میکرد و به من مشاوره میداد و راهنمایی میکرد. حتی جزوههای مختلفی به من میداد تا بخوانم و بیشتر با فضای هنری عکاسی آشنا شوم.
خیلی جالب بود که به واسطه یکی از دوستان اسلایدهایم را برای چاپ و ظهور به آلمان میفرستادم و چاپ شده و قاب گرفته به دستم میرسید. آن موقع در کرمان من آرشیو اسلاید داشتم. البته کارم خیلی خوب از آب درمیآمد و از یک حلقه عکس 36تایی یک یا دوتا خراب میشد. بعد دوستی پیشنهاد کرد تو که عکاسی دوستداری در صدا و سیما ثبتنام کن. همین شد که به طور جدی به این حرفه فکر کردم و تصمیم نهایی را گرفتم و دانشکده افسری را فراموش کردم.
بعد از اخذ دیپلم طبیعی در کرمان سال 1361 در دانشگاه صدا و سیما قبول شدم و به تهران آمدم و ماندگار شدم. در دانشگاه رشته فنی و تولید میخواندم و بعد گرایش عکاسی را انتخاب کردم. آن دوران (دهه 60) به نوعی سال شکوفایی دانشگاههای کشور بود.
تازه انقلاب فرهنگی شده بود و ساختار قدیمی مراکز آموزش عالی بهم ریخته بود.بعد که نظامنامه جدید آموزشی ابلاغ شد، من و همدورهایهایم مشمول شرایط و ضوابط جدید شدیم. به طور کلی دانشگاه صداوسیما با سایر جاهای دیگر فرق دارد. سه ترم دروس پایه کامل برای همه الزامی بود و تفاوتی بین رشتهها وجود نداشت.
این دروس پایه و مقدماتی که بین همه رشتهها و گرایشات یکسان بود شامل: سینما، تئاتر، ساختار برنامهسازی تلویزیون، هنرهای تجسمی، موسیقی همراه با مباحث تئوریک بود. مثلا انیمیشن کار کردیم، گرافیک و انواع زیرشاخههای عکاسی، فیلمسازی، کارگردانی را گذراندیم.
ضمن اینکه دروس تئوری هم ارائه میشد مثل: فیلمنامهنویسی، تولید برنامههای رادیویی و طراحی. اساتید برجسته و خوبی هم داشتیم، بهعنوان مثال با آقای بهروز غریبپور و خانم نجم که دستیارشان بود هنرهای نمایشی را گذراندیم. روش تحقیق را با آقای دکتر خزاعی پاس کردیم. تاریخ هنر را با دکتر همایون به انتها رساندیم.
گرافیک را با قباد شیوا و ادبیات تخصصی را با آقای دولتآبادی و نادر ابراهیمی خواندیم. انیمیشن را با حبیبالهی داشتیم. خلاصه مدرسان طراز اول و خوشنامی در کادر آموزشی دانشگاه حضور داشتند که وضعیت تدریس و آموزش را بسیار بالا برده بودند.
در بخش دوم دوره که بهصورت تخصصی دنبال میشد عکاسی و سایر دروس اختصاصی را با بهمن جلالی، آقای کسراییان، آقای فتحی، آقای مسچی و مجید دهقانپور گذراندیم. تا سال 1369 که به خدمت سربازی رفتم و سال 72- 1371 دوباره به سازمان برگشتم و مشغول به کار شدم.
از آن تاریخ به بعد بهطور متناوب مدیر گروه عکاسی بودم و گاهی در مقام معاونت و مسئولیتهای دیگر مثل حضور در ستاد تبلیغات جنگ که رابطه مستقیمی با شرایط خاص آن دوران داشت. خلاصه با احتساب سالهای تحصیل دانشکده و دوران سربازی پس از 25 سال از سازمان صدا و سیما بازنشسته شدم ولی ارتباطم را قطع نکردم و به عناوین مختلف با آنجا همکاری دارم.
کار و آموزش حرفهای
استاد زندهروح از نحوه کارهایش و نوع آموزش در ایام تحصیل به نیکی یاد میکند و آن دوره را بیبدیل میداند: «آن سالها یک دوره طلایی و ویژه برای همه بود. بعد از دانشکده صدا و سیما، مجتمع عالی هنر که الان به دانشگاه هنر تغییر نام داده و بعد از دانشگاه تهران شروع به جذب دانشجوی عکاسی کردند.
دانشجویان زیادی به تحصیل مشغول شدند که بعدها افراد سرشناس عکاسی کشور شدند؛ مهرداد مهاجر، مهدی رحیمیان، محمد غفوری، محمود مروتی، مهرداد زاهدیان و خیلیهای دیگر یک کلونی عکس و فیلم را در دانشکدههای مختلف تشکیل داده بودیم.»
وی از دانشگاه محل تحصیل خودش خاطرات خوبی دارد و اضافه میکند: «تدریس و تحصیل در دانشکده عالی بود. فضا و محیط مناسبی برای فعالیتهای هنری حرفهای فراهم شده بود که اگر کسی از آن موقعیت استفاده نمیکرد، ضرر کرده بود. استاد خوب، امکانات و تجهیزات خوب در کنار تعامل خوب جمعی یک مجموعهای کارآمد را پدید آورده بود. ما خودمان پای کار بودیم و با دست چاپ و ظهور فیلمها و نگاتیوها را انجام میدادیم.
شرایط منحصربهفرد تحصیل همه ما را آبدیده کرده بود که در سالهای بعد و در خلال فعالیتهای حرفهای خیلی به کارمان آمد.» زندهروح تعابیر جالبی دارد؛ او میگوید: «وقتی دوربین دست میگیری هیجان تولید عکس داری! این هیجان برای همه وجود دارد.
شما وقتی یک گوشی موبایل میخری یک هفته با آن ور میروی. دوربین عکاسی هم همینطور است. زمان دانشجویی عکاسی از طبیعت را دوست داشتم. یک مجموعه از طبیعت اطراف کرمان دارم که خودم تولید کردهام. همچنین اساتید دانشگاه ما را مجبور میکردند از مردم عکس بگیریم. اتفاقاتی مثل انقلاب و جنگ زمینههای مناسبی برای ثبت لحظات فراهم میکرد.»
وی از مهمترین مسئولیتهایش در سازمان میگوید: وقتی مسئول ستاد تبلیغات جنگ شدم بیشتر درگیر کار در اداره شدم تا اهمیت عکاسی را به همه بفهمانم. واقعا شرایط سختی داشتیم. از مسئولان خواستم کاری شایسته برای تاریخ و هنر این مملکت انجام بدهند. تا اینکه تلاشهایم نتیجه داد و به تهیه و تدوین ماندگار آرشیو دیجیتال تلویزیون منجر شد.
آرشیوی بسیار غنی از دوران اولیه فعالیت تلویزیون در ایران که بخشی به حکومت قبلی برمیگشت، اوایل پیروزی انقلاب، دوران دفاع مقدس که بسیار ارزشمند بود و باید به درستی با رعایت استانداردها حفظ و نگهداری میشد. مثلا یک نمونه مربوط به عکس امام خمینی(ره) که توسط علی کاوه گرفته شده بود و عکس رسمی کشور به حساب میآمد؛ همان عکسی که روی اسکناسها چاپ شده و به جرات میگویم بیش از هزار بار زیر چاپگر رفت. خب اینها باید اصولی مراقبت میشد. در آن سالها آرشیو تلویزیون چیزی نزدیک به 40میلیون نگاتیو داشت.
بعد از اینکه توانستم این کار مهم را به سامان برسانم برای گذران زندگی عکاسی تبلیغاتی و صنعتی میکردم. سپس سراغ ایرانگردی و ایرانشناسی رفتم و از مناظر و بناهای تاریخی عکاسی میکردم. یک دورهای هم با ارشاد همکاری داشتهام. شش دوره دبیر عکس جشنواره فجر بودم و کارهای اجرایی مربوط به دوسالانهها را پیگیری و عملیاتی میکردم.»
استاد تعریف جالب و ساختارشکنی از عکاسی و به طور کلی از هنر دارد. من چیزی به نام عکاس، نویسنده، معمار، نقاش نمیشناسم. کسی که نام هنرمند را یدک میکشد یا خلاق هست یا نیست. اگر خلاقیت و سلیقه وجود دارد مهم نیست که چه کاری میکند. علاقه، خلاقیت، استعداد و سلیقه که باشد عکس میگیرد، نقاشی میکشد یا یک ساختمان را بالا میبرد. مهم نیست چه چیزی به دست میآید، آن نتیجه خلاقیت و استعداد است که بهصورت یک اثر هنری متجلی میشود.
عکاسی؛ شغل یا هنر؟
از او درباره هنر یا شغل بودن عکاسی سوال میکنم؛ وی در جواب میگوید: بله اما به سختی کاری که خودم انجام دادم. این رشته با وجود استعدادهای زیادی که دارد (چیزی حدود 100هزار عکاس حرفهای در کشور) اما هیچ حمایت و نظارتی از آن نمیشود و استعدادها و پتانسیلهای بالقوه هرز میروند و به نتیجه نمیرسند. دایره فعالیت محدود و بسته است.
مثلا در نمایشگاه کتاب امسال پنج عنوان کتاب به عکاسی اختصاص داده شده که مربوط به مباحث نظری است. دلیلش این است که چاپ و عرضه کتاب عکس هزینه زیادی دارد. اگر کسی بخواهد چنین مجموعهای را جمعآوری کند 5 تا 10میلیون تومان باید هزینه کند.
در حال حاضر فرهنگسرای فعال در تهران داریم که مجموع آنها هزار مترمربع دیوار نمایشگاهی ندارند. اصلا برای این کار تعریف مشخصی ندارند. یک مجموعه که ساخته میشود فضای زیادی را به آمفی تئاتر و سینما میدهند تا برایشان کف بزنند. آن وقت یک اتاق 100متری را به نمایشگاه عکس اختصاص میدهند که با این حجم وسیع ارائه کارها بسیار ناچیز است. مشکل دیگر عدم ارتباط با خارج است. ما حضور فیزیکی در نمایشگاهها و گالریهای بینالمللی نداریم. هیچ حمایت و پشتیبانی از هنرمند نمیشود تا به مراکز خارجی برود.
اگر خودش اقدام کند باید زندگیاش را بفروشد تا بلیت هواپیما بخرد و غرفه بگیرد، تازه شرکت در گالریهای معتبر به این راحتی نیست. الان اقدام کنید برای چهار سال آینده به شما وقت میدهند. وقتی این کارها انجام نمیشود فرد میرود سراغ فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام تا کارهایش را عرضه کند؛ شاید که دیده شود. اینجاست که زمینه سوءاستفاده پیش میآید. ما همیشه در انجمن با مسئله جعل و کپیکاری مواجه هستیم. این اتفاقات باید جایی تمام شود.
مشکل دیگر مسائل حقوقی و شرایط کاری است. تا دهه 70خورشیدی دوران درخشان عکاسی اجتماعی بود و همه همکاری میکردند. چه نهادهای مسئول و چه مردم این شرایط را پذیرفته بودند. ولی بعدا سختگیریها بیشتر شد که معمولا دلیل قابل دفاعی نداشت. به خاطر بعضی از مسائل وضعیت کاری و شغلی عکاسها سختتر از قبل شد و تا حالا هم ادامه دارد.
یکی از کارهای انجمن این است که بتواند موانع حقوقی و خلأهای قانونی را بردارد، در زمینه آموزش فعال باشد، عضوگیری موثر داشته باشد و در کل بتواند بستر مناسبی را برای فعالیت عکاسان فراهم کند.
انجمن فعلی که ملاحظه میکنید بهصورت NGO در وزارت کشور ثبت شده که این مجوزها را وزارت ارشاد در زمینه هنری و وزارت کار بهصورت انجمنهای صنفی صادر میکنند. نخستین گردهمایی ما مربوط به سال 1388 بود که تصمیم گرفتیم عکاسها و هنرمندان مربوط به این حوزه دلگرمی و پشتوانهای داشته باشند.
با فعالیتها و پیگیریهای مداوم سرانجام در سال 1392 به طور رسمی به ثبت رسید و انجمن رسما کارش را شروع کرد. از اهم برنامههای انجمن، ایجاد فضای مناسب برای فعالیتهای هنری و بسترسازی برای کارهای آتی است.
مثلا ما با شهرداری در حال مذاکره هستیم تا فضای مناسب نمایشگاهی را برای عکاسان جوان فراهم کند. کار ما سیاستگذاری و هدایت اعضا به جهت درست است تا در کارشان موفق شوند. انجمن در حال حاضر 1120 عضو رسمی و دائمی از سراسر کشور دارد و جزو معدود انجمنهایی است که کشوری به حساب میآید.
آموزش، افزایش مهارتها و برقراری کانالهای لازم با مراکز دولتی برای عرضه آثار هنری که به فروش و جذب افراد منتهی میشود از دیگر برنامههای در دست اقدام است. زمینهها و قالبهای عکاسی که میتواند درآمدزا باشد عبارتند از: عکاسی هنری که منجر به فروش آثار به گالریها و مجموعهها میشود یا اینکه بهصورت مجلد عرضه شود.
عکاسی صنعتی، عکاسی از مجالس و محافل خصوصی مثل مهمانیهای رسمی و مراسمهای عروسی. عکاسی ماکرو که تصویربرداری از اجسام از نماهای مختلف است که طرفداران خودش را دارد و بحث آموزش که الان 10،15 آموزشگاه فعال و معتبر در تهران داریم که در دورههای گوناگون یک ماهه تا یکساله به هنرجویان تعلیم میدهند. اگر فضای کار و بستر مناسب برای فعالیت ایجاد شود و موارد حقوقی مثل حق مولف و کپیرایت اجرایی شود، جا برای فعالیت و کار حرفهای فراهم میشود.
ارتباط با نویسنده: [email protected]