کارآفرینی، خلاقیت، انعطاف پذیری، اصالت و... از اصول رویکرد مدیریتی نوآور است. هرگاه صحبت از نوآوری در یک سازمان می شود، یعنی به نوعی قرار است متمایز باشیم. جالب است که مطلب را با یک تناقض آغاز کنیم: با وجودی که 85 درصد از مدیران بر این باورند که نوآوری، رمز رقابتی تر شدن شرکت آنهاست، اما فقط 10درصد از انرژی و منابع خود را به تحقق آن اختصاص می دهند.
این تمایز برای هر سازمانی، هزینه بردار است. رویکرد تئوری های جدید مدیریتی، بر پایه نوآوری نیازمند تغییر در ساختار سازمان هاست.
اما هر سازمانی باید بپذیرد که ایجاد تغییر با هدف اجرای تکنیک های جدید مدیریتی به چهار دلیل مشکل است:
1- دور انداختن رویکرد های قدیمی: برای سازمان ها دشوار است آنچه را که سال های سال به عنوان اصل مدیریتی و حقیقت مطلق پذیرفته بودند، اکنون کنار بگذارند و ایده های جدید مدیریتی را بپذیرند.
2- ترس: سازما ن ها نگران از دست دادن کنترل و قدرت هستند و می ترسند که با پذیرفتن دیدگاه های جدید مدیریتی اشتباه بزرگی را مرتکب شوند.
3- فشار اجتماعی : بسیاری از افراد معتقدند رویکرد های جدید مدیریتی کارآمد و سودده نیستند و سعی می کنند نظر خود را بر مدیران تحمیل کنند که همان تکنیک های مدیریتی قدیمی بهتر عمل می کنند.
4- محدودیت های سازمانی: در برخی از سازمان ها، خارج از چارچوب سازمان به ایجاد تغییر فکر کردن کاری است بس دشوار و سخت. محدودیت ها و قوانین از پیش تعریف شده سازمان اجازه اجرای رویکرد های جدید را نمی دهد.
براساس اصول مدیریتی که بر پایه نوآوری بنا شده است، برای تحقق نوآوری و خلاقیت شش اهرم اصلی وجود دارد. از جمله: اعتماد، تعهد و مسئولیت پذیری، لذت و رفاه، چابکی، همکاری و خلاقیت.
اصل اعتماد
کنفوسیوس می گوید: «برترین انسان کسی است که نخست سخنان خود را به مرحله اجرا درآورد و سپس از اقدامات خود سخن بگوید.»
همه چیز را نگفتن، سر حرف خود نایستادن، واضح صحبت نکردن از واقعیات، آینده نامشخص، پیچیده نشان دادن شرایط، اطلاعات مخدوش و نادرست به برانگیختن حس بی اعتمادی در سازمان می انجامد.
نمونه موفق این اصل، در شرکت فرانسوی شکلات مارس به اجرا درآمد. مدیر ارشد این شرکت، هر شش هفته یک جلسه، یک جلسه 30 دقیقه ای با کارکنان خود برگزار و درباره شرایط شرکت صحبت می کند و به سوالات کارکنان به صورت واضح و شفاف پاسخ می دهد.
اصل تعهد و مسئولیت پذیری
روزولت در این باره می گوید: «بهترین مدیر کسی است که قادر است استعداد و توانایی انجام کار ها را شناسایی کند و همچنین می تواند تا زمان انجام کار، با دخالت مستقیم خود آنها را مهار کند.»
عباراتی نظیر «من این کار را نمی کنم»، «من برای انجام این کار پول نمی گیرم»، «من می دونستم این رویه کار نمی کند» یا «این کوتاهی از بخش حسابداری است» فقط شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است.
نمونه موفق این اصل در یک شرکت آمریکایی به نام MorningStar به اجرا درآمده است. این شرکت 700 کارمند دارد که می توانند به طور مستقیم با مدیر خود درباره ایده ها و اهداف شرکت صحبت کنند. مدیر در این شرکت برای این نیست که فقط به کارمندان بگوید چه کنند یا چه کاری را انجام ندهند، بلکه تمام ساز و کار شرکت بر پایه مذاکره است.
اصل لذت و رفاه
کنفوسیوس می گوید: «شغلی را انتخاب کنید که آن را دوست دارید و بدانید که می خواهید با آن شغل زندگی کنید و فقط برای یک روز نیست.»
عباراتی مانند «شغل من هیجان انگیز نیست، اما می توانم به کمک آن شکم خود و خانواده ام را سیر کنم»، «مدیر من به اندازه کافی در من ایجاد انگیزه نمی کند» و این دست صحبت ها، یعنی شکل شغل خود را دوست ندارید.
تا قبل از پوشش رسانه ای خودکشی در سال 2009 در جنرال موتورز، رفاه و لذت در کار چندان مورد توجه مدیران نبود. اگر به قلب شرکتی برویم که کارمندان آن انگیزه کافی برای کار کردن ندارند، متوجه خواهیم شد که آن سازمان بازدهی و کارایی اقتصادی چندانی ندارد.
نمونه موفق این اصل در شرکت WLGore با حدود 8 هزار پرسنل اجرا شده است. استخدام این شرکت برپایه علاقه متقاضیان انجام می شود و اینکه آنها واقعاً از انجام شغل خود راضی و خوشحال باشند برای سازمان در اولویت است.
اصل چابکی
داشتن احاطه و تسلط در زمینه کاری یک اصل در رویکرد جدید مدیریتی است. عباراتی مثل «ببخشید آقای مشتری، من از این موضوع اطلاعی ندارم و باید از آقای رئیس بپرسم» یا «من همیشه تا الان با همین روش کارم را انجام داده ام و تغییر اصلاً برای چه؟» یعنی کارمند آزادی عمل و چابکی لازم در کار را ندارد.
در یک سازمان با چنین رویکردی، کارمندان باید استقلال کافی در تصمیم گیری را داشته باشند و تا جایی که ممکن است سلسله مراتب اداری از بین برود. شرکت برزیلی SEMCO، نمونه موفق در این اصل است که با بیش از 3 هزار کارمند توانسته است اصل چابکی و آزادی عمل را به اجرا درآورد.