آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهاید که چرا بسیاری از استراتژی ها علی رغم تلاشهای زیاد با شکست مواجه میشوند؟ در این رابطه اگرچه میتوان دلایل متعددی را ذکر کرد، با این حال نتایج آخرین تحقیقات حاکی از آن است که به صورت کلی، پنج دلیل اصلی وجود دارد. درواقع عدم توجه به این موارد باعث خواهد شد تا شما از همان ابتدا، بازنده باشید. این امر به معنای از دست رفتن زمان و بودجه شما خواهد بود. اگرچه ممکن است تصور کنید که شکست ها زمینه ای برای یادگیری محسوب شده و نباید به آن توجه کرد. با این حال حتی یک شکست بزرگ میتواند روحیه شما را به صورت کامل تخریب کند و زمینه اخراج شما از شرکت را مهیا سازد. به همین خاطر اولویت شما باید این باشد که احتمال بروز شکست را به پایین ترین حد ممکن برسانید.
1-تعیین اهداف بدون توجه به واقعیت موجود
بسیاری از مدیران اهدافی را برای خود تعیین میکنند که کاملا با واقعیات موجود تفاوت دارد. این امر باعث خواهد شد تا رسیدن به آن کاملا سخت و حتی غیرممکن باشد. این امر در حالی است که شما باید به سلسله مراتب توجه داشته باشید. برای مثال تبدیل شدن به بهترین برند کشور خود، یک پروژه چند ساله خواهد بود که در ابتدا باید به مسائل کوچکتر و پیش زمینه های آن توجه داشته باشید. در غیر این صورت شما عملا توانایی رسیدن به آن را نخواهید داشت. در کنار این موضوع، شما باید به زمان مناسب نیز توجه داشته باشید. درواقع در بسیاری از شرایط ممکن است که اکنون زمان مناسب برای به اجرا درآوردن طرح شما نباشد و با یک سال صبر بتوانید نتیجه ای کاملا متفاوت را رقم بزنید. درواقع به صورت کلی شما باید هدف خود را با توجه به شرایط حال حاضر، تعیین کنید.
2-عدم توجه به نیاز مشتری
ممکن است هدف و استراتژی ای را تعیین کنید که توسط یک برند مطرح مورد استفاده قرار گرفته و نتیجهبخش بوده است، با این حال آیا تضمینی وجود دارد که به اجرا درآوردن آن توسط شما به تجربهای یکسان منجر خواهد شد؟ در این رابطه شما باید برای اطمینان از درستی یک استراتژی پس از طی کردن مرحله اول، به نیاز مشتری توجه داشته باشید. درواقع استراتژی شما باید شامل اقداماتی باشد که در راستای تامین خواسته های مشتریان باشد. در غیر این صورت نتیجه ای را برای برند شما به همراه نخواهد داشت. طبیعی است که برای موفقیت در این مرحله، شما باید اطلاعات مختلفی را از جامعه هدف و مشتریان اصلی خود به دست آورید. این امر یکی از مبناهای تصمیم گیری شما خواهد بود.
3-عدم هماهنگی تیم با استراتژی تعیینشده
تیم شرکت بازوی اجرایی هر تصمیمی خواهد بود. به همین خاطر بسیار مهم است که در تصمیم گیری ها از این افراد نیز استفاده کرده و نظرات را جویا شوید. فراموش نکنید که کارمندان شما در زمینه برخی از مسائل به علت ارتباط مستقیم خود، آگاهی بهتری را داشته و این امر میتواند باعث شود تا تصمیم نهایی، وضعیت بهتری را پیدا کند. همچنین ممکن است هدف و استراتژی تعیین شده، تناسبی را با وضعیت حال حاضر تیم شرکت نداشته باشد. تحت این شرایط شما دو راهکار کلی را خواهید داشت. نخست آنکه تصمیم خود را تغییر دهید و یا تیم شرکت را دگرگون ساخته و افراد جدید را استخدام کنید. به هر صورت شما باید در انتخاب استراتژی خود، به وضعیت تیم شرکت نیز توجه داشته باشید.
مطلب مرتبط: 10 استراتژی برای کنارآمدن با شکست در دنیای کسب و کار
4-عدم توجه به وضعیت بودجه شرکت
آیا به خوبی میدانید که طرح شما به چه سطح بودجهای نیاز دارد؟ در این رابطه فراموش نکنید که همواره میان پیش بینی ها با واقعیت تفاوت هایی وجود دارد. برای مثال ممکن است بخشی از لیست قیمت های شما در مرحله به اجرا درآوردن استراتژی، با تفاوت قیمت همراه شود. تحت این شرایط اگر شما چنین مواردی را پیش بینی نکرده باشید، بدون شک در همان ابتدا با کندی محسوسی مواجه خواهید شد که خود هزینه بر است. درواقع به صورت کلی شما باید تصمیماتی را اتخاذ کنید که قدرت مالی به اجرا درآوردن آن را دارید. در این رابطه برخی از شرکت ها از مدتها قبل با اقداماتی نظیر صرفه جویی و به حداقل رساندن هزینه های خود، شرایط را برای به اجرا درآوردن یک طرح بزرگ، مهیا میکنند.
5-عدم پیگیری مداوم
در آخر نکته ای که باعث میشود تا با شکست در استراتژی خود مواجه شوید این است که پیگیری و بازنگری های لازم را انجام نمیدهید. درواقع شما باید در هر مرحله، به خوبی نسبت به درست بودن اقدامات، اطمینان داشته باشید. این امر تنها زمانی میسر خواهد بود که هر روز موارد را بررسی کرده و در آخر هفته اطلاعات را به آمار تبدیل کنید تا با مقایسه آن با موارد هفته آینده نسبت به درست بودن همه چیز اطمینان داشته باشید. این نکته بسیار مهم است که در بسیاری از موارد حتی یک مشکل کوچک و به ظاهر ساده، به دلیل نادیده گرفته شدن، به یک بحران جدی تبدیل شده است. به همین خاطر انجام چنین اقداماتی کاملا ضروری خواهد بود.