ناهید یا همان آناهیتا یا زهرهای که الان میگوییم، ستاره پرنوری در آسمان است. ستارهای چشمگیر که میتوانیم ببینیمش و بههمدیگر نشانش بدهیم. انگار در گفتوگوی امروزمان هم با ناهیدی طرف هستیم که میتوانیم به همدیگر نشانش بدهیم و بگوییم این زن را میگویم؛ این کارآفرین نمونه ایران را. اشارهام به ناهید هاشمی است. زنی 52ساله و مدیرعامل و رئیس هیاتمدیره شرکت صنعتی پارس هرماس که البته این سومین شرکتش است. فوق لیسانس مهندسی تکنولوژی پلاستیک از آلمان و MBA از دانشگاه صنعتی شریف گرفته است.
عضو اتاق بازرگانی ایران-آلمان و انجمن صنایع آرایشی- بهداشتی آلمان است و دارنده گواهی از دورههای آموزشی مرتبط با کارش مانند مدیریت ارشد در حوزههای مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران ریسک.سال 69 از آلمان فارغالتحصیل شده و سال 73 در ایران با سرمایه شخصی حدود 200میلیون تومان نخستین شرکت تولید بستهبندیهای دارویی استاندارد را راهاندازی میکند.
کار در سالهای سخت
حضور در بازار کار آن هم بهعنوان یک زن در آن سالها پستی و بلندیهای بسیار داشته است. هاشمی هم بارها واژه «سختی و خیلی سخت» را به کار میبرد. انگار ترجیعبند غزل کسب وکارش باشد. اما روحیهای که هنوز هم حفظ کرده و از جوانی با او بوده مانع از بازایستادنش بوده. اینکه سرانجام هر مشکلی راهحلی دارد و اینکه به قول خودش «میخواستم کاری انجام دهم؛ کاری که به تولید مربوط باشد.» هاشمی رکود و سکون را دوست ندارد و به همین دلیل هم هست که تاکنون سه شرکت را راهاندازی کرده و توسعه داده و کماکان شرکت تاسیس میکند و پرانرژی و خندان است.
اینها را درادامه و وقتی با او حرف میزنم میفهمم. شمارهاش را میگیرم. صدای جاافتادهای از آن سوی خط آرام و ملایم جواب میدهد. میگویم برای چه کاری زنگ زدهام. بعد از این خوب میشنود، میگوید یک ساعت دیگر تماس بگیر تا برسم کارخانه و جوابت را بدهم. تلفن ثابتش را هم میدهد. با نخستین بوق جواب داد. چند سال ایران نبودنش کاملا مشهود بود و به همین دلیل از تعارفهای معمول نشانی نداشت.
ساعت حدودا چهار و نیم بعد از ظهر بود. تازه رسیده بود فاز چهار شهرک صنعتی اشتهارد و سرشار از انرژی بود. میگوید همین الان هم جلسه دارم. گوشی همراهش زنگ میخورد. عذرخواهی میکند و جواب میدهد. آدرس را که به آن طرف تلفن میدهد، حرفهایش را ادامه میدهد. زمان عکاسی را هم با او هماهنگ میکنم. میگویم آدرس دفتر تهران را بده و برای ساعت 19روز بعد هماهنگ میکند.
کار؛ ساعتهایش با این سهحرف کوک میشود
وقتی از او میپرسم که روزی چند ساعت کار میکند، اول میخندد. انگار دارد دنبال ساعاتی میگردد که کار نمیکند تا آنها را بشمارد که تعدادشان هم بسیار اندک است. «ساعت مشخصی برای کار در نظر نمیگیرم.»با گفتن این جمله ادامه میدهد: از آنجا که همیشه دوست دارم تجربه کنم و پویایی را بر ایستایی ترجیح میدهم، دائما دارم کار میکنم؛ یعنی بیش از 16ساعت در روز. به همین دلیل هم تاکنون سه شرکت تاسیس کردهام.
شرکتهایی که بهطور موفق در حال کار هستند و فعالیتشان ادامه دارد. در زمینههای بستهبندی دارویی و تولید مواد شوینده و آرایشی و بهداشتی.مورد آخر مربوط به شرکتی با نام پارس هرماس است که قرار است ظرفیتی بالا برای تولید داشته باشد.یعنی ظرفیتی برای تولید 1500تن مایع ظرفشویی، 1235 تن مایع دستشویی و 1235تن انواع شامپو و نرمکننده با نام تجاری «میسآنجل».
میگوید: فکر نمیکنم در مرحله تولید هر کدام از محصولاتی که نام بردم، زیر هزار تن بیاییم و هدفم تولید حداکثری است. به همین دلیل هم بیش از 5میلیارد تومان برای خرید یک کارخانه ورشکسته، زمین، واردات دستگاهها و ماشینآلات و... هزینه کردهام. ناهید با راهاندازی این تولیدی بزرگ میخواهد برای بیش از 50نفر دیگر هم اشتغالزایی کند.
نخستین کارهایی که کرده
از آنجا که در آلمان درس خوانده و رشته تحصیلیاش هم مهندسی تکنولوژی پلاستیک بوده وقتی به ایران برمیگردد، جای خالی بستهبندی استاندارد داروها را حس میکند. بنابراین طرحی توجیهی را با ترجمه تجربههایی که در آلمان دیده و آموخته به شرکتهای تولید دارو و اداره استاندارد ارائه میدهد. اما این تازه آغار راه است. همانطور که اشاره کردیم، سال 73 است. هنوز زنان حضور پررنگی در جامعه کاری ندارند و ناهید هم جزو نخستینها و به اصطلاح جادهصافکنهای نسل بعد به شمار میرود.
خودش در این مورد میگوید: من حتی نمیتوانستم نام خودم را بهعنوان یک زن روی طرحی که ارائه میکردم، بنویسم و چون طرحم قرار بود به ایجاد و تاسیس یک شرکت منجر شود، میگفتند باید نام مردی را هم اضافه کنی. اما من خودم را به لحاظ روحی برای این برخوردها آماده کرده بودم. عقیده داشتم که این دیوارهای بازدارنده باید تخریب شوند و شدند و الان نسبت به آن سالها دوران رویایی کسب وکارها برای زنان است. تلاشش نتیجه میدهد. کار نو و بیسابقه بوده و نیازی اساسی را پاسخ میداده است. بنابراین شرکتهای دارویی هم متمایل میشوند که از این طرح استقبال کنند. روزدارو و داروپخش نخستین همکارهایش در این زمینه هستند.
Footcare برنامهای برای تندرستی پاها
البته همه کارهایش به همینجا ختم نمیشود. برنامهای هم دارد برای نهادینه کردن فرهنگ توجه به پاها بهعنوان قلب دوم. میگوید این برنامه در سوییس جایگاهی قابل توجه در بین مردم دارد و کاملا به آن توجه میشود: علاوه بر این بهطور کلی بیش از 15سال است که همه مردم دنیا بهویژه افرادی که به بیماری دیابت دچار هستند به برنامههایی از این دست اهمیت میدهند. برای این منظور تجهیزات پزشکی خاصی تولید شده که وارد کردهایم و محصولات ویژهای در این زمینه وجود دارد که جایشان در ایران خالی است.
این محصولات را در وزارت بهداشت باید ثبت کنند و البته نالههای دور و درازی از بوروکراسیهای اداری دارد. میگوید: این راهروهای اداری انرژی ما را تخلیه میکنند. در حالی که نه تاکنون کمکی از کسی خواستهام و نه اصولا اعتقادی به حمایتهای اینچنینی دارم اما تنها خواستهام این است که اینقدر سنگاندازی و مشکلتراشی نکنند. میگوید: اصولا بانکها نگاه تحقیرآمیزی به مقوله کارآفرینی و شخص کارآفرین دارند. اصلا اهمیت یک ایده اشتغالزا را درک نمیکنند.
از طرفی وقتی کیفیت محصولی در آلمان تایید میشود چرا باید در ایران اینقدر کش و قوس برای پیشبرد کار داشته باشیم. خانم هاشمی حرفهایش را با کمی خنده از سر تلخی ادامه میدهد: نوع برخورد ما با روند کاری و محصولاتی که قرار است ثبت کنیم مانند کوبای قبل از رائول کاسترو است و تاکید میکند که کوبای کنونی هم با ذهن بازتری برخورد میکند و تسهیلگری بیشتری دارد. آن هم زمانی که شخصی میخواهد کاری راه بیندازد و چند میلیارد تومان هزینه کرده و هر روزی که دیر شود، ضررهایش میلیونی است و چندین نفر از نان خوردن میافتند.
تاسیس شرکت پشت شرکت
با همه مسائل کارآفرینی و مشکلاتی که با آنها دست و پنجه نرم کرده است، باز هم تاکید میکند که «هر کاری بعد از چند سال یکنواخت میشود. به همین دلیل نخستین شرکت را که طی 10سال برای بیش از 100نفر اشتغال پایدار ایجاد کرده بود به مدیران کارآمد دیگری سپردم و شرکت دوم را تاسیس کردم و باز هم برای حدود 50نفر اشتغالزایی ایجاد شد و شرکت سوم هم که موجب شده 15روز آلمان باشم و 15روز ایران. الان برنامه زندگیام بهنوعی دوزیستی شده است؛ ایرانی- اروپایی». اما از کارش لذت میبرد.
ساعتها کار میکند و معتقد است «همیشه آن کسی که بیشترین کمک را به شما میکند، خود شما هستید.تلاش شخصی پایه و گرانیگاه هر کسب وکاری است. کمکهای دیگر تنها دلگرمی است و در عین مفید بودن تعیینکننده نیست.» ناهید در ادامه حرفهایش به عدم ترویج فرهنگ کارآفرینی در خانوادههای ایرانی اشاره میکند و میگوید: تاریخ ایران زنان برجسته زیادی به خود دیده است.زنانی که هیچگاه دربند جنسیت خود نبودهاند و انجام هیچ کار مهمی را دور از خود ندیدهاند.
کما اینکه چند هزار سال پیش زنان بازرگان و دریانورد داشتهایم؛ حتی زنان به شاهی هم رسیدهاند. بنابراین چرا باید کسی خود را ناتوان از انجام کاری بداند. البته من معتقد هستم که خانوادهها باید دختران کارآفرین تربیت کنند. مادر بودن خوب است اما مادر کارآفرین بودن بسیار بهتر است. فصلالخطاب حرفهای این بانوی نمونه این است که زنان نباید بهدنبال تایید کسی باشند، بلکه باید بهفکر تجربههای نو و تازه باشند و نترسند از اینکه شکست بخورند.
ارتباط با نویسنده: [email protected]