واقعیت دنیای ما از بهمن سال 1398 تغییر کرد. ویروسی کوچک و مهیب، دنیایی را که می شناختیم، درنوردید و مختصات جهان را دگرگون کرد. سلامت ناگهان در درجه اول اهمیت در تمامی کشورهای درگیر کووید-19 قرار گرفت و خانه ها به سنگر شهروندان تبدیل شد. سپس با گذر از شوک اولیه کرونا، مسئله بازگشت به زندگی از طریق فضای مجازی مطرح شد؛ دانش آموزان، دانشجویان و کارمندان از طریق مانیتورها به کلاس های درس و محل های کار بازگشتند و حتی مشکلات سلامت نیز ترجیحا ابتدا از راه دور بررسی شد و سپس بیمارستان ها در مرحله بعد و در صورت تجویز پذیرای بیماران شدند. همه سمینارها و همایش ها نیز چه در ایران و چه در جهان به صورت برخط و آنلاین برگزار شده است و همه ما در این میان به امید آینده و به انتظار روزهای پساکرونا نشسته ایم و به تعبیر احمد شاملو، «همچنان دوره می کنیم شب را و روز را، هنوز را...» چشم انتظار روزهایی که سرانجام ویروس کرونا از زندگی مان بیرون رفته است و ما بدون نگرانی از اپیدمی می توانیم دوباره زندگی عادی و پیشین خود را از سر بگیریم، تفریح کنیم و آزادانه به سفر برویم.
اما فارغ از اینکه چقدر این اتفاق نزدیک است و چقدر امکان وقوع آن محتمل است، سوال این است که کرونا تا آن روز چه بر سر دنیای ما خواهد آورد؟ چقدر مناسبات جهان ما را برهم خواهد ریخت و چگونه بین ما و دنیای ما قرار خواهد گرفت؟ در همین گام نخست، چند نکته قطعی به نظر می رسد: کرونا وضعیت بازارها را به هم زده، توانایی دولت های مختلف در مهار بیماری را به وضوح نشان داده و تاثیر بلندمدت و قطعی آن بر افق سیاسی و اقتصادی جهان هنوز به اندازه ابعاد خود این ویروس ناشناخته و مبهم است.
در این بین، از روزی که کرونا به ایران رسید، ذهن های زیادی را درگیر خود کرد و بحث ها و چالش های زیادی برانگیخت؛ چه در باب چگونگی برخورد دولت با موج بیماری و چه در باب هستی شناسی بیماری و اثرات آن در زندگی و اجتماع. در این راستا از چندی پیش، سلسله نشست های «کرونا و امر اجتماعی» به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات به صورت مجازی و با حضور صاحب نظران مختلف برگزار شد و در چهارمین برنامه این نشست با موضوع «افکار عمومی و سیاست ورزی رسانه ای»، هادی خانیکی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، کرونا را واضع امر تغییر خواند و نسبت آن را با جامعه ایرانی و افکار عمومی سنجید. خلاصه ای از صحبت های او را در ادامه می خوانید.
هادی خانیکی در این نشست با بیان اینکه «در شرایط کنونی در وضعیت آشفتگی ارتباطی و تشدد در افکار عمومی هستیم»، گفت: «در وضعیتی هستیم که نمی توان گفت چه کسی در آن سیاستگذاری می کند و چه کسی مصرف، چه کسی کاربر است و چه کسی مصرف کننده، وضعیتی که در آن همه هم فرصت خلق می کنند و هم تهدید می آفرینند. در این مدت یکی از مسائلی که در ایران هم وجود داشته، این است که بعد از کرونا چه بر سر افکار عمومی آمده است و نگرانی ها و استرس ها چه پیامدهایی دارند؟ در این مدت مطالعات و نظرسنجی های مختلفی انجام شده که دنبال کردن آنها، ابعادی از حقیقت را روشن می کند ولی من از منظر دیگری که عمدتاً نظری ست، صحبت خواهم کرد.»
او درباره مواجهه افکار عمومی با کرونا در این دوران، ادامه داد: «کرونا درس مهمی به ما در ایران و جهان داد و آن اینکه کمتر حکم قطعی صادر کنیم و بیشتر به دنبال ثبت پرسش ها باشیم؛ تغییر را بیشتر بپذیریم تا تفسیر آنها. آنچه که درباره امر اجتماعی یا زیسته جامعه براساس این پدیده می توان گفت این است که اجتماع براساس خطوط تماسی که با کرونا داشته، مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته و اکنون یک مواجهه ترکیبی با آن دارد. افکار عمومی در مراحل اولیه شیوع کرونا، بیشتر به نجات جان و رهایی از مرگ می اندیشید که کم کم این نگرانی ها و دغدغه های افکار عمومی به سمت افق شغلی و هراس از آینده سوق پیدا کرد. مرحله سوم که همزمان شد با خیزش موج دوم کرونا، آثار فرهنگی و اجتماعی آن بیشتر نمود پیدا کرد. آیین ها، مناسک، عروسی ها و عزاها و همه آن چیزهایی که ما را پرتاب کرده بودند به خلوت، دوباره مطرح شدند و معلوم شد که بشر نمی تواند بدون آنها زندگی کند. به عبارت دیگر، به دلیل برجسته شدن فرهنگ و تعاملات اجتماعی، ما نوع دیگری از مواجهه افکار عمومی را داریم.»
خانیکی به تحلیل ها و آینده نگری هایی که در سطح جهان انجام شده، اشاره کرد و درباره آشفتگی ها و سرگشتگی های پس از کرونا و ارتباط آن با شبکه های اجتماعی گفت: «این تحلیل ها مبتنی است بر اینکه دنیای پیشین فرو ریخته و نوع جدیدی از روابط به وجود آمده است، این ویروس ما را به محیط خانه پرتاب کرده به گونه ای که در خلأ روابط اجتماعی به دنبال این هستیم که از طریق وب، روابط اجتماعی را احیا کنیم و همین یعنی مواجهه دنیای جدید. در حال عادت کردن به برقراری ارتباط به صورت مجازی هستیم و این یعنی ظهور پدیده ای که قبلاً هم در عالم ارتباطات و عالم نظری به آن پرداخته می شد. به عبارت دیگر، ما در میانه یک دنیایی قرار گرفتیم که از یک سو شبکه های اجتماعی ما را به سمت دیده شدن سوق می دهند و از طرف دیگر در تنهایی قرار داریم. پدیده ای به نام گریز به خود تنهاشده درون. این مسئله باعث افزایش وابستگی به فضای شبکه ای برای رهایی از نگرانی ها شده است. این مضمون همان آشفتگی ها و سرگشتگی هایی است که در شرایط پس از کرونا، با انقلاب شبکه های اجتماعی، انقلاب اینترنت و اینترنت هوشمند مواجه هستیم. طبیعتاً در این شرایط که کرونا ما را به سمت آن پرتاب کرده، باید ببینیم که پیش از این چه شرایطی داشتیم. پیشتر هم ما در معرض تغییرات پردامنه ای قرار گرفته بودیم که همه آن تغییرات، در شبکه رسانه ای قرار نداشت. افکار عمومی محصول این دنیای به هم پیوسته است. افکار عمومی را فقط رسانه ها شکل نمی دهند، ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هم شکل می دهند. در اینجا وقتی از افکار عمومی صحبت می کنیم، منظور آن چیزی است که تحت تأثیر همین ساختارها شکل گرفته است. افکار عمومی در جامعه ما هم دستخوش تأثیرپذیری از عوامل شناخته شده ای است که بعضی از مؤلفه هایش در همین نظرسنجی ها هم آورده شده است. در آنها سرمایه اجتماعی مثل اعتماد، امید به آینده و مشارکت پایین بوده و نسبت به آینده نگرانی هایی داشته اند. در یکی از نظرسنجی هایی که پس از ناآرامی های زمستان گذشته انجام شده بود، ویژگی بی امیدی نسبت به آینده و فراگیری نارضایتی ها در سطوح مختلف جامعه دیده می شد. «شهروندان بی قرار» نشان دهنده ضعف سازوکارهایی است که می توانست اجماع و همبستگی را بیشتر کند و این ظهور شهروند ناراضی، یکی از همان مولفه هایی بود که در دوران کرونا هم می توان در افکار عمومی دید. البته روندهایی هم در این دوران، در سطح جامعه تقویت شده بود و آن روند نارضایتی را گاهی اوقات با وقفه هایی روبه رو کرده بود. ازجمله روندهای مشارکت ساز، تعلق خاطر به امر نیک و خیر و راه اندازی پویش های مردمی. اگر ما با ویژگی های فناورانه و ارتباطی اجتماعی فضای مجازی، بخواهیم به طرح مسئله کنونی بپردازیم، باید بگوییم که در فضای شبکه ای، یک جهان نامتمرکز و بیش از حد ناهمگون شکل می گیرد، فردگرایی در آن تقویت می شود و به تعبیر کسانی مثل نویسندگان کتاب «آشفتگی سیاسی»، دچار پلورالیسمِ هرج ومرج هم می شویم، گفت وگو با موانعی مواجه می شود و ناتوانی هایی هم برای گفت وگو شکل می گیرد و حوزه عمومی هم تضعیف می شود. در شرایطی که ما قرار گرفته ایم می توانیم از چند مفهوم جدید صحبت کنیم مثل آشفتگی در یک سیستم پیچیده، پروپاگاندای رایانشی، عصر سلطه پلتفرم ها و ... . این مفاهیم در نسبت بین کرونا و افکار عمومی منجر به این شده که آن چیزی که از نهاد دولت یا نهاد جامعه و از فرد و آینده اش، به صورت تصویر در می آید، دچار یک نوع تشتت و آشفتگی باشد. به طور خلاصه، فضایی شکل گرفته که تحرک در این فضا توسط ابزارهای فنی، می تواند حتی بیشتر و بهتر از کنش های انسانی، شکل بگیرد.»
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در مورد این سوال که آیا ما در دوره کرونا، سیاست گذاری رسانه ای انجام دادیم یا خیر، پاسخ داد: «سیاست گذاری رسانه ای نداشتیم به این معنا که در کل جهان، کرونا یک پیام اصلی داشت و آن، فهم تغییر بود. علت این تغییر هم، این بود که کرونا آتش به جان همه زده یعنی تحت تأثیر عوامل روانی، اجتماعی، فرهنگی و حتی عوامل سیاسی، توانش ارتباطی هم تغییر پیدا کرده است. بنابراین این شرایط، سیاست های جدیدی می طلبد. به صورت غریزی و اجباری حتماً برخی تغییرات در فضای رسانه ای ما رخ داد. به طور مثال، فاصله سیاسی رادیو و تلویزیون با نهاد دولت، یعنی قوه مجریه، کمتر شد ولی آن چیزی که من اشاره می کنم، این است که سیاست ارتباطی در ایام کرونا، بخشی از الزامات و مبانی ارتباطات سلامت و ارتباطات بحران است. هرچه که در ارتباطات سلامت و ارتباطات بحران، الزامی تست و اگر به آنها روی آوردیم، می توانیم بگوییم سیاست رسانه ای هم داشتیم. همانطور که ما محتاج دیسیپلین ها و پروتکل های مختلف هستیم، در قالب پروتکل های مقابله با شیوع کرونا هم نیازمند پروتکل های ارتباطی و رسانه ای هستیم. سیاست ارتباطی موفق در شرایط کرونا، سیاستی است که به فعال شدن و اعتبار دادن به نهادهای راستی آزما منجر شود. ما نهادهای حرفه ای، تخصصی و نهادهای مدنی داریم که به میزانی که در کنار نهادهای رسمی و عموم شهروندان قرار بگیرند، سیاست گذاری رسانه ای موفق خواهد بود. سیاست رسانه ای یا ارتباطی موفق، مبتنی است بر جلب مشارکت عموم شهروندان و استفاده از ظرفیت های تخصصی و حرفه ای نخبگانش و نیز معتبر کردن و مرجعیت دادن به نهادهای رسانه ای. پیام رسانه وقتی می تواند در بحران هایی مثل کرونا موثر باشد که بیش از تکنیک رسانه ای و توانایی های تکنیکی، دارای اعتبار در جامعه باشد. از سرمایه اجتماعی برخوردار باشد و به عبارت دیگر، حرفش شنیده شود. این خلأیی است که در جامعه ما وجود دارد و البته یک پدیده جهانی هم هست. اطلاعات ندادن ها در عین انبوه اطلاعات، اخبار جعلی و نظایر اینها، پدیده های جهانی هستند و فقط خاص ایران نیست.»
خانیکی عملکرد رسانه های کشور در ایام کرونا را مصداقی از گرفتار شدن در سیاست ورزی رسانه ای دانست تا سیاست ورزی رسانه ای و افزود: «منظور من این است که سیاست ورزی میدانی دارد و کنش مجازی هم میدان دیگری. وقتی این دو جابه جا قرار بگیرند، آنجاست که فرصت ها تبدیل می شوند به تهدیدها. به میزانی که نهادهای اجتماعی اعم از نهادهای مدنی، علمی، حرفه ای و حتی سیاسی، نتوانند وظایف خود را انجام دهند و یا محدودیتی در انجام وظایف آنها باشد، کار و بار آنها بر روی شبکه ها و فضای مجازی ریخته می شود و نوعی از کنشگری شکل می گیرد که به نظر می آید سیاسی است ولی منجر به تغییر یا تأثیری در فضای اصلی سیاست و عرصه های اجتماعی و فرهنگی نمی شود. نباید فضای مجازی و فضای واقعی را در فعالیت سیاسی، مستقل از هم یا در برابر هم دید. این دو جهان متفاوت ولی پیوسته به هم هستند ولی تحت تأثیر عوامل متعددی که یکی از آن عوامل، عوامل رسانه ای است، مثل ظرفیت بالاتر فضاهای مجازی نسبت به فضاهای ارتباطی مکتوب یا شنیداری، بیشتر مورد توجه قرار می گیرند اما در کشور ما، رسانه های کلاسیک و جریان اصلی، جای خود را از دست می دهند. این یکی از عواملی است که میدان را به صورت لجام گسیخته ای برای شبکه ها باز می کنند. عوامل دیگر، عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی هستند. لذا اگر ما بخواهیم به این میدان ها مقداری نگاه اجتماعی داشته باشیم، همانطور که در سیاست عملی، نقش و شأن کنشگر الزاماً همان شأن و نقش نظریه پرداز و فیلسوف نیست، در فضای مجازی هم باید بین نقش کنشگر سیاسی و نقش کنشگر رسانه ای تفاوت قائل بود. ما شاهد ریزش از کنشگری سیاسی به فضای مجازی هستیم. چون این فضا ناشناخته تر و کم هزینه تر است و می توان رادیکال تر دست به هر عملی زد. به همین دلیل از سختی های دنیای واقعی به چنین وضعیتی می گریزند. متقابلاً رسانه ها هم گاهی سیاسی می شوند کمااینکه می بینیم رسانه ها در موضوع ورزش، سیاسی ترین نقش را عهده دار می شوند. این نشان دهنده همان عدم تمایز یافتگی مورد تأکید اکثر جامعه شناسان است که در کشور ما وجود دارد.»
این استاد ارتباطات در پاسخ به سوالی از سوی دبیر نشست درباره نوع نگاه سیاستمداران از عملکرد خود، به مقایسه سه رویداد کرونا، گرانی بنزین و مسئله کنکور پرداخت و گفت: «اطلاع رسانی درباره کرونا، در برابر اطلاع رسانی های دیگر مثل گرانی بنزین، بهتر بوده است که علت آن هم این بوده که نهادهای تخصصی و پزشکی یک طرف ماجرا بودند و توانست اعتماد مردم را جلب کنند. من فکر می کنم کنترل سیاسی نمی تواند اطلاعات و افکار عمومی را مدیریت کند، چراکه افکار عمومی پدیده ای است که در معرض تعدد و تنوع به وجود آمده است. لذا آن چیزی که توانست به میزان زیادی، بی اعتمادی یا روند بی اعتمادی نسبت به اخبار رسمی را در جریان کرونا کمتر کند، توانش ارتباطی بود. مسئله دیگری که به ما در این ایام در برابر روندهای گسیخته ساز کمک کرد، شکل گیری روندهای همبستگی ساز بود. کمااینکه دوباره از خرداد به بعد یعنی با شروع موج دوم کرونا، دوباره روند بی اعتمادی ها بیشتر شد به آن دلیل که زمینه های اجتماعی و فرهنگی بی اعتمادی بیشتر شد. پس مسئله، مسئله سیالیت است که این سیالیت، به کمک نهادهای ارتباطی و اجتماعی قوت پیدا نکرده و شکننده است. به همین دلیل در برخی مراحل کمتر و در مراحل دیگر می تواند رو به افزایش گذارد. در موضوع کنکور هم بیشترین ضعف، تشتت در تصمیم گیری ها بود. درمجموع، عوامل اجتماعی و نهادی مقدم هستند یا حداقل در پیوند با عوامل ارتباطی و رسانه ای هستند.»
گفتنی است در بخش دوم این نشست، فردین علیخواه، عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان به صحبت درباره سیاست ورزی رسانه ای پرداخت و به کاستی های سیاست گذاری رسانه ای کشور اشاره کرد.
ارتباط با نویسنده: [email protected]